تبیان، دستیار زندگی
بسیاری از مسلمانان در سالهای پایانی و بالاخص سال نهم و دهم هجرت كه به علت همین سیل مسلمان شدن به عام الوفود نیز معروف شد مسلمان شده بودند و طبیعی بود كه با امر رسول خدا به جانشینی امیرالمومنین چندان مانوس نباشند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهمترین سوالی که حتما به ذهنت رسیده!

امام علی

مگر خداوند همه امور را به دست ندارد؟! مگر نه این است که تقدیر به دست خدا نوشته شده است؟ چرا در جریان خلافت امام علی علیه السلام خود خداوند طوری وقایع را نچیدند که ولایت و رهبری به دست امام علی برسد!

این سوال یكى از مهم‏ترین مسائلى است كه به ذهن هر مسلمانِ محقّق و منصف خطور مى‏كند؛ زیرا روایات فراوانى از زبان رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) در فضایل حضرت على(علیه السلام) آمده است. این روایات را اهل تسنن هم قبول دارند و كتاب‏هاى روایى آنها مملو از این احادیث است. حال با وجود این همه روایات و تاكیدها علّت رویگردانی بسیارى از مردم از حضرت علی(علیه السلام) و در نتیجه به خلافت نرسیدن آن حضرت چه بود؟ در جواب می گوییم علت مى‏تواند چند چیز باشد:

*حب قدرت و ریاست بسیارى از بزرگان مهاجرین و انصار؛ به عنوان نمونه غزالی ، عالم مشهور اهل سنت در باره پیمان شكنی عمر بن خطاب می‌گوید: از خطبه‌های رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه آن حضرت به اتفاق همه مسلمانان در روز عید غدیر خم است كه در آن فرمود: هر كس من مولا و سرپرست او هستم، علی مولا و سرپرست او است. عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) این گونه تبریك گفت

(افتخار، افتخار ای ابوالحسن، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی.)

این سخن عمر حكایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی(علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب علی(علیه السلام) به رهبری امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلی تغییر داد و با لشكر كشی‌ها ، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار كرد و [مصداق این آیه قرآن شد:] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله‏اى كردند.( سر العالمین وكشف ما فی الدارین، ابوحامد غزالی )

*وجود نفاق و اختلاف در میان بزرگان قوم؛ اوج این اختلافات را در میان خود اهالی سقیفه برای تعیین خلیفه می توان مشاهده كرد آنجا كه قریشیان به سركردگی ابوبكر و عمر در مقابل انصار به سركردگی سعد به مقابله پرداختند و بالاخره غالب هم شدند.

*وجود اختلاف و كینه‏هایى از گذشته در بین مسلمانان؛ در این زمینه نقل شده: شخصی از طایفه بنی اسد از امام علی علیه السلام سوال كرد: چگونه شما را كه از همه سزاوارتر بودید از مقام خلافت كنار زدند؟ حضرت در پاسخ فرمود: بدان كه آن ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالى بود كه ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندى با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) استوارتر بود؛ جز خودخواهى و انحصارطلبى چیز دیگرى نبود كه: گروهى بخیلانه به كرسى خلافت چسبیدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشیدند، داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قیامت است. (نهج البلاغه، خطبه 162)

سکوت امیر مومنان، برای حفظ اسلام و امت اسلامی، بسیار حیاتی بوده است و این عمل امام(علیه السلام) می‌توان نتیجه گرفت می‌تواند درس بزرگی باشد برای همه رجال سیاسی باشد؛ به این معنا که برخی وقت‌ها لازم است برای حفظ جامعه و مصالح آن، سکوت کرد

* سست ایمانى تازه مسلمانان؛ بسیاری از مسلمانان در سال های پایانی و بالاخص سال نهم و دهم هجرت كه به علت همین سیل مسلمان شدن به عام الوفود نیز معروف شد مسلمان شده بودند و طبیعی بود كه با امر رسول خدا به جانشینی امیرالمومنین چندان مانوس نباشند.

خود امیر المومنین در این رابطه می فرماید:

(به خدا سوگند اگر خطر ایجاد اختلاف و شكاف در میان مسلمانان نبود و بیم آن نمی رفت كه بار دیگر كفر و بت پرستی به سرزمین اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود. من موضع دیگری در برابر آنان می گرفتم، «لكنا علی غیر ماكنالهم علیه.)(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید) بدیهی است كه از چنین مجموعه كه خطر ارتداد بسیار از آنان موجب سكوت حضرت گردید، توقعی حمایت و دفاع و ایثار نخواهد بود).

*وجود كینه‏ها و دشمنى‏هاى برخى با حضرت على(علیه السلام) (زیرا بسیارى از بستگان نزدیك آنان در جنگ‏ها به دست حضرت على كشته شده بودند)؛ امیر المومنین علیه السلام خودش در این زمینه می فرماید: فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ. (نهج البلاغة ، خطبه 162 )

ابن أبی الحدید سنی معتزلی هم در این باره می‌نویسد: قریش با كینه های فروخفته و بیماری حسادت دست در دست یكدیگر به جنگ با امیر المومنین روی آورد همانگونه كه در شروع و آغاز دعوت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز به همین روش و سیره عمل كرده بود .(شرح نهج البلاغة، ج 16،ص 151)

*نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسیله امیرالمومنین(علیه السلام) و عدالت وى؛ و همین عامل هم باعث شد تا مسلمان نماهایی چون خوارج ایشان را به شهادت برسانند.

*حیله‏گرى وخدعه برخى از افراد و ایجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) (به عنوان مثال تبلیغ مى‏كردند كه ما على را براى جانشینى پیامبر قبول داریم ولى فعلاً جوان است(حدود 33 سال)

*ریشه كن نشدن رسوم قبیله‏اى و عصبیت جاهلى (برخى از مورّخان براین نكته تأكید دارند كه مردم با این كه حرف‏هاى حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) را شنیده بودند، ولى باز منتظر آن بودند كه شخصى طبق سنت قبیله‏اى براى خلافت برگزیده شود). عمده مسلمانان و كسانی را كه در كنار پیامبر حضور داشتند، - با توجه به ظهوراسلام در جزیرة العرب - مجموعه اعراب مسلمان مكه و مدینه (مهاجرین و انصار) تشكیل می دادند. آنان علی رغم گرویدن به اسلام، علقه های قومی و فرهنگ قبیله محوری هنوزدر تصمیم گیری های آنان دخیل بود.

سخن عمر حكایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی(علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب علی(علیه السلام) به رهبری امت دارد؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها، عمر تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلی تغییر داد و با لشكر كشی‌ها ، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار كرد و [مصداق این آیه قرآن شد:] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معامله‏اى كردند

در اولین لحظات بعد از رحلت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ گروه مهاجرین مكه و در رأس آنان ابوبكر و همفكرانش در برابر قبایل انصار به صف آرایی پرداختند و با اكثریت گروه انصار به پیشوایی سعد بن عباده رئیس خزرجیان،‌ به مقابله برخواستند و سرانجام نیز با حیله های حساب شده و تهدید خلیفه دوم، در این رقابت پیروز گردیدند و قدرت را تصاحب نمودند. (پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی ـ علیه السّلام ـ، جعفر سبحانی)

در چنین اوضاع و احوالی كه رگه های جاهلیت قوم گرائی گل كرده بود و دو طایفة مهاجر و انصار بر سر خلافت پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ به جنگ و ستیز برخواسته بودند، فقط عده اندكی از پیروان راستین پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ و رجال بنی هاشم به علی ـ علیه السّلام ـ وفادار ماندند كه این تعداد نیز بسیار كم و انگشت شمار بودند و در حدی نبودند كه بتوانند حركت جامعه را از وضعیت به وجود آمده تغییر دهند زیرا رنگ نفاق در چهره اكثر مدعیان تقرب پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ مشهود بود همان هایی كه بعداً جریان هایی مثل ناكثین و مارقین و ... در برابر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ پدید آورند.

البته براى هر یك از موارد هشتگانه شواهد تاریخى و دلایل كافى دیگری نیز وجود دارد كه به جهت اختصار به همین موارد بسنده می كنیم.

از آن چه گذشت، که سکوت امیر مومنان، برای حفظ اسلام و امت اسلامی، بسیار حیاتی بوده است و این عمل امام(علیه السلام) می‌توان نتیجه گرفت می‌تواند درس بزرگی باشد برای همه رجال سیاسی باشد؛ به این معنا که برخی وقت‌ها لازم است برای حفظ جامعه و مصالح آن، سکوت کرد.

فرآوری: زین الدینی  

بخش نهج البلاغه تبیان


منابع:

قرآن کریم

نهج البلاغه

علل سکوت امام علی (علیه السلام) در برابر غصب خلافت؛ حمید رضا مقیمی

چرا حضرت علی به خلافت نرسید؟ پیامبر و اهلبیت سایت پرسمان دانشجویی

مطالب مرتبط:

رسیدن به مقام به هر قیمتی؟!

عوامل سکوت 25ساله امیر المۆمنین(علیه السلام)

من معتقدم ابوبکر جانشین پیامبر بود!

اگر شیعه این پاسخ را بداند بهتره!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.