طارمی: ذخیره طلایی بودم
طارمی می گوید:«میخواستم چهارمین شماره 17 باشم که به استقلال گل میزند.»
مهدی طارمی؛ شاید تا قبل از دربی او یكی از خریدهای معمولی علی دایی و پرسپولیس این فصل بود اما حالا دیگر ستاره شده است. بازیكن 22 ساله پرسپولیس با پاس گل زیبایش زمینهساز گل مساوی پرسپولیسیها شد. قیچی برگردانی كه به تیر دروازه كوبید تا سالها در ذهنها میماند. او بعد از دربی به خبرورزشی آمد و از این تجربه مهم گفت. پسری كه كمحرف است، حاشیه ندارد و كسی باورش نمیشود با این هیجان پایینی كه دارد، بتواند ستاره باشد ولی خودش میگوید بدون حاشیه میخواهد به كارش ادامه بدهد. آیا میتواند؟ حالا دیگر او عكسش روی جلد نشریات میرود و شهرت را تجربه میكند. دیگر همه میدانند نامش را چطور مینویسند و دیگر كسی نمیگوید پرسپولیس با داشتن او دو گل عقب است. آیا با این شرایط میتواند خودش را در اوج نگه دارد؟ خودش كه میگوید به كارش ایمان دارد: «به نوعی من ذخیره طلایی بودم چون بعد از آمدنم 2 تا گل زدیم و روند بازی عوض شد. خودم هم كه پاس گل دادم. فكر كنم الان خیلیها مرا برگ برنده تیم بدانند.»
* یعنی سولسكیایر درخشان بودی؟
همینی كه اسمش را گفتی بودم! (برایش تلفظ اسم سخت است!) ولی فكر كنم همان طارمی بگویی راحتتر باشد!
* لحظهای كه به زمین آمدی، خیلیها میگفتند طارمی قرار است برود جلوی آندو و ملیپوشان استقلال. كسی باورش نمیشد درخشان با تو، نوراللهی یا كفشگری بتواند بازی را برگرداند.
راستش در تمرینات حسم این بود كه در تركیب ثابت نیستم. چون جوان بودم، حس میكردم تو تركیب ثابت نیستم ولی انگیزه بالایی داشتم. خودم خیلی انگیزه داشتم. از چند روز به بازی میدانستم كه در تركیب ثابت به زمین نمیروم ولی مدام با خودم میگفتم حتی اگر به اندازه یك توپ فرصت بازی پیدا كردم باید خودم را نشان بدهم چون همه میگفتند دربی با بقیه بازیها فرق میكند. میگفتند حتی اگر یك توپ را خراب كنی تا عمری در یاد مردم میمانی و من هم سراپا انگیزه بودم. میخواستم خودی نشان دهم. صبح بازی حسین آقای عبدی گفت تو تركیب ثابت نیستم. برایم توضیح داد كه قرار شده نیمه اول تیم فیزیكی بازی كند تا استقلالیها خسته شوند. تاكتیك تیم، بستن سمت راست استقلال بود و گفتند من در نیمه دوم اگر شرایط فراهم شود، فرصت بازی پیدا میكنم. نیمه دوم كه آمدم، خیلی انگیزه داشتم.
* بین دو نیمه باورتان میشد بازی برگردد؟ روند بازی بزن زیرش نیمه اول پرسپولیس، باعث میشد كسی باور نداشته باشد بازی برگردد.
میگویم تیم در نیمه اول استرس داشت اما وقتی گل خوردیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتیم. من بین دو نیمه فكر كنم 2 دقیقه در رختكن بودم. وقتی رسیدم دیدم حمیدخان دارد به بازیكنها میگوید نترسند و بازی را میبریم. میگفت دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم، پس باید برویم و حمله كنیم. او ایمان داشت كه بازی را میبریم.
* این بار اگر دربی را میباختید، تماشاگرانتان خیلی ناراحت میشدند و شاید...
ما این فصل فقط برای تماشاگرانمان بازی كردیم. در نیمفصل اول خیلی هوادارانمان را اذیت كردیم. این بار میخواستیم تلافی كنیم. این تماشاگر دیگر برایش بردن دربی خیلی مهم بود.
* اگر میباختین دیگر هوادارانتان نمیتوانستند خودشان را كنترل كنند و این بار با صدای بلندتری شعار بیغیرتها میدادند.
راستش ما تلاشمان را كردیم. امسال آن طور كه میخواستیم نشد اما خدا را شكر با این نتیجه دیگر هر نتیجهای هم بگیریم، كسی صدایمان نمیكند بیغیرت چون تماشاگر دید برای به دست آوردن دلشان به آب و آتش زدیم و خدا را شكر بازی را هم بردیم. همین كه دلشان را شاد كردیم، برایمان بزرگترین پاداش است. امسال خیلی شرمنده هواداران شده بودیم ولی حالا شرایط عوض شده. راستش قبل از بازی همه تیم همدل شده بودند برای بردن دربی.
این قیچی زدنها تو ذات فوتبالم است. من در ایرانجوان برگردانهایم را گل كردم. تو تمرینات همین هفته قبل از بازی هم در تمرینات توپ از بغل سانتر شد و با قیچی به گلرهای خودمان گل زدم. این در ذهنم بود كه در بازی هم بزنم. چون چند بار در تمرین، این حركت را زده بودم، فكر میكردم در بازی هم میتوانم این كار را بكنم ولی در بازی، توپ كه سمتم آمد خیلی پایین بود و سخت میشد قیچی زد
* خیلیها میگویند پرسپولیس از نظر بازیكن یكدست نیست.
فوتبال ایران همهاش انگیزه است. انگیزهاش را داشته باشی، بازیكنهایمان خیلی با هم تفاوت فاحشی ندارند. ما اگر انگیزهاش را داشته باشیم، حتماً میبریم.
* پسر تو چطور با خودت فكر كردی كه میشود در دربی برگردان زد. خیلی از بازیكنهای بزرگتر از تو هم جسارت نمیكنند كه برگردان بزنند.
این قیچی زدنها تو ذات فوتبالم است. من در ایرانجوان برگردانهایم را گل كردم. تو تمرینات همین هفته قبل از بازی هم در تمرینات توپ از بغل سانتر شد و با قیچی به گلرهای خودمان گل زدم. این در ذهنم بود كه در بازی هم بزنم. چون چند بار در تمرین، این حركت را زده بودم، فكر میكردم در بازی هم میتوانم این كار را بكنم ولی در بازی، توپ كه سمتم آمد خیلی پایین بود و سخت میشد قیچی زد. یعنی اگر 10 سانت پایینتر بود، دیگر امكان قیچی زدن نبود ولی دراز كشیدم و توپ را زدم. حیف شد كه تو گل نرفت. درباره پاس گل هم معمولاً باید من از تیر یك توپ را میزدم اما روی تیر 2 ایستاده بودم و برای محمد كه جلوتر از من بود، توپ را انداختم كه خدا را شكر گل شد.
* راز 10 نفره بردن دربیها هم جالب شده.
فكر كنم از این به بعد باید 10 نفره به دربی بیاییم. البته این بار 11 به 11 بودیم كه 2 گل را زدیم ولی آن دفعه 10 نفره 3 تا گل زدند. فكر كنم آن برد چیز دیگری بود.
* ایمون زاید این تیم چه كسی بود؟
به نظرم كل تیم بودند. ما این بار تیم بودیم.
* ایمون زاید پرسپولیس نبودی، این بار مهدویكیای تیم بودی!
نه بابا من كجا، آقا مهدی كجا؟! ولی خیلی دوست داشتم كه در این بازی گل بزنم چون اگر گل میزدم، چهارمین بازیكنی بودم كه با پیراهن شماره 17 گل زده است. فرشاد پیوس، مهدی مهدویكیا و سهراب انتظاری قبلاً با این پیراهن گل زده بودند. من میخواستم نفر چهارم باشم. البته هادی نوروزی هم دنبال گل چهارمش به استقلال بود. تازه گفتیم همین فصل اگر در حذفی هم به آنها بخوریم، وقت داریم ركورد بردهای متوالیشان را هم بشكنیم. الان آنها استرس بیشتری برای بازیهای بعدی جلوی ما دارند.
* خیلیها میگفتند شما در حد نام پرسپولیس نیستید، اینكه این جوانها نمیتوانند در پرسپولیس بازی كنند. این برد اما به این تیم هویت میدهد...
تا همین دو روز قبل خیلیها میگفتند با مهدی طارمی، نوراللهی و... نمیشود دربی را برد. دروغ نمیگویم، این باور كل مردم بود ولی حالا قضیه فرق كرده است. ما تیمی را بردیم كه همه بازیكنانش اسمی بودند و بهترینهای ایران. راستش نتایج این فصل تیم هم باعث شده بود بازیهای بچههای ما خیلی به چشم نیاید ولی از این به بعد اعتمادها به ما بیشتر میشود.
* شاید الان سرمربی استقلال افسوس میخورد كه چرا در ابتدای فصل تو را نگرفته است.
اول فصل داستانی داشتیم. هم استقلال مرا میخواست و هم علی آقای دایی به من زنگ زده بود كه بیا پرسپولیس. او اول فصل وقتی مرا كسی نمیشناخت، فیلم بازیام را دیده بود و زنگ زد كه بیا به تیمم. وقتی او به من زنگ زد، واقعاً در پوستم نمیگنجیدم. آمدم تهران برای بستن قرارداد با پرسپولیس، خب از بچگی به پرسپولیس علاقه داشتم چون ایرانجوانیها پرسپولیسی هستند و من در این تیم بازی كرده بودم. آمدم تهران. وقتی آمدم حتی خبرنگاران حاضر در باشگاه نمیدانستند اسمم را با كدام «ط» مینویسند. یادم هست در جلسه با آقای رحیمی كه بودیم، ایشان شوخی میكردند و میگفتند پسر جان من خودم فوروارد بودم، علی دایی هم همین طور. تو واقعاً فورواردی و 12 تا گل زدی؟ چه كسی در دروازه بوده كه تو با این خجالتی بودنت توانستی 12 گل بزنی؟ حتی قرارداد را 150 میلیون تومان نوشتند و برای هر بازی كه در تركیب باشم، 3 میلیون پاداش داشتم. راستش شاید باورشان نمیشد كه بتوانم حتی به تركیب اصلی برسم اما من به كارم ایمان داشتم و خدا لطف كرد از بازی سوم به تركیب اصلی رسیدم، گل هم زدم. همان روزی كه با پرسپولیس قرارداد بستم، یكی از افراد سرشناس بوشهر با پدرم تماس گرفته بود و گفت قراردادت با پرسپولیس را كنسل كن، سرمربی استقلال تو را میخواهد ولی من با پرسپولیس قرارداد داشتم و قبول نكردم.
مكث
دیشب با پدرم صحبت میكردم. او فوتبالیستی قدیمی در بوشهر بوده. پاسی بوده و خیلی از فوتبالیهای قدیمی بوشهر بازیهایش را یادشان هست. آن وقتها پاس او را میخواسته اما هیچ وقت از ایرانجوان نرفت چون آن وقتها تعصب به پیراهن تیم شهر خیلی موج میزد. البته او هنوز هم طرفدار پاس است و دیشب بعد از بازی كه با پدرم حرف میزدم، میگفت بعد از بازی در خانهمان را میكوبند. میگفت رفته دم در دیده یكی از هواداران پرسپولیس پشت در است و تا در را باز كرده، بغلش كرده و صورتش را بوسیده. پدرم میگفت آن بنده خدا بوسش كرده و گفته از طرف من مهدی را ببوس كه دلمان را شاد كرد.
مكث
راستش من خیلی آدم شیطونی نیستم. بیشتر وقتم در خانه صرف فوتبال دیدن میشود. البته خیلی حافظه قویای ندارم و همه چیز یادم میرود. در تهران هیچ جا نمیروم. اهل شیطنت نیستم و در تمرینات هم خیلی هیاهو ندارم. بچه آرامی هستم و سرم توی لاك خودم است. در دربی هم دیدم آقا محسن بنگر آمد و گفت بچه چرا به سمت تماشاگران نمیروی. اصلاً این قدر توی خودم بودم که متوجه نشدم دارند تشویقم میكنند. خیلیها میگویند تو با این اخلاقی كه داری نمیتوانی حقت را بگیری اما من این طوری هستم. راستش برای خوب بازی كردن و به چشم آمدن حتماً نباید خیلی اهل شوخی و شیطونی باشی. حتماً نباید مثل آقا مجتبی محرمی باشی یا علی آقای كریمی و اصلاً مثل همین پیام خودمان باشی كه خوب بازی میكند. من دوست دارم همین طوری باشم و بتوانم خوب بازی كنم و به چشم بیایم. امیدوارم روزی مثل آنها بازیكن بزرگی هم باشم. البته باید از بزرگترهای تیم مثل محمد نوری، بنگر و... هم تشكر كنم كه خیلی در این مدت كمكم كردند.
بخش ورزشی تبیان
منبع: خبرآنلاین