اطلاعات اردوی جمکران4
قسمت چهارم
مقاله حاضر ادامه نوشتار دیگری از سری مقالات اطلاعات اردوهای پیشنهادی بوده و اطلاعات جامعی را در مورد بسته پیشنهادی «مسجد مقدس جمکران» از بخش سفرهای زیارتی ارائه مینماید.
دستور حركت به جمكران:
من یكى از شاگردان خانم ف -ش هستم، چند روز قبل كه ایشان را مضطرب و ناراحت دیدیم، سوال كردم چه مشكلى پیش آمده است؟
ایشان جریان بیمارى خواهر همسرشان را بیان كردند. دو هفته قبل من و عدهاى توفیق سفر به قم و جمكران را پیدا نمودیم، در مسجد مقدّس جمكران به جهت شفاى این خانم برایش دعا كردیم و در مراجعت از جمكران به عیادت بیمار رفتیم، آن شب بسیار ناراحت شدم، تصمیم گرفتم مناجات كنم و شفایش را از خدا بخواهم و تا صبح متوسل بودم و تا حدود ساعت 5 صبح نشستم و دعاى أمن یجیب را خواندم و امام زمان(عج) را صدا زدم و بعد از نماز صبح خوابیدم كه در خواب دیدم كه خانمى آمدند و كنار من نشستند بعد به من پیغام دادند كه پیش خانم معلمم بروم و از ایشان بخواهم كه مریضشان را براى شب جمعه حتما به جمكران بیاورند، دوبار تكرار كردند و سپس از او سوال كردم ببخشید شما حضرت زهراء0س) هستید؟ فرمودند: خیر من از طرف پدرشان رسول اكرم(ص) هستم كه پیامها را به امتشان مىرسانم.
ادامه ماجرا از زبان شفا گرفته:روز پنج شنبه بیستم اسفند ماه سال گذشته یك دستگاه مینى بوس دربستى كرایه كردند و به طرف قم راه افتادیم. یك حالت خاصى، توأم با اضطراب و امید داشتم، چند بار داخل ماشین حالت تشنج گرفتم، وارد حرم مطهر حضرت معصومه(س) شدیم با توجه به این كه اصلا نمىتوانستم راه بروم براى رفت و آمد زائرین مشكل درست مىشد، با كمك دیگران در كنار ضریح مطهر زیارتنامه را مىخواندم و با دل شكسته زمزمه مىكردم و بعد از توسل به حضرت معصومه(س) عازم مسجد مقدّس جمكران شدیم، بین راه ماشین خراب شد و رفتن ما به تأخیر افتاد و دو مرتبه داخل ماشین حالت تشنج گرفتم، حدود ساعت ده و نیم شب جمعه بیستم اسفند (شب جمعه موعود) به جمكران رسیدیم. خیلى به خودم فشار آوردم و با خود مىگفتم با وضعیتى كه دارم خجالت مىكشم.
از زمانى كه از ماشین پیاده شدم تا موقعى كه داخل مسجد رسیدم با توجه به اینكه مسیر كوتاه بود اما به لحاظ خشك بودن دست و پا و عدم تحرك حتى كفشهایم را به سختى پوشیدم یك طرف بدنم را برادرم و یك طرف دیگر را زن برادرم گرفته بودند و مرا دنبال خود مىكشیدند، 7سال بود كه جمكران نیامده بودم، گفتم جمكران چقدر تغییر كرده، جلوى مسجد آمدیم وقتى خواستیم وارد شویم زن برادرم گفت سلام بده، همین كه دست روى سینه گذاشتم و گفتم السلام علیك یا صاحب الزمان دیگر هیچ احساسى از این دنیا نكردم. (لازم به ذكر است برادران واحد سمعى بصرى امور فرهنگى مسجد مقدّس جمكران همزمان مشغول فیلمبردارى از سطح مسجد بودهاند و این صحنه به طور طبیعى ضبط شده است.)
بعد از این كه سلام دادم طولى نكشید كه دیدم همان آقایى كه 10 روز قبل به خوابم آمده بود، قد بلند با نقاب سبز پا به پایم گذاشتند و فرمودند: «خوش آمدى، راه برو»، گفتم آقا به خدا پاهایم خشك شده است نمىتوانم راه بروم. دوباره فرمودند: «برو، گفتم: آقا من نمىتوانم بروم»، فرمود: «بدو...» همین كه گفت بدو یك دفعه به خودم آمدم دیدم توان دیگرى دارم و پاهایم صاف شده است.
گفتم زن داداش نگاه كن آقا به من فرمود خوش آمدى، آقا به من فرمود خوش آمدى، وقتى فرمودند بدو، رو به مسجد جمكران را به من نشان داد حركت كردم و داخل مسجد شدم كه خدّام مرا گرفتند و به اطاق مخصوص بردند گفتم ببینید بعد از دو یا سه ماه گرفتارى و سختى من مىتوانم راه بروم و حرف بزنم، بچههایم آرزو داشتند آن ها را بغل كنم بغلشان كردم تمام این مدت داخل رختخواب بودم.
من فكر نمىكردم روزى خوب بشوم، مرا فردى روانى و مجنون مىدانستند، من لیاقت نداشتم. ولى آقا عنایت فرمودند و مرا شفا دادند، فقط به خدا، ائمه اطهار(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) متوسل شدم الحمدللَّه آقا در همان لحظه ورود ما به مسجد مقدّس جمكران توجه كردند و هنوز چند دقیقهاى نگذشته بود، كه شفا گرفتم.
لازم به توضیح است کرامات بسیار دیگری نیز در این رابطه وجود دارد که مربیان عزیز میتوانند با مراجعه به سایت رسمی مسجد جمکران ملاحظه نمایند.