چند متر مکعب عشق؟(مصاحبه)
سهیلی بواسطه پدرش (سعید سهیلی) به سینما آمد اما نشان داده بازیگری توانا است که آینده ای بهتر در کارنامه اش رقم خواهد خورد.با او به بهانه اکران عمومی فیلم«چند متر مكعب عشق» به گفت و گو نشستیم.
*به عنوان پسر سعید سهیلی به دنیای بازیگری وارد شدید. طبیعتا اوایل قضاوتهای زیادی درباره بازیتان وجود داشته و خیلیها معتقد بودند به خاطر حمایت پدر، به چنین جایگاهی رسیدهاید. چقدر طول كشید كه خودتان را ثابت كنید و به عنوان بازیگری مستقل، با پیشنهادهایتان روبهرو شوید؟
پدرم خیلی توی این مسائل سختگیر است. قبل از اینكه وارد سینما شوم مدام با او صحبت میكردم و میگفتم میتوانم بازی كنم اما قبول نمیكرد. اجازه نمیداد نقشی در كارهایش داشته باشم. تا اینكه تئاتر كار كردم و در فیلم بهروز شعیبی بازی كردم وجایزه بردم. بعد بهم اجازه داد در «گشت ارشاد» بازی كنم. بعد از آن دیگر كارگردانهای مختلف بهم پیشنهاد كار دادند. در آن پیشنهادها هم خدارا شكر انتخابهای درستی داشتم.
*قبول دارید كه برند پدرتان برای ورود به این عرصه اولین عامل موفقیتتان بوده؟ شاید خیلی از جوانان هم باشند كه در زمینه بازیگری استعداد دارند اما زمینهای برای ورود به این عرصه پیدا نمیكنند.
بله كاملا. ولی ورود به سینما شاید راحت باشد اما ماندن در آن خیلی سخت است. ماندن را دیگر پدر من نمیتواند تعیین كند. حتی دولت با تمام قدرتش نمیتواند كاری كند كه فردی را به بازیگر محبوب تبدیل كند. مردم هستند كه تعیین میكنند این بازیگر، بازیگر هست یا نیست.
*كه این اتفاق برای شما در «گشت ارشاد» افتاد.
بله خوشبختانه. اما معتقدم بازیگران جوان هم سن من یك روز نمیتوانند غافل شوند. اگر یك روز به پیشرفت فكر نكنیم عقب میافتیم. خیلی با سرعت دارد بازیگری جلو میرود. باید تلاش كنیم تا در این عرصه ماندگار باشیم.
*شانس دیگری كه شما در زمان ورودتان به سینما داشتید این بود كه برای ایفای نقشهای این گروه سنی، بازیگر كم داریم. بازیگران مطرح و سوپراستارهای سینما همگی در مرز چهل سالگی هستند و دیگر نمیتوانند نقشهایی اینچنینی را بازی كنند. برای همین هم شاید شما یكی از اولین گزینهها برای نقشهای این گروه سنی باشید.
بله كاملا درست است اما این طبیعی است كه نسلها مدام عوض میشوند. هر سال جوانهای با استعدادی وارد میشوند و فیلمهای خوبی كار میكنند. برای همین هم معتقدم كه باید مدام تلاش كنم تا از بازیگری جا نمانم.
*سال گذشته به عنوان پر كارترین بازیگر جشنواره معرفی شدید. علت این سرعت در انتخاب فیلم همان تلاشتان برای جا نماندن از دنیای بازیگری است؟
خیلی اتفاقی و ناخواسته بود. دنبال این نبودم كه تیتر پركارترین را بگیرم. فقط فیلمنامههایی كه به دستم رسید خیلی خوب بود و دوست داشتم كار كنم اما انرژی خیلی زیادی ازم گرفته شد. الان انرژیام خیلی كمتر شده و امسال فقط با دو تا فیلم در جشنواره هستم.
*در دهههای هفتاد و اوایل هشتاد، جذابیت چهره و استایل برای انتخاب بازیگران اولیت بیشتری داشت. خیلی از بازیگرانی كه الان سوپراستار سینمای ایران هستند، صرفا به دلیل همین جذابیتها وارد سینما شدند و بعد از مدتی، تعدادی از آنها توانستند خودشان را اثبات كنند. در دوره جدید اما به نظر میرسد یك مقدار معیارها تغییر كرده.
خب سلیقه مردم هم خیلی تغییر كرده. . خوشبختانه مخاطبان باهوش شدهاند. آنقدر فیلمهای خارجی میبینند و با سینمای روز جهان آشنا شدهاند كه دیگر نمیتوانند زیاد در قید و بند چنین مسائلی باشند. الان بیشتر به بازی بازیگر بها داده میشود تا صرفا چهره و استایلاش. برای همین هم ماندگار شدن در سینما نسبت به قبل خیلی سختتر شده. اگر چیزی برای ارائه نداشته باشند، كم كم پس زده میشوند.
جالب است یك سری از افغانها قبل از اینكه «چند متر مکعب عشق» را ببینند به من پیغام دادند كه ما فیلم را نمیبینیم چون احتمالا باز هم با یك جور قضاوت اشتباه با ما روبهرو شدهاید. مدام تلاش میكردم این تصویر نادرست از ذهنشان پاك شود.
*نوع انتخابهای شما نشان میدهد كه زیاد در قید و بند نقشهایی نیستید كه بتوانید به واسطه آن میان عامه مردم شهرت پیدا كنید. در عمده فیلمها نقش سرباز، پسری از طبقه فرودست جامعه، كارگر و ... را بازی كردید.
راستش دوست دارم از كارم لذت ببرم. زیاد به سایر مسائل فكر نمیكنم. بیشتر دلم میخواهد فیلمی كه بازی میكنم معضلات اجتماعی را درست بازگو كند. این سلیقه شخصیام است و میتوانید در فیلمهایی كه كار كردم این سلیقه را ببینید. همه تلاشم را میكنم تا حرف خودم و مردم را به تصویر بكشم.
*برای اولین فیلم جدیتان نامزد دریافت سیمرغ شدید. این انتخاب، چقدر مسیر بازیگریتان را مشخص كرد. ممكن بود اگر چنین موفقیتی در مقابلتان نبود، راه دیگری را میرفتید؟
به نظرم جایزه و كاندیدا شدن برای یك نقش، زیاد تعیین كننده نیست. خیلی از بازیگران قدرتمندی را میشناسم كه هیچ وقت حتی كاندیدای دریافت سیمرغ هم نشدهاند اما فعالیتشان را با همان قوت ادامه دادهاند و مردم هم دوستشان داشتهاند. بازیگر زیاد نباید روی فستیوالهای مختلف زوم كند.
*پس دغدغه سوپراستار شدن ندارید؟
قاعدتا من وارد سینما شدم كه از این حرفه لذت ببرم چون بازیگری را دوست دارم.به آینده هم خیلی امیدوارم. اتفاقهای خوب خوشحالم میكند و من هم از سوپراستار شدن بدم نمیآید.
*برویم سراغ «چند متر مکعب عشق». با اینكه سالها از مهاجرت افغانها به ایران میگذرد اما هنوز یك نوع تفكر غالب نسبت به این مهاجران وجود دارد؛ تفكری كه از حس برتری بینی ما سرچشمه میگیرد. در خوشبینانهترین حالت ممكن، با وجود رفتار توام با احترام، ایرانیها هنوز آنطور كه باید نتوانستهاند ارتباطشان را با آنها بسط دهند و حقی برابر برایشان قائل باشند؛ مسئلهای كه در دیالوگ طلایی عبدالسلام هم روی آن تاكید میشود. شما هم طبیعتا به عنوان یك ایرانی، ناگزیر در دایره این تفكر غالبی قرار داشتید.
اتفاقا یكی از دلایل اصلی كه باعث شد در این فیلم بازی كنم این بود كه هیچ موضعگیری و قضاوتی درباره رابطه میان مهاجران و ایرانیان نداشت. ارتباط میان اینها را درست به تصویر میكشید. *چگونه توانستید این ارتباط را شكل دهید؟
از آنجایی كه در مشهد زندگی كردم و بزرگ شدم، به دلیل نزدیك بودن خراسان به افغانستان، با افغانیهای زیادی در ارتباط بودم. حتی چند نفر از دوستانم افغانی بودند. با این حال اما زمانی كه رابطه مردم با این مهاجران را میبینم واقعا متاسف میشوم. باعث تاسف است كه چنین دید منفیای نسبت به این مهاجران داریم. در صورتی كه همین ما ایرانیها زمانی كه به كشورهای دیگر مهاجرت میكنیم، از چنین رفتاری آزرده میشویم. سالها درباره این قضاوتهای نادرستی كه نسبت به ایرانیها در كشورهای دیگر وجود دارد گله كردهایم اما برخوردهای خودمان را در مواجهه با افغانیها اصلاح نمیكنیم.
*بله و در این صورت، باید بپذیریم كه میان مهاجران افغانی هم تفكر خوبی نسبت به ایرانیها وجود نداشته باشند و نتوانند خیلی راحت با ما ارتباط برقرار كنند. ایرانیها یك عمر به دید تحقیر با آنها روبهرو شدهاند و حالا طبیعتا ارتباط گرفتن با آنها خیلی سخت است.
نه واقعیت این است كه با وجود تمام این مشكلات، خیلی جو دوستانه و صمیمی بینمان وجود داشت. در سكانسهایی كه با حسیبا ابراهیمی بازی داشتم، بازیگران افغانی كه پشت صحنه بودند تحت تاثیر قرار میگرفتند و حتی گریه میكردند. واقعا رنج و سختیهای زیادی را تحمل كردهاند. شرایط خیلی سختی در ایران برایشان وجود دارد و شنیدنش از زبان آنها دردناك است.
ورود به سینما شاید راحت باشد اما ماندن در آن خیلی سخت است. ماندن را دیگر پدر من نمیتواند تعیین كند. حتی دولت با تمام قدرتش نمیتواند كاری كند كه فردی را به بازیگر محبوب تبدیل كند. مردم هستند كه تعیین میكنند این بازیگر، بازیگر هست یا نیست.
*پس نگران این موضوع نبودند كه فیلم بخواهد قضاوتی اشتباه دربارهشان داشته باشد.
جالب است یك سری از افغانها قبل از اینكه فیلم را ببینند به من پیغام دادند كه ما فیلم را نمیبینیم چون احتمالا باز هم با یك جور قضاوت اشتباه با ما روبهرو شدهاید. مدام تلاش میكردم این تصویر نادرست از ذهنشان پاك شود. شكر خدا زمانی كه در افغانستان اكران شد دیدم كه افغانیها واقعا از آن راضی هستند.
*چقدر طول كشید كه فضای احساسی و عاشقانه بین صابر و مرونا شكل بگیرد؟ تفاوت میان فرهنگها شكلگیری این احساس را مشكل نمیكرد؟
تمام تلاشم را میكردم كه در تك تك پلانها با تخیل، صحنهها را باور كنم. جمشید محمودی هم خیلی وقت گذاشت تا من و حسیبا ابراهیمی موقعیتمان را بشناسیم. چون میدانستیم اگر یك مقدار از حد معیار خارج شویم و احساسات حالت تصنعی به خودش بگیرد، تماشاچی، كار را پس میزند. جلسات زیادی با كارگردان و حسیبا ابراهیمی داشتیم. خیلی تمرین كردیم اما خب زمان زیادی هم در اختیارمان نبود. پیش تولیدمان كوتاه بود و باید خیلی زود موقعیت فیلمنامه را میشناختیم و به نتیجهای كه مد نظرمان بود میرسیدیم. برای همین هم انرژی زیادی از هر دوی ما گرفته شد.
مصاحبه : مرجان فاطمی
بخش سینما و تلویزیون تبیان
مطلب مرتبط: