تبیان، دستیار زندگی
روزهاست که مردم منتظر این ساعت هستند. روز سخنرانی، از پیش تع یین شده است و مردم از شهرهای مختف ایران، به قم هجوم آورده اند. هر کسی که توانسته، ضبط صوتی هم با خود آورده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سخنرانی


آیت الله خمینی شروع به صحبت می کنند. از همان اولین جمله ها آتشی در قلب های مردم روشن می شود و هر لحظه بیش تر شعله می کشد ایشان به دردناکی سخنان تاریخی خود را ادامه می دهند. «من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم ...


سخنرانی تاریخی

روزهاست که مردم منتظر این ساعت هستند. روز سخنرانی، از پیش تعیین شده است و مردم از شهرهای مختف ایران، به قم هجوم آورده اند. هر کسی که توانسته، ضبط صوتی هم با خود آورده است. بر تنه های درختان، بلندگوهای زیادی نصب شده است. در نگاه مردم می توان نگرانی را دید. قلب ها به شدت می تپند. همه می دانند که در چنین لحظه هایی، هیچ اتفاقی غیر منتظره نیست. شاید در یک لحظه، مردم را به رگبار مسلسل ببندند، شاید ... اما مردم آمده اند! جای سوزن انداختن نیست. کوچه و خیابان و حتی پشت بام خانه ها هم پر از جمعیت است. مردم انتظار می کشند و به شدت بی قرارند ناگهان صدای صلواتی تمام زمزمه ها را خاموش می کند. از دور، در میان کوچه ای که جمعیت باز کرده است، آیت الله خمینی دیده می شود. چهره اش بر افروخته است پیشانی بلندش گره خورده و نگاهش بسیار غمگین است. مردمی که از نزدکی او را دیده اند، به شدت می گریند. او به آهستگی به فراز منبری می رود، آه عمیقی می کشد و آماده سخنرانی می شود. حکومت شاه هر چه سعی کرده بود قبل از سخنرانی با ایشان تماس بگیرد، نتوانسته بود. آیت الله خمینی هیچ کس را به هیچ بهانه ای نپذیرفته بود. اما دولت، بالاخره به فرزند ایشان  مصطفی  این پیام را رسانده بود: «آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند سخنرانی کنند، مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی خطرناک است و با عکی العمل تند و شدید آنان مواجه خواهند شد ... » آیت الله خمینی شروع به صحبت می کنند. از همان اولین جمله ها آتشی در قلب های مردم روشن می شود و هر لحظه بیش تر شعله می کشد ایشان به دردناکی سخنان تاریخی خود را ادامه می دهند. «من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم ... این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام ... قلبم در فشار است ... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند ... عزت ما پا کیوب شد و عظمت ایران از بین رفت. عظمت ارتش ایران را پا کیوب کردند. قانونی در مجلس بردند.

در آن ... تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندهای اداریشان، با خدمه شان، با هر کس که بستگی به آن ها دارد ... از هر جنایت که در ایران بکنند مصون هستند ... اگر یک خادم آمریکایی ... مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند ... پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد. دادگاه های ایران حق ندارند محاکمه کنند. باید برود آمریکا، آن جا در آمریکا ارباب ها تکلیف را روشن کنند ... ملت ایران را از سگ های آمر یکا پست تر کردند ... چنان چه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند. اگر شاه ایران کی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند ... چنان چه کی آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد ... بزرگ ترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد ... آن آقایان که می گویند باید خفه شد، این جا هم باید خفه شد؟ ... ما را بفروشند و خفه شویم؟ والله گناهکار است کسی که داد نزند ... ای سران اسلام به داد اسلام برسید. آی علمای نجف به داد اسلام برسید. آی علمای قم به داد اسلام برسید ... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسراییل است. اسراییل هم از آمریکاست ... ملت موظف است که در این امر صدا بیاورد ... به مجلس اعتراض کند، به دولت اعتراض کند ... این خیانت به مملکت است ... »

در مدتی کوتاه، نوار سخنرانی آیت الله خمینی در سراسر کشور پخش می شود و فریاد خشم و اعتراض مردم از همه جا به گوش می رسد. چند روز بعد، کی خبر مهم از رادیو ایران اعلام می شد و تمام روزنامه های عصر، آن را چاپ می کنند. مردم با ناباوری و حیرت خبر را می شوند:

پیام

پس از شنیدن این خبر، ایران سراسر عزادار می شود.

مقصود نعیمی ذاکر

نشر لک لک


منبع: روح الله، از تولد تا تبعید

روح الله، از تولد تا تبعید - قسمت چهارم

روح الله، از تولد تا تبعید - قسمت سوم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.