تبیان، دستیار زندگی

1001 بهانه بنی اسراییلی برای نه گفتن (1)

چندماهی است با بخش همسان گزینی تبیان به عنوان واسطه ازدواج همکاری می کنم؛ یکی از مهمترین مشکلاتی که با آن مواجهم، ایرادهایی است که از سوی جوانان (چه دختر و چه پسر) و یا خانواده هایشان برای رد کردن موردهای معرفی شده بیان می گردد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره حسینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
همسان گزینی، واسطه ازدواج

" قسمت اول : لهجه "

چند ماهی است با بخش همسان گزینی تبیان به عنوان واسطه ازدواج همکاری می کنم. لذت شیرین واسطه خیر بودن و رساندن دو جوان به یکدیگر، آنقدر هست که سختی های این کار را بی اهمیت جلوه دهد. اما در این مسیر، گاه با مسائل و مشکلاتی مواجه می شوم که مدت ها ذهن مرا درگیر می کند. یکی از مهمترین مشکلاتی که با آن مواجهم، ایرادهایی است که از سوی جوانان (چه دختر و چه پسر) و یا خانواده هایشان برای رد کردن موردهای معرفی شده بیان می گردد.

 

برخی از ایرادها درست و بجا مطرح می شود اما برخی بهانه ها جای بحث و تامل بیشتری دارد. بعد از هر معرفی و پیشنهاد به خانواده های عزیز؛ نتیجه کار را از آنها می پرسم تا بدانم تا چه حد درست معرفی کرده ام. دانستن دلایلی که موجب رد کردن مورد پیشنهادی می شود به من کمک می کند تا در معرفی های بعدی خواسته های مراجعینم را مد نظر داشته باشم.

 

در سلسله مطالبی که به تدریج عرضه خواهد شد؛ می خواهم تک تک این ایرادها را برای شما تعریف کنم و نظر شما مخاطب عزیز بخش همسان گزینی را جویا شوم هدف از ارائه این سری مطالب اطلاع رسانی و آگاه سازی جوانان و خانواده هاست و موارد با وجود عجیب بودن به طور مکرر از طرف خانواده ها و یا جوانان مطرح می شود. آیا این ایرادها درست و بجا هستند یا می توان از آنها با عنوان بهانه های ... یاد کرد؟ پیشنهاد شما برای تیتر و عنوان این سلسله مطالب چیست؟!

 

در سلسله مطالبی که به تدریج عرضه خواهد شد؛ می خواهم تک تک این ایرادها را برای شما تعریف کنم و نظر شما مخاطب عزیز بخش همسان گزینی را جویا شوم هدف از ارائه این سری مطالب اطلاع رسانی و آگاه سازی جوانان و خانواده‌هاست و موارد با وجود عجیب بودن به طور مکرر از طرف خانواده ها و یا جوانان مطرح می شود. آیا این ایرادها درست و بجا هستند یا می توان از آنها با عنوان بهانه‌های ... یاد کرد؟ پیشنهاد شما برای تیتر و عنوان این سلسله مطالب چیست؟!

این قسمت: لهجه!

 آقا پسر کاملا متین و با شخصیت است. تحصیلات خوبی دارد. از خانواده ای با سطح اقتصادی متوسط که ساکن مرکز شهر تهران هستند. هر چه بیشتر مشخصات آقا پسر و خواسته هایش را مرور می کنم؛ بیشتر به یاد دختر خانمی می افتم که یکی از واسطین تبیانی معرفی کرده بود. دخترخانمی محجبه، با وقار، تحصیلکرده از خانواده ای اصیل که ساکن شمال تهران می باشند.

گوشی تلفن را بر می دارم و با همکارم که معرف آن دخترخانم است صحبت می کنم. شرایط آقا پسر را مو به مو مرور می کنم و همکارم نیز در تایید صحبت های من؛ شرایط دخترخانم را بازگو می کند و نهایتا هر دو به این نتیجه می رسیم که این دو جوان از جهت شرایط فردی؛ خانوادگی؛ اقتصادی و... با یکدیگر تطابق دارند.

همکارم شماره منزل دخترخانم را به من می دهد و من طبق روالی که همیشه در کار داشته ام، اول با آقا پسر و سپس با مادرش صحبت می کنم. تایید اولیه را که می گیرم؛ با منزل دختر خانم تماس می گیرم و پس از کسب اجازه از خانواده دخترخانم، شماره منزل ایشان را به خانواده آقا پسر می دهم و دعاکنان منتظر نتیجه این معرفی می شوم.

 

پس از گذشت یک هفته با منزل آقا پسر تماس می گیرم ولی موفق به صحبت کردن با خانواده اش نمی شوم. با خود آقا پسر صحبت می کنم و نتیجه خواستگاری را سوال می کنم . می گوید که منصرف شده اند. علتش را می پرسم. می گوید مادر دخترخانم لهجه دارد و مادرم این را نپسندیدند. پرسیدم یعنی حتی حاضر به دیدن دخترخانم هم نشدید؟ که می‌گوید این مسئله، (یعنی لهجه) بسیار مهم است. یک بار دیگر فرم مشخصات آقا پسر را مرور می کنم و در بخش خواسته‌ها اثری از این خواسته نمی بینم.

 

گاهی هنگام مرور خواسته های جوانان که زمان ثبت نام به ما اعلام کرده اند و در واقع جزء شرایط ازدواجشان است؛ با این جمله مواجه می شوم که: لهجه نداشته باشند! با خود فکر می کنم، به راستی لهجه داشتن یا نداشتن اعضای خانواده آقا پسر یا دخترخانم، در ازدواج و کفو بودن دو نفر با هم چقدر می تواند تاثیرگذار باشد؟

نظر شما خواننده عزیز در این مورد چیست؟

ریحانه فاطمی ــ واسطه ازدواج تبیانی

مطالب مرتبط:

نواهنگی زیبا و شنیدنی درباره «دلخوشی و هدف اصلی در زندگی و کفویت در انتخاب همسر»

قرآن و همسان‌گزینی در ازدواج

یک همسر واجد شرایط

ملاک‌های سرگردان