تبیان، دستیار زندگی
شور و شوق عجیبی بیم رمدم وجود داشت. همه دوست داشتند به هم کمک کنند و دست در دست هم داده بودن تا کارهای جنگ به خوبی پیش برود. بعضی خانواده ها به بیمارستان می رفتند تا در لحظه ی تحویل سال، کنار مجروحین جنگ باشند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حماسه ایران-عیدی هایتان را با جنگ زدگان تقسیم کنید(قسمت هشتم)


شور و شوق عجیبی بین مردم وجود داشت. همه دوست داشتند به هم کمک کنند و دست در دست هم داده بودن تا کارهای جنگ به خوبی پیش برود. بعضی خانواده ها به بیمارستان می رفتند تا در لحظه ی تحویل سال، کنار مجروحین جنگ باشند.


عیدی هایتان را با جنگ زدگان تقسیم کنید

وقتی عقربه ها ساعت 20 و 32 دقیقه و 31 ثانیه را نشان دادند، توپ تحویل سال به صدا در آمد و سال 1360 آغاز شد سالی که مردم ایران سومین بهار انقلاب اسلامی و سومین بهار آزادی را جشن می گرفتند.

نوروز آن سال، با سال های گذشته فرق داشت. در فروردین 1360، شش ماه از آغاز جنگ ایران و عراق می گذشت. در این مدت، بسیاری از مردم جنوب و غرب کشور، خانه و کاشانه ی خود را رها کرده و در شهر های مجاور و یا در شهر های بزرگ و دورتر آواره بودند.

بعضی از خانواده ها، عزیزانشان را در جنگ از دست داده بودند. نظامی و غیر نظامی، همه یکپارچه در دفاع از سرزمین شان تا پای جان می کوشیدند. شور دفاع از میهن اسلامی در بیم مردم به ویژه جوانان کشور موج می زدو مردم مصمم شده بودند که در مقابل نیروهای متجاوز عراقی ایستادگی کنند. خیلی از بچه ها، آن سال، عیدی هایشان را با خانواده های جنگ زدگان و شهدا تقسیم کردند.

حماسه ایران-عیدی هایتان را با جنگ زدگان تقسیم کنید(قسمت هشتم)

دختر 10 ساله جنگ زده ی اهوازی

ما دلمان می خواهد عید با بچه های دیگر بازی کنیم و مثل سالهای پیش با بچه ها باشیم. از مردم می خواهیم که در این عید به یاد ما هم باشند.

مجروح جنگی

مردم مسلمان! آوارگان جنگ را فراموش نکنید. این ها نیز روزی خانه و کاشانه داشتند. اکنون چیزی ندارند، جز حمایت بی دریغ و قلبی شما. به یاد آوارگان جنگ نیز باشید و عید را ساده برگزار کنید.

یک بسیجی

عید جانبازان انقلاب، رزمندگان زخمی جنگ، و آوارگان جنگ زده، روزی است که در جنگ پیروز شویم و آواره ها به خانه برگردند و هفت سین را زیر سقف خانه ی خودشان بچینند.

شور و شوق عجیبی بین مردم وجود داشت. همه دوست داشتند به هم کمک کنند و دست در دست هم داده بودن تا کارهای جنگ به خوبی پیش برود. بعضی خانواده ها به بیمارستان می رفتند تا در لحظه ی تحویل سال، کنار مجروحین جنگ باشند.

گروهی به اردوگاه جنگ زدگان سر می زدند و گروهی هم به دیدار خانواده ی شهدا می رفتند. بسیاری از خانواده های شهری و روستایی، برای گرامی داشتن سهدا، بر سر مزار آنان می رفتند.

از سوی دیگر، سال 1360 سال آغاز پیروزی های درخشان و پی در پی رزمندگان دلیر کشور در مناطق مختلف بود.

حماسه ایران-عیدی هایتان را با جنگ زدگان تقسیم کنید(قسمت هشتم)

شنبه 8 فروردین ماه 1360

عراق در یک منطقه 8 کیلومتر عقب نشست. در عملیاتی که در یک شب بارانی در منطقه ی غرب کشور انجام گرفت. دشمن 8 کیلومتر عقب نشینی کرد.

صدام حسین، وقتی متوجه شد که در جبهه ها نمی تواند مقابل رزمندگان ارتشی، سپاهی و بسیجی بایستد، اقدام به حملات موشکی به خانه های مردم بی دفاع و غیر نظامی شهر اهواز کرد.

21 نفر از مردم بی دفاع اهواز، در حملات موشکی ارتش عراق، شهید شدند. ارتش شکست خورده ی بعث عراق در پی ضربات شدیدی که در جبهه های غرب و جنوب کشور متحمل شد، در طول هفته، دست به وحشیانه ترین حملات هوایی و موشکی به مناطق مسکونیِ شهر های جنوبی به ویژه اهواز زد. دشمن، شش بار مناطق مسکونی اهواز را زیر حملات موشکی خود گرفت و 20 موشک سه متری به سوی این شهر شلیک کرد.

حماسه ایران-عیدی هایتان را با جنگ زدگان تقسیم کنید(قسمت هشتم)

 

شهر من

برای بچه های آواره ی (( قصر شیرین )) و (( خرمشهر ))

روزگاری این جا بود

خانه ی عمو عباس

یک درخت آن جا بود

پر ز خوشه های یاس

آسمان شهر من

خانه ی کبوتر بود

در پیاده روهایش

نخل، سایه گستر بود

ناگهان شبی، جغدی

شوم و بد شگون نالید

شهر من پریشان شد

سر به خاک و خون مالید

آه کودکی هایم

خاطرات رنگینم!

شهرمان اگر این جاست

من چرا نمی بینم؟!

خانه ها همه ویران

کوچه ها همه بن بست

هیچ کس در این جا نیست!

هیچ کس در این جا هست؟

سروده جواد محقق

به دنبال حملات موشکی عراق به اهواز، ایران چند حمله ی سنگین عراق را در دو جبهه ی غرب پاسخ داد و دشمن را عقب راند. شیر مردان ارتشی و سپاهی، خواب شیرین صدام حسین را که قصد داشت در مدتی کوتاه بخشی از خاک ایران را تصرف کند، آشفته کردند. بعد از شش ماه نبرد، هیچ نشانی از خستگی در چهره ی رزمندگان دیده نمی شد. انگار که تازه به میدان آمده بودند تا با استواری خویش، دشمن را از خاک میهن بیرون برانند. نابودی هر تانک برای آنها نوروزی بود.

خاطرات کودکان و نوجوانان جنگ زده

- داشتیم کوه ها را تماشا می کردیم، ناگهان دیدیم تانک ها ظاهر شدند و از کوه ها پایین آمدند. عده ای گفتند: (( از سر پل ذهاب برای کمک می آیند. این ها سربازی های مشهدی هستند.)) ما فکر کردیم الان قصر شیرین را نجات می دهند. ناگهان متوجه شدیم جیپ های فرماندهی عراق جلوی آن ها می آیند ...

... همه، زن و مرد، پیر و جوان، سراسیمه دست کودکان خردسال را گرفتند و اسیروار به بیابان ها قدم گذاشتند. بچه ها گریه می کردند. بزرگ تر ها، آنان را تنگ در آغوش می فشردند ...

... مسجد، محل استراحت پاسداران و سربازان بود. آذوقه بسیار کم بود. شهر در محاصره بود. خانه ها اکثراً ویران شده بودند. من به کمک خواهرهایم رفتم و مادر هم به زن های دیگر کمک می کرد. آب نبود. مردم آب گل آلود کارون را می خوردند ...

حماسه ایران-عیدی هایتان را با جنگ زدگان تقسیم کنید(قسمت هشتم)


حماسه ی ایران- تاریخ هشت سال دفاع مقدس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.