موفقیت یک کتاب ترجمه
همراه با عبدالله کوثری، مترجمی زبردست که از چگونگی موفق شدن یک کتاب ترجمه می گوید.
از دلایل موفقیت یک کتاب ترجمه ای
من همیشه با سلیقه و شناخت خودم ترجمه کردهام. این مهم است که مترجم خودش ذوق نوشتن داشته باشد. از این نظر فکر میکنم مترجم خودش نویسنده است و فرقی با نویسنده ندارد، بنابراین مترجم باید ذوق ادبی داشته باشد.
مترجم علاوه بر اینکه باید ذوق ادبی داشته باشد باید ادبیات را هم لمس کرده باشد. خود من به معنای واقعی، رمان جهان را خواندهام، بنابراین یک شناخت کلی از رمان جهان دارم و به همین خاطر میتوانم تشخیص بدهم که چه کتابی خوب است.
دوباره خلق کردن
به نظر من مترجم باید بتواند اثری را که ترجمه میکند دوباره خلق کند و از این نظر او باید با نویسنده نزدیک باشد. من بعد از 40-50 سال رمان خواندن کتابی انتخاب میکنم، چون فکر میکنم در این 50 سال رمان خواندن ذوق سلیمی پیدا کردهام و شاید به همین خاطر از کتابهایی که ترجمه کردهام استقبال شده است.
ترجمه ی کتاب «آئورا»ی کارلوس فوئنتس به چاپ نهم رسیده است. تقریبا بقیه رمانهایی که تا به حال ترجمه کردهام بیش از چهار بار تجدید چاپ شدهاند و این نشان میدهد سلیقه من با بخشی از فارسیزبانان همخوانی داشته است.
ویژگیهای مترجم
مترجم باید آدم باسوادی باشد. به کسی که کتابی از طرف پسرخالهاش در آمریکا برای او فرستاده شده است و او هم بدون اینکه چیزی از آن بداند کتاب را ترجمه میکند، مترجم نمیگویند. چنین مترجمی موفق نیست. خود من جدا از در نظر گرفتن سلیقهام قبل از ترجمه هر کتابی حتما چند نقد معتبر درباره کتابی که قرار است ترجمه کنم میخوانم. این موضوع هم در موفقیت کتاب موثر است. خود من تا به حال هیچ کتابی را بدون اینکه چند نقد درباره آن بخوانم ترجمه نکردهام.
مارکز در ایران به غیر از کتاب اولش ناموفق بوده است به طوری که بهترین رمانهای او را در ایران خراب کردهاند. از این دست نویسندگان که آثارشان در ایران خراب شده، زیادند. قبل از اینکه من «سور بز» یوسا را ترجمه کنم این کتاب ترجمه شده بود اما فکر میکنم بیش از 500 نسخه فروش نرفت. به همین خاطر است که میگویم مترجم در ایران نقشی به اندازه نویسنده دارد و این یک اصل است.
تفاوت ترجمه به زبان فارسی با ترجمه آثار دیگر زبانها
مترجم آلمانی که از انگلیسی ترجمه میکند با مترجمی که آن اثر را به فارسی ترجمه میکند فرق دارد، چون بیش از 70 درصد واژگان زبان آلمانی و انگلیسی با هم مشترکاند اما وقتی همان اثر بخواهد به فارسی ترجمه شود مترجم باید بتواند آن را در قالب یک فرهنگ دیگر درآورد، به همین خاطر است که در ایران مترجم باید خودش در حد نویسنده باشد. در اینجا مترجم به اندازه نویسنده اهمیت پیدا میکند.
بهترین کتابهای عالم را وقتی یک مترجم بد ترجمه کند هیچ کس آنها را نخواهد خواند. ما در اینجا بازآفرینی میکنیم، اما یک مترجم انگلیسی این کار را نمیکند اینجا در ترجمه باید همه چیز را عوض کنیم، باید کتاب را در دستگاه زبان خود هضم کنیم و سپس آن را بیرون بدهیم.
خود من هیچگاه علاقهای به نوشتن رمان و داستان نوشتهام، چون استعداد این کار را ندارم. من کارم را از 16 سالگی با شعر آغاز کردهام. تا به حال هم دو - سه مجموعه شعر و یک گزیده منتشر کردهام. الآن هم تعدادی شعر دارم که هنوز تصمیمی برای انتشارشان نگرفتهام.
منبع:
ایسنا