تبیان، دستیار زندگی
bsp; حجاب ( نمونه های نخستین كاربرد  پوشش صورت ) غلط مشهور این است كه استفاده از حجاب صورت را فرهنگ اسلام به ارمغان آورده زیرا اكنون در برخی از مناطق مسلمان نشین  استفاده از این پوشش رایج است . چنانچه در قانون آشور...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قسمت سوم تاریخ  حجاب( نمونه های نخستین كاربرد  پوشش صورت)

غلط مشهور این است كه استفاده از حجاب صورت را فرهنگ اسلام به ارمغان آورده زیرا اكنون در برخی از مناطق مسلمان نشین  استفاده از این پوشش رایج است . چنانچه در قانون آشوریان  نیز پیش از این دیدیم ، حجاب به شكل عام آن به دوران  قبل از اسلام  مربوط می شود .

با وجود این ، گواه دقیقی در دست نیست كه نشان دهد در این شكل حجاب ، تكه پارچه ای جداگانه وجود داشته كه صورت را می پوشانده است . تا كنون هر آنچه به عنوان گواه مسلم ، از حجاب معرفی شده است ردا و خرقه ای بوده كه تمام بدن را می پوشانده  تعجب آور اینكه نخستین شاهد بر حجاب صورت از منابع یونانی به دست آمده است .

شكل حجابی كه او بر صورت دارد   به همان گونه ای است كه امروزه نقاب نامیده می شود و هنوز نیز در سواحل شرقی مدیترانه از ان استفاده می شود .

شكل دیگر حجاب صورت پارچه ای بوده كه آن را به دور بخش پایین صورت می پیچیده اند و قسمتی از بینی ، لبها و چانه را می پوشانده است . اینگونه پوشش صورت در مجسمه ای از آن دوره دیده می شودكه اكنون در موزه لوور پاریس  قرار دارد كه در بندر غربی تركیه كشف شده و قدمت آن به سه قرن  قبل از میلاد مسیح تخمین زده شده است .

ارائه این شناسنامه از پوشش  بانوان بیانگر آن است كه حجاب صورت در سه قرن قبل از میلاد مسیح كاربرد داشته . استفاده  از روبنده توسط بانوان  یونانی تا اسكندریه مصر نیز گسترش یافته بود .

نكته اصلی این است كه استفاده از روبنده از سواحل شرقی مدیترانه و جنوب غربی آسیا انتشار یافته و استفاده از این نوع پوشش  صورت نیز همچنان در آفریقای شمالی و سواحل شرقی مدیترانه معمول است . در سراسر جهان شیوه های گوناگونی برای جداسازی نقش موقعیت و فضای زندگی مردان و زنان وجود داشته است . برخی از این شرایط خارج از بحث ضروریات اقتصادی است. برای مثال ساختار بعضی از جوامع بر مبنای بردباری گروهی در مقابل  غلبه و نفوذ    عده ای دیگر پایه ریزی شده  و یك نمونه از چنین جوامعی كه به خصوص فرهنگ حجاب هم نه به معنای عفاف بلكه به معنای انزوا و  عزلت در ان رشد و نمو یافته ، جامعه مردسالار است .

پیش از آنكه به مقوله نفوذ فرهنگ مردسالار در سوء استفاده از  حجاب و تحریف جایگاه حقیقی آن بپردازیم  بر لزوم شرح و توضیح چگونگی روابط در چنین  محدوده ای تاكید می كنیم زیرا روابط  حاكم بر چنین جامعه ای آن گونه كه به نظر می رسد ساده نیست و همانطور كه بسیاری از مفسران نیز به شرح آن پرداخته اند بر تمام عرصه های اجتماعی سیاسی و غرایز طبیعی انسان تاثیر می گذارد .

عموماً در نگرش مرد محوری قدرت حاكم در تصمیم گیری متعلق به پیرترین مردی است كه عقایدش نیز قابل قبول باشد . در  كانون خانوادگی این نقش حاكم و تصمیم گیرنده را پدر یا پدر بزرگ ایفا می كند  در چنین خانواده پدر سالار قدرت  حاكمیت و مالكیت حول محوری مردانه می چرخد كه معمولاً پیرترین فرد مذكر خانواده آن را هدایت می كند و در بعضی مواقع نیز این معنی پدر عمو یا دایی را در بر می گیرد نوعروسی كه پا به خانه بخت می گذارد  پیش از آنكه عضوی از خانواده اسبق خود باشد از اعضای خانه همسرش به حساب می آید .

انگیزه های منفی و تفسیرهای نادرست از حجاب برای بانوان  به خصوص شایع چنین  جوامعی است كه زنان تحت تسلط و نفوذ بی چون چرای اعضای مذكر خانوده اند و زن به منزله ماشین مولد فرزند  تهدیدی برای این گونه جوامع پدر سالار به حساب می آید  بی اعتمادی حاكم بر بعضی جوامع موجب می شود این وضعیت وقتی بالا بگیرد كه  شناخت پدر فرزند مطرح است و پدر نیز  اصرار بر شناخت حقانیت فرزند خویش دارد دختر چنین خانواده ای برای سست نساختن پایه های زندگی خانوادگی اش تنها زمانی كه لباس  عروس بر تن می كند از میان افراد خانه خارج می شود و زمانی كه به منزل نو نیز وارد می شود چون فردی غریبه از گروه  و جمعی دیگر با او رفتار می شود .

حجاب در فرهنگی این چنینی ،‌تنها  پوششی برایا عفاف و پاكدامنی نیست ، بلكه نوعی اسارت است كه زن  را از صحنه های محوری  جامعه دور نگاه می دارد . توصیفی از سادگی و پنهان داشتن جاذبه های جنسی است و مرد خود را موظف می داندكه به چنین زنی احترام بگذارد و او را تحت حمایت و پوشش خود قرار دهد. غافل از اینكه حجاب زن به معنای گوشه نشینی و عزلت  نیست و حجاب حقیقی او را از عرصه های گوناگون دور نگاه نمی دارد .

سادگی  و عفاف مهم ترین  دلیل  برای پوشش  با عنوان  حجاب است كه زیبایی زنانه را در پس پرده ای حفاظت می كند اما آزادی او را سلب نمی كند .

زن بسته  به اینكه در كدامیك از طبقات قرار گیرد . برای  مثال شهر نشین در مقابل  روستایی و روستایی در مقابل كوچ  نشین به گونه های متفاوت خود را در لباس می پوشاند و مرد نیز موجودی مستقل بی باك  و نترس است كه باید قدرت كنترل احساسا ت خویش را داشته باشد . اما این خویشتن  داری و حس حیابه  خصوص در بین جمع بیشتر مختص زنان  است در  چنین محیطی این انتظار  از زنان می رود كه فقط آنها الزاماً در میان عامه ماخوذ به حیا باشند و بر احساس خود سرپوش گذارند .

بر این اساس  در برخی از ممالك و در بین برخی از طبقات زنان مجاز به مشاركت  در تجارت های كوچكی  چون پرورش  و عرضه میوه  سبزیجات و حیوانان خانگی  و یا خرده مشاغلی  مانند خیاطی و آرایشگری هستند . اما هنگامی كه سخن از عنوان های شغلی قابل ملاحظه  و چشمگیرتر به میان می آید . به دلیل امكان برخورد زن با مردان بیگانه خارج از خانواده حق جولان دادن در چنین محدوده ای از آنها گرفته می شود  . موضوع كنترل زنان و جداسازی آنان از مشاركت های اجتماعی  ، امری است كه از قدیم الایام مردان بر آن اتفاق نظر داشته اند و در باین باب افسانه ها ساخته و پرداخته اند . گاه زن را سرچشمه شرارت و اغوا و فریب دانسته اندكه باید او را در حصاری محدود ساخت داستان  آدم وحوا وقتی مبتنی بر تفسیرهای غلط باشد می تواند نخستین نمونه از افسانه اغواگری زن تلقی شودكه در آن حوا آدم را به خوردن میوه ممنوعه سیبی از درخت هوشیاری ترغیب میكند و همین فریب خوردگی آدم او را از باغ بهشت به زمین می كشاند و در مقابل زن را برای همیشه تحت قیمومیت و نفوذ مرد قرار می دهد .

بیمار گونگی های جنسی و مسایل  متعاقب آن را نمی توان در پس زمینه اغوا و فریب زنانه  قرار داد و اگر اغوا و فریبی نیز در كار باشد نمی توان آن را نیز در پشت پرده های فراموشی پنهان ساخت .

چگونگی رفتارهای اجتماعی كه تنها مختص زنان نیست و مردان را نیز  در بر می گیرد دامنه وسیعی دارد ریشه این گونه رفتارها و روابط را باید  در ابعاد خانوادگی تربیتی و روانی جست و جو كرد .

اگر فرهنگی صحیح بر خانواده حاكم باشد و احوال تربیتی و روانی مناسبی در برنامه  آموزشی قرار گیرد . فهم این قضیه برای هر انسانی سهل و آسان می شود كه چارچوب چگونگی های خود را بسازد و در همان محدوده گام بردارد در این میان كه تعلیم و تربیت مهمترین اصل سازندگی هر انسانی ودر نتیجه  آن كل جامعه بشری است چگونه می توان دختران را از حق آموزش محروم ساخت .

نویسنده ای پاكستانی به نام ابوالاعلی مودودی می نویسد :

زنان تنها مجازندكه توسط محارمشان دیده شوند تا موقعیتی برای ایجاد احساسات و یا جذابیت برای آنان به وجود نیاید . آیا معنای این گفته آن است كه زنان باید كاملاً در خانه ودر میان افراد خانواده محصور باشند وحقی برای خارج شدن از این دایره را نداشته باشند مگر برای سفر حج ؟

اگر بگوییم آری منظور همین است . آنگاه آنچه شاعری از زنان پاكستان به نام عطیه داوود در شعری به نام سفر بیان كرده مصداق پیدا خواهد كرد انعكاس  این نوع نگرش به زندگی زنان را این چنین می سراید

سفر زندگیم

از خانه آغاز می شد

به گورستان ختم می گردد

زندگیم پر از ملال سكون

چون جسدی بر شانه های پدر و برادرم

همسر و پسرم حمل می شود

درمذهب تطهیر می شود

با سنت آراسته می شود

و در تابوتی از جهل و نادانی به خاك سپرده می شود

و این وضعیت نه تنها از سوی برخی از دیدگاه ها و برداشت های تنگ نظرانه  از مذاهب و سنن بر زنان مسلمان تحمیل می شود  بلكه زنان مسیحی نیز آن هنگام كه به اتكای عشق و ایمان  غنی خود رهسپار صومعه می شوند تا به عنوان راهبه در خدمت خداوند قرار گیرند به گوشه نشینی و عزلت خوانده می شوند تا از گناه مبری بمانند و از دید غیر محفوظ

این گونه حجاب شكلی از عفاف نیست بلكه نمونه ای از انزواست كه زن را به كناره گیری و خنثی نگری دعوت میكند بسیار دردناك است كه زنی پاكستانی یا افغانی زندگی خود را جسدی ساكن بر دوش افراد مذكر خانواده اش ببیند و هیچگونه  حقی نیز برایش وجود باشددردناك تر آن است كه هنوز نیز در برخی  مناطق  جهان مردانی وجود دارند كه با اتكا به قدرت  و ثروت  زنان زیادی  را تحت پوشش خود در مكانی با نام حرمسرا محبوس  می سازند و حق انسان بودن را از آنها سلب می كنند تنها  دیدگاهی می تواند حكم به خانه نشینی زن دهد كه به او چون ابزاری برای ارضای تمایلات نگاه كند كه مسلماً نبوده و نیست .

البته نوع حجاب و پوشش زن با دیدگاه  سنتی در هر كشوری به گونه های متفاوت مطرح شده است در بعضی از نقاط لباس ساده كه سر و تن را بپوشاند  پوشش زنان را تشكیل داده است  زنان در انظار عمومی با همین پوشش ساده ظاهر می شوند و به كارهای روزمره  خود می پردازند و همین طور  از مشاغلی در سطوح مختلف نیز برخوردارندكه عمدتا مشاغلی كوچك و بی ارزش هم نیست .

حجاب سنتی در اروپا و آمریكا به این شكل ظاهر می شودكه زنان در خارج از خانه كلاه بر سر می گذارند و یا روزهای یكشنبه وقتیكه به كلیسا می روند سر خود را با روسری می پوشانند . در هر حال نگرشی انسان گونه به زن حق برخورداری از تمام نعمات طبیعی و تمام آنچه را ساخته دست بشر است به او اهدا می كند و حجاب به منزله پوششی برای حفظ پاكدامنی نمی تواند حربه ای باشد برای كنار راندن زن از امور اساسی زندگی

بر این اساس و با این دیدگاه است كه حجاب را می توان عفاف دانست نه توجیه و تفسیری برای منزوی كردن و گوشه نشینی و محرومیت از فعالیت  هایی  كه ارتقاشان و شخصیت علمی و انسانی زنان را در پی دارد .

منبع : كتاب برای پاكدامنی

نوشته: ولگسانگ وود