سوره ی آل عمران - آیات 139 الی 145
سستى نكنید
جنگ احد، به دلیل نافرمانى مسلمانانى كه محل استقرار و نگهبانى خود، یعنى شكاف كوه را ترك كرده بودند، با شكست مسلمانان به پایان رسید و مسلمانان به كوه احد پناه بردند و كفار به سوى مكه رفتند.
پیامبر اكرم(ص)، همان شب همراه یاران خود به میدان جنگ برگشتند و با اندوه فراوان اجساد شهدا را در دامنهی كوه احد، به خاك سپردند و برایشان از خداوند آمرزش خواستند.
اما روز بعد به پیامبر خبر رسید كه كفار تصمیم گرفتهاند برگردند و كار مسلمانان را یكسره كنند. بعضى از مسلمانان ترسیدند و گفتند ما توان جنگیدن نداریم. زخمى هستیم، غمگین هستیم. اما پیامبر اكرم(ص) آیاتى را كه بر ایشان نازل شده بود، برایشان خواند و آنان را به تعقیب دشمنان دعوت كرد و مومنان با روحیهاى قوى و با اطمینان و آرامش، به سوى دشمن شتافتند و آنان را فرارى دادند. آن آیات چنین بود:
سستى نكنید و اندوه نخورید، اگر مومن باشید شما برترید. اگر به شما آسیبى رسید، به آن قوم نیز آسیبى همانند آن رسید و ما این روزها را میان مردم مىگردانیم تا خداوند كسانى را كه ایمان آوردهاند، معلوم كند و از میان شما گواهانى بگیرد و خدا ستمكاران را دوست ندارد. و براى این كه خداوند مومنان را خالص سازد و كافران را نابود گرداند.
آیات 139 الى 141
آرزوى شهادت داشتند اما...
بعد از جنگ بدر و شهادت بعضى از مومنان، عدهاى از مسلمانان وقتى دور هم مىنشستند، از افتخار شهادت صحبت مىكردند و مىگفتند اى كاش در بدر حضور داشتند و به شهادت مىرسیدند. اما وقتى جنگ احد پیش آمد و عدهی زیادى از مومنانِ واقعى به شهادت رسیدند، بعضى از آنان از ترس كشته شدن پا به فرار گذاشتند. خداوند مهربان به این افراد كه تنها به زبان خود آرزوى شهادت مىكردند چنین مىفرماید:
آیا گمان مىكنید كه به بهشت خواهید رفت بدون آن كه خداوند، مجاهدان و شكیبایان شما را معلوم بدارد؟ و شما آرزوى مرگ می كردید پیش از آن كه با آن روبرو شوید. پس آن را دیدید و نگاه مىكردید.
آیات 142 و 143
پیمان مرگ
در هنگامهی جنگ احد، كفار با حملات پیاپى سعى داشتند به پیامبر اكرم(ص) دسترسى پیدا كنند و آن حضرت را بكشند. سه نفر از مهاجرین، على(ع)، طلحه و زبیر و پنج نفر از انصار با یكدیگر پیمانى بستند به نام «پیمان مرگ» كه تا آخرین قطره خون خود از پیامبر(ص) دفاع كنند و نگذارند دشمن به ایشان دسترسى پیدا كند. على(ع) چند بار به دل سپاه زد و از سوى دیگر سر درآورد و افراد زیادى از دشمن را كشت و دشمن را پراكنده كرد. چند بار «ابودجانه» این كار را كرد. در این میان تیرى به سوى پیامبر(ص) پرتاب شد كه طلحه، دست خود را در برابر آن گرفت تا به پیامبر اصابت نكند.
یكى دیگر از كفار سنگِ بزرگى در فلاخن قرار داد و آن را به سوى پیامبر(ص) پرتاب كرد. پیشانى مبارك حضرت محمد(ص) شكست؛ خون جارى شد و جلوى چشمان ایشان را گرفت و پیامبر(ص) بر زمین افتاد.
در این میان گروهى از كفار فریاد زدند: «محمد كشته شد. محمد كشته شد.» كفار خوشحال شدند و مسلمانان نا امید گشتند. عدهاى با خود مىگفتند: دیگر براى چه بجنگیم و شروع به فرار كردند. اما مومنانِ واقعى همچنان پایدارى مىكردند و با كمال شهامت مىجنگیدند. یكى از آنان، «انس بن نضر» به میان فراریان رفت و فریاد زد:
«اى مردم، اگر محمد(ص) كشته شده، خداى محمد(ص) كشته نشده؛ بروید و بجنگید و در راه هدف پیامبر شهید شوید.»
سرانجام مسلمانان در بلندى احد عقبنشینى كردند و كافران دست از جنگ كشیدند و به سوى مكه برگشتند.
خداوند مهربان فرمود:
و محمد پیامبرى است كه پیش از او هم پیامبران دیگرى بودهاند. پس آیا اگر او بمیرد یا كشته شود، شما به گذشتهی خود بازمىگردید؟ و هر كس به عقب بازگردد، هرگز به خدا ضرر نخواهد زد و به زودى خدا به سپاسگزاران پاداش خواهد داد. هیچ كس جز به فرمان خدا نمىمیرد. سرنوشتى تعیین شده است و هر كس پاداش دنیا را بخواهد، به او بعضى از آن را مىدهیم و هر كس پاداش آخرت را بخواهد، به او بعضى از آن را مىدهیم، و به زودى پاداش سپاسگزاران را خواهیم داد.
آیات 144 و 145
آشنایی با قرآن کریم برای نوجوانان
سوره ی آل عمران - آیات 92 الی 200 جزء چهارم