نقد و بررسی تطور تاریخی تشیع (٦)
گزارش کامل میزگرد علمی
کارشناسان:
حجت الاسلام والمسلمین یوسفی غروی
حجت الاسلام والمسلمین سیدکاظم طباطبایی
حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی
دبیر علمی :
حجت الاسلام والمسلمین دکتر عباسی
١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
بخش قبلی را اینجا ببینید
٣-٣- صفات فوق بشری معصومان
دکتر عباسی:
اما در بخش دوم کتاب، صفات فوق بشری معصومان مطرح شده که به عقیدهی جناب آقای مدرسی شیعیان آن را به ائمه نسبت دادهاند؛ کسانی که نویسنده آنها را غلات و مفوّضه معرفی میکند. همچنین است نسبت ولایت تکوینی به ائمهی معصوم - علیهم السلام -. اکنون اعتبار این نظریهی مولف را از دیدگاه جناب آقای سبحانی جویا میشویم.
آقای سبحانی:
فصل دوم، در واقع اصلیترین بخش کتاب و مدعای نویسنده است. بنده میخواستم این بحث را با تفصیل بیشتری تحلیل کنم، تا مشخص شود این بخش از نظر کلامی و نوع تفسیری که از مستندات کلامی و روایی ارائه داده تا چه حد اعتبار دارد؛ ولی متأسفانه فرصت بسیار اندک است. بنابراین نکاتی را بهاختصار عرض میکنم و امیدوارم در جلسهای مستقل توفیق یابم تا آنچه در ذهن دارم تقدیم سروران کنم. چنانکه اشاره شد، ایشان طی مباحث فصل دوم، درمجموع ادعا میکنند که غیر از چهار صفتی که پیشتر گفتیم (عصمت، علم به شریعت، نصب و نصّ و افتراض طاعه) دیگر اوصافی که به ائمه - علیهم السلام - نسبت داده شده، همگی اوصافیاند که غلات مطرح کردهاند و با آنکه غلات با ائمه و اصحاب مخالف بودند، روایات ساختگیِ آنها بهتدریج وارد منابع و کتب اصحاب ما شده است. اصحاب هم غفلت کردند و این اعتقاد را به نام شیعه پذیرفتند. افزون بر این نکته، ایشان چند جا تصریح کردهاند که بسیاری از علمای شیعه، این رأی، یعنی صفات فوق بشری را برای امام قائل نبودهاند. ایشان مینویسد: «هرچند اکثریت مطلق عوام شیعه، از جمله نویسندهی اثر حاضر، که خود را با افتخار تمام به این گروه متعلق مییابد و بیشتر دانشمندان آن مکتب مقدس همانند روزگاران گذشته، همواره راه میانه را پیروی کردهاند که ائمه را نهتنها جانشینان پیامبر اکرم در دین و در ریاست جامعهی اسلامی میشناسند، بلکه به برکات وجود مقدس آنان و قرب و مقام خاص معنوی آن بزرگواران، در حضرت حق و نتایج متفرع بر آن معتقد است اما نیابت آنان را از خداوند در خلق و رزق و تشریع شریعت نمیپذیرد». وی در مقدمهی چاپ جدید هم این مضمون را به بیان دیگری تکرار کرده است. از مجموعهی اینها برمیآید که اکثریت علمای شیعه به سه چیز قائل بودهاند: نخست اینکه، امام را جانشین پیامبر در دین میدانستند؛ دوم اینکه ریاست جامعهی اسلامی را برای امام میپذیرفتند؛ و سوم اینکه معتقد بودند چون ائمه مقامات معنویای داشتند و جزو اتقیا و ابرار بودند با نزدیکی و ارادت به آنها، انسان دارای حالاتی معنوی و روحی میشود. از این سخنان اخیر، با قرینهی همهی آن عبارات، نباید استفاده کرد که ایشان یکی از آن صفاتی را که «صفات فوق بشری» میخواند برای امام قائل است.
وی همچنین در آغاز این بحث مینویسد: «بسیاری از شیعیان و اصحاب ائمهی اطهار بهشدت با نسبت هر گونه صفات فوق بشری به آنان مخالف بوده و بر این نکته تأکید میکردند که آنان فقط، دانشمندانی پرهیزگار (علمای ابرار) بودهاند».
اولاً ایشان تعبیر «بسیاری از شیعیان» را به کار میبَرد، و ما این را با مجموع تحلیل ایشان در کتاب هماهنگ میبینیم؛ زیرا ایشان معتقدند از زمان امام صادق و امام کاظم – علیهما السلام - که اندیشهی غلات غلبه یافت، در یک دورهی کوتاه روایات ساختگی آنها داخل روایات شیعه جای گرفت و در کتب اصحاب به منزلهی اعتقاد رسمی پذیرفته شد، و از زمان شیخ مفید به بعد هم قاطبهی علمای شیعه بدانها قایل شدند. حال ما میخواهیم ببینیم این «بسیاری از شیعیان» و اصحاب را ایشان به استناد چه ادلهای توجیه کرده است؟ آیا مجموعه دلیلهای ایشان ثابت میکند که شیعیان و اصحاب ما حتی در همان دورهی حضور، چنین اندیشهای داشتهاند و ائمه را فقط علمای ابرار میدانستند؟ اولین پرسش ما از ایشان این است که این اصطلاح «فوق بشری» به چه معناست؟ و این اصطلاح اساساً از کجا آمده است؟ ایشان در هیچ جای کتاب این واژه را توضیح نداده و فقط برخی مصادیق را مطرح کرده است. من این مصادیق را از مجموعهی این فصل بیرون کشیدهام: نخست، ادعای الوهیت برای ائمه، که عقیدهی غلات بود؛ دوم، اعتقاد به تفویض، یعنی کسانی که معتقد بودند ائمه مخلوق خدایند اما روزی یا خلق عالم با اذن الله به دست ائمه سپرده شده است. افزون بر اینها، علم به غیب جزو صفات فوق بشری است. تصرف تکوینی، طیّ الارض، اظهار معجزه، امکان شنیدن صدای زائر. حال، پرسش این است که چرا عنوان صفت فوق بشری به اینها داده شده است؟ در باب انتساب صفت الوهیت این اطلاق را میپذیریم و همهی اصحاب امامیه از آغاز تاکنون هم این گروه را غالی دانستهاند و حتی گاه به افراط انتساب غلوّ هم میدادند و به محض اینکه احساس میکردند کسی به نوعی الوهیت یا چیزی که لازمهاش الوهیت است عقیده دارد، او را به غلوّ متهم میکردند. دربارهی اعتقاد به تفویض نیز هرچند تفویض از صفات فوق بشری نیست، باز با شما همراه میشویم، که صفت فوق بشری است. البته اصحاب ما از قدیم مفوّضه را رد، و آنها را غالباً با غلات همراه با هم ذکر میکردهاند. در این باره، بین مدرسهی قم و مدرسهی بغداد نیز هیچ اختلافی در کار نبوده است، اما دربارهی دیگر صفات، که اتفاقاً محل کلام نویسنده همینها هستند، هیچکدام را نمیتوان فوق بشری دانست. شیعه هیچگاه به الوهیت ائمه یا تفویض قایل نبوده است، اما نویسنده تحت عنوان غلوّ و خرافه و اعتقاد به فوق بشری دانستن امامان، جامعهی شیعه را متهم میکند. این اتهام به دلیل علم به غیب، اعتقاد به تصرّف تکوینی، کرامات یا معجزه برای ائمه و شنیدن صدای زائر و امثال اینها است. در این صورت، پرسش نخست ما این است که به چه دلیل بر این صفات عنوان فوق بشری گذاشته شده است؟ مثلاً آصف بن برخیا که به گواهی قرآن، بسیاری از این خصوصیات را دارد، فوق بشری است؟ قرآن به انبیای الهی صفات بسیار مهمتر و والاتری نسبت داده، و در عین حال فرمودند «اَنا بشرٌ مثلکم». حضرت عیسی - علیه السلام - احیای مردگان، خلق پرندگان و شفای کور مادرزاد را به خود نسبت میدهد و در عین حال، خود را یک بشر میداند. بسیاری از اهل سنت با استناد به منابع معتبر خودشان صفاتی بسیار بزرگتر از اینها را به پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - نسبت میدهند: عرض اعمال، شنیدن صدای زائر، علم غیب و انواع تصرف در تکوین را نقل کردهاند. آیا اهل سنت از طریق نفوذ غلات شیعه به این روایات رسیدهاند یا آنان هم گروهی غالی داشتهاند و روایات را در کتب حدیثیشان وارد کردهاند؟ اساساً پرسش ما این است اگر کسی معتقد باشد که پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - چنین صفاتی دارد، این، اعتقاد به فوق بشری بودن پیامبر است؟ به نظر ما این نوعی مغالطه است که از ابتدا صفاتی را فوق بشری فرض کنید (یعنی از اول اتهام غلوّ را بزنید) و پیشفرض گرفتید که این صفات، فوق بشریاند و بعد اثبات کنید که اعتقاد به این صفات را میتوان به اصحاب امامیه نسبت داد یا خیر. ما این روش را خلاف شیوهی یک تحقیق عالمانه و بیطرفانه میدانیم.
بخش بعدی را اینجا ببینید
١٤ | ١٣ | ١٢ | ١١ | ١٠ | ٩ | ٨ | ٧ | ٦ | ٥ | ٤ | ٣ | ٢ | ١ |
منبع: پایگاه اینترنتی مجمع عالی حکمت اسلامی