اهمیت تحلیل تئوریک مدارس
مدارس به عنوان یک سازمان آموزشی می توانند با استفاده از نظریه های موجود سازمانی تجزیه و تحلیل و توصیف شوند، ولی تحولات و تغییرات سریع محیطی و اجتماعی ضرورت استفاده از مفاهیم، سازه ها و نظریه های جدید سازمانی متناسب با شرایط جدید را بیش از پیش ضروری می سازد.
تلاش برای افزایش کیفیت نظام آموزشی در ایران، در سال های پایانی دهه ی 1370 فزونی گرفت. به همین دلیل مفهوم سازی ها و سیاستگزاری های جدیدی صورت گرفت. مدرسه محوری به عنوان یک نظریه ی میان برد با مولفه های تمرکز زدایی، تفویض اختیار و مشارکت به عنوان مهم ترین راهبرد برای خروج از بحران کارایی و اثر بخشی هزینه ها در نظر گرفته شده. در این دوران دغدغه های مالی مهم ترین خاستگاه اندیشه ی رهبران نظام آموزشی تلقی می شد که بدون توجه به یک دیدگاه سیستمی و با رویکرد بوروکراتیک در صدد حل مشکلات مالی بر آمدند، ولی به دلیل عدم بررسی توانایی ها و شایستگی های سازمانی (هوش های چند گانه سازمانی) و ارتباط نظر و عمل و عدم توجه به ارتباط و پیوند نظام های فرعی، توفیق چندانی به دست نیاوردند.
نظریه ی هوش های چند گانه سازمانی یک شاهکار در نظریه های سازمان و مدیریت آموزشی است که توانسته است نظریه ی منسجمی را برای توصیف، توضیح و تبیین سازمان های آموزشی با استفاده از سازه های هوش های چند گانه پیش نهاد و امکان بهبود مستمر آن ها را فراهم نماید.
هوش های چند گانه ی مطرح شده در این نظریه، برای مدیران مدارس حداقل سه معنی ضمنی مهمی دارد.
اولاً این که این هوش ها به یک دیگر وابسته اند و هرگاه به صورت ترکیبی با هم مورد استفاده قرار بگیرند، بیش ترین تـأثیر را خواهند داشت.
ثانیاً هر کدام از هوش های چند گانه به تنهایی امکان و ظرفیت رشد، توسعه و بهبود را دارند.
ثالثاً چالش رهبران آموزشی ایجاد یک درک گروهی و جمعی از دامنه ای از هوش های به کار گرفته شده و شناسایی فرصت هایی برای رشد و توسعه ی هر کدام از هوش ها در آینده است. لذا این نظریه می تواند رهبران آموزشی را در ارزیابی های مستمر و پویا کمک نموده و امکان افزایش اثر بخشی، کارایی و بهبود سازمانی را فراهم نماید.