تبیان، دستیار زندگی
بنظر شما کدام مهمتر است ؟ داشتن خانه تمیز یا ماشین تمیز . آیا این دو قابل قیاس است؟ یا اینکه شما هم فکر می کنید این ها هیچ ربطی بهم ندارند و دو مقوله جدا هستند؟ آیا آقایان خانه تمیز را دوست ندارند؟ خانم ها چطور...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مونا شکری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماشین دوست نداشتنی همسرم


بنظر شما کدام مهمتر است ؟ داشتن خانه تمیز یا ماشین تمیز . آیا این دو قابل قیاس است؟ یا اینکه شما هم فکر می کنید این ها هیچ ربطی بهم ندارند و دو مقوله جدا هستند؟ آیا آقایان خانه تمیز را دوست ندارند؟ خانم ها چطور... آیا آنها ماشین کثیف و نا مرتب همسرشان را دوست دارند؟

ماشین

همانطور که می دانید من در تعطیلات پیش از امتحانات ترم بسر می بردم . در گیرو داد خواندن کتابها و جزوه ها و آماده شدن برای امتحانات، طی یک اتفاق غیر منتظره توسط یکی از دوستان قدیمی پدرم برای شام دعوت شدیم . این دعوت به خودی خود برای ما بسیار عجیب بود چون سالها از دیدار پدرم با این دوست قدیمیش می گذشت . برای همین وقتی شب موعود رسید همه ما تا حدودی گیج بودیم . ترجیحا همه سعی کردیم با سرووضعی بسیار رسمی حاضر شویم . وقتی من مادر و برادرم آماده و حاضر جلوی در خانه منتظر بودیم که پدر ماشین را از پارکینگ بیرون بیاورد هیچ کداممان حتی در عمیق ترین نقاط ذهنمان حساب نکرده بودیم که ماشین پدر آخرین باری که رنگ شتشو را دیده است کی بود.

در وصف آن لحظه فقط می توانم بگویم وقتی مادرم چشمش به ماشین پدر افتاد، در کمال ناباوری اسمش را با صدای بلند و کشیده ادا کرد. پدر اما خندان ترمز کرد و درحالی که شیشه ماشین را پایین می داد گفت: چیه ... چرا ماتتون برده ... سوار شید دیگه!

ماشین پدر من خیلی کم مورد استفاده قرار می گیرد . پدر از ماشینش تنها در مواقعی استفاده می کند که بخواهد به خارج شهر برود . برای همین در اکثر مواقع ماشینش خاکی و کثیف است . برادرم هم که در قسمت قبلی با او آشنا شدید اصولا در قید و بند تمیز کردن نیست حالا می خواهد هر چیزی باشد!

آنچه در آن غروب غم انگیز رخ داد آن بود که مجبور شدیم سوار ماشین پدر شویم . اما قسمت دردناک آنجا بود که علاوه بر ظاهر خاکی و کثیف ماشین داخل آن وضعیت بهتری نداشت . همه چیز خاک آلود و بهم ریخته بود. کت قدیمی پدرم روی صندلی بود . روکش های صندلی پاره شده بودند . عروسکی که به شیشه جلوی ماشینش وصل بود به وضعیت فلاکت باری افتاده بود که بی اختیار انسان را به گریه می انداخت . چند کفش قدیمی و دمپایی زیر پا افتاده بودند . ماشین بوی خاک و ماندگی می داد .

باید کاملا قید بستن کمربند ایمنی را می زدیم چرا که به محض برخوردش با لباس می توانست رد خاکی عمیق برآن باقی بگذارد . پاچه های شلوارهامان حسابی کثیف شده بود . دلم به حال کفش عزیزم می سوخت که چقدر عاشقانه واکسش زده بودم و کلی نوازشش کرده بودم . آنوقت حالا شبیه پسربچه ای شده بود که در بعد ازظهر یک روز تابستانی بعد از ساعتها بازی فوتبال به خانه برگشته است!

ماشین ها یک محیط تقریبا خصوصی برای ما هستند . ما لازم داریم در این محیط هم آرامش داشته باشیم . زمانی که قرار است داخل ماشین هامان باشیم ، نیاز داریم که از محیط آن لذت ببریم. هر کدام از ما ممکن است در طول روز زمان زیادی را در ماشینمان بگذرانیم . یا پشت ترافیک بمانیم . بهم ریختگی و شلخته بودن فضای داخلی ماشین یا کثیف بودن آن می تواند راحتتر از آنچه که تصور می کنید خلقتان را تنگ کند و اعصابتان را بهم بریزد

مادرم که از وضعیت بهم ریخته و کثیف ماشین حسابی شاکی بود در طول راه سکوت کرده بود . پدر خندانم ، مدام سعی می کرد فضا را تلطیف کند . برای پایان دادن به تناقض شدیدی که بین آنها ایجاد شده بود مجبور شدم به حرف بیاییم و بگویم پدر من ، همانطوری که شما تحمل دیدن یک خانه شلخته و کثیف را ندارید ما هم نمی توانم سوار ماشینی شویم که هیچ چیزش سر جایش نیست . پدر مهربانم تا پایان راه از پذیرش این موضوع سرباز می زد . او مدام کار و گرفتاریش را بهانه می کرد . در نهایت هم ابراز کرد اساسا این دو موضوع هیچ ربطی بهم ندارند.

در ذهن من اما پیوند عمیقی بین این فضاها وجود داشت . همانطور که پدرم نمی توانست بهم ریختگی خانه را تحمل کند و خیلی زود اعتراض می کرد ما هم نمی توانستیم ماشین را به آن شکل بپذیریم . اما خوب قانع کردن پدر کار سختی بود .اما خوشبختانه در آن شب طولانی یک اتفاق خوب رخ داد . وقتی به خانه میزبان رسیدیم و در را برایمان باز کردند پدر ماشین را به داخل پارکینگ خانه آنها برد . همه ما بعد از پیاده شدن لاجرم مجبور شدیم خودمان را خوب بتکانیم . وقتی پدر از ماشین پیاده شد برای یک لحظه چشمش به ماشین دوستش افتاد . ماشینها از لحاظ مدل و رنگ مانند هم بودند تنها با این تفاوت که ماشین آنها زیبا و آراسته یک گوشه خوابیده بود و ماشین ما چنان خاکی و نامرتب بود که دل هر انسانی برایش می سوخت! همان یک نگاه پدرم به ماشین دوستش کافی بود تا روزنه ای از امید در دل ما روشن شود که بالاخره ماشین ما هم می تواند روزی تمیز باشد!

ماشین ها یک محیط تقریبا خصوصی برای ما هستند . ما لازم داریم در این محیط هم آرامش داشته باشیم . زمانی که قرار است داخل ماشین هامان باشیم ، نیاز داریم که از محیط آن لذت ببریم. هر کدام از ما ممکن است در طول روز زمان زیادی را در ماشینمان بگذرانیم . یا پشت ترافیک بمانیم . بهم ریختگی و شلخته بودن فضای داخلی ماشین یا کثیف بودن آن می تواند راحتتر از آنچه که تصور می کنید خلقتان را تنگ کند و اعصابتان را بهم بریزد.

مونا شکری

بخش محیط خانه تبیان


مطالب مرتبط:

اعجاز رختخواب