تبیان، دستیار زندگی
گفت وگو با شایا شجاع نوری به بهانه انتشار آلبوم «اتاق گوشواره» گروه دنگ شو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این روزهای دنگ شو

گفت وگو با شایا شجاع نوری به بهانه انتشار آلبوم «اتاق گوشواره» گروه دنگ شو

بخش هنری تبیان
آلبوم «اتاق گوشواره»

گروه موسیقی دنگ شو كه در سال1386 فعالیت رسمی خود را با اولین اجرایش در فرهنگسرای ارسباران آغاز كرد: در طول این سال ها اتفاقات مختلفی را تجربه كرد. اتفاقاتی از قبیل ممنوع الفعالیت شدن، جدا شدن برخی اعضای اصلی گروه، جدا شدن امیر نعمتی و سپنتا مجتهدزاده از این گروه كه همه و همه برای گروه جوانی مثل «دنگ شو» می توانست ناگوار باشد. علیرغم همه این مسائل طاها شجاع نوری و شایا شجاع نوری به عنوان پایه گذاران «دنگ شو» ایستادند و سعی كردند موسیقی شان را در بین مخاطبان شان زنده نگه دارند.دنگ شو، موسیقی را كه یك خواننده دیگر وارد جامعه كرد به گونه یی دیگر با سبك و سیاق خاص خود ادامه داد تلفیق موسیقی ایرانی با سازهایی مثل پیانو، ساكسیفون و كاور آثار قدیمی كه هر كدام خاطره یی از دوران دور داشتند. به هر حال در طول این سال ها به سبب سبك خاص «دنگ شویی ها» توجه زیادی به خصوص از سوی اهالی سینما به این گروه شده است. چندی پیش آلبوم جدید «دنگ شو» با عنوان «اتاق گوشواره» روانه بازار موسیقی شد كه به دلیل حضور دوخواننده حرفه یی موسیقی ایرانی- علی زند وكیلی و سعید آتانی- در آن با آلبوم ها و تك قطعات پیشین این گروه تفاوت های اساسی دارد. در گفت وگوی پیش رو شایا شجاع نوری، نوازنده پیانو و آهنگساز

«دنگ شو» به بررسی روند شكل گیری این آلبوم و موسیقی خاص «دنگ شویی»ها می پردازد.

الان وقت آن رسیده كه نسل دهه شصتی ها كار كنند. چرا مردم فكر می كنند «دنگ شو» نخستین گروهی بود كه از بچه های دهه 60 تشكیل و با یك اقبال عمومی مواجه شد. ما با یكسری كودكی های مشترك كه تحت تاثیر اتفاقات عجیب و غریب مربوط به آن زمان بود كارمان را شروع كردیم. كودكی كه در اواخر دوره جنگ سپری شد و بعد هم در دوره سازندگی ادامه یافت زمانی كه «دنگ شو» شروع به فعالیت كرد، زندگی ها شكل دیگری داشت. نه فیس بوكی بود، نه اسمارت فونی! هیچ چیزی نبود. ما در آن زمان كارمان را شروع كردیم و بعدها شبكه های اجتماعی مثل فیس بوك نیز به قضیه كمك كرد. در اصل فرقی كه «دنگ شو» با گروه های دیگر دارد این است كه ما اول كارمان را شروع كردیم و بعد كم كم بر سر زبان ها افتادیم

از آلبوم «شیراز چل ساله» تا «اتاق گوشواره» در طول این سال ها گروه «دنگ شو» اتفاقات زیادی را تجربه كرده است. آیا می توان گفت بعد از گذشت این سال ها با انتشار آلبوم جدیدتان به یك نقطه امن و آرامش نسبی رسیده اید ؟

ما سال ها پیش راهی را شروع كردیم كه فكر می كنم در این راه الان صرفا به یك ایستگاه رسیده ایم. ایستگاهی كه مشخص نیست مكان امن و آرام گروه است یا نه. در اصل این طور نیست كه بگوییم به آن چیزی كه می خواستیم، رسیده ایم. حقیقتا هم نمی دانیم كه می خواهیم در آینده به كجا برسیم.

یعنی هنوز به آن ایستگاه قرار و آرامشی كه می توانید مدت ها در آن بمانید نرسیده اید؟

نه، چون همین نرسیدن جذاب است. به نظر من مقصد رسیدن نیست، مقصد ما همان رفتن است!

به هر حال در طول این سال ها بسیاری از اعضای گروه «دنگ شو» مثل امید نعمتی، سپنتا مجتهد زاده و... از شما جدا شدند. فكر می كنید چیزی كه امروز در آلبوم اتاق گوشواره از گروه «دنگ شو» و اعضای آن می بینیم، چیزی است كه تا مدت ها ادامه پیدا كند؟

من پیش از هر چیز باید این توضیح را بدهم كه كسی از «دنگ شو» جدا نشده، این قضیه مثل این است كه بگوییم علی مصفا از داریوش مهرجویی جدا شده است، نه این طور نیست. شاید بعدها داریوش مهرجویی فیلمی بسازد كه علی مصفا در آن ایفای نقش كند. كسانی كه شما نام بردید خواننده های گروه هستند اما نقشی كه خواننده ها در گروه دنگ شو دارند در اصل نوعی بازیگری است. به عنوان مثال ما سال ها بود كه با سپنتا مجتهدزاده كار نمی كردیم اما زمانی كه قطعه «گرم بخند» را ساختیم، فقط و فقط به صدای او فكر می كردیم و می دانستیم كه این قطعه با صدای او خوب می شود، چنان كه او هم این قطعه را اجرا كرد و طرفداران زیادی هم داشت. بنابراین ممكن است روزی هم قطعه یی بسازیم كه با صدای امید نعمتی خوب شود. فكر می كنم «دنگ شو» مثل یك خانه است. همه در كنار ما هستند. عده یی می آیند، عده یی می روند و ممكن است هر از گاهی دوباره به ما سر بزنند. این طور نیست كه بگوییم از ما جدا شده اند.

آلبوم اخیر به لحاظ آوازی، ایرانی تر شده است و نه تنها تحریرها بیشتر شده بلكه این تحریرها درست و از روی اصول و قواعد موسیقی ردیف دستگاهی ایران است. آیا «دنگ شو» قصد دارد این روند را ادامه دهد و مدام به موسیقی ایرانی نزدیك تر شود؟

یكی از دلایل اصلی كه ما با سعید آتانی و علی زند وكیلی كار كردیم این بود كه می خواستیم بگوییم ما قصد توهین به موسیقی ایرانی را نداریم بلكه با آن عشق می كنیم و نمی خواهیم تخریبش كنیم. به همین دلیل سراغ خواننده های حرفه یی تر رفتیم تا بتوانیم بهتر از این موسیقی استفاده كنیم. امید نعمتی خواننده سنتی نبود و خیلی از كسانی كه موسیقی اصیل ایرانی كار می كنند درباره او به ما انتقاد می كردند اما در هر صورت من جنس صدایش را خیلی دوست داشتم و فكر می كنم در سبك خودش، صدای شنیدنی دارد. به هر حال علی زند وكیلی و سعید آتانی خواننده های حرفه یی هستند. روزی كه ما با امید نعمتی آشنا شدیم اصلاخواننده نبود. گرافیستی بود كه صرفا به خاطر شیرینی صدایش و تفكرات مشترك مان با هم كار كردیم. به جرات می توانم بگویم كه دنگ شو امید را خواننده كرد و اگر به صورت تصادفی با گروه ما آشنا نمی شد، شاید الان مسیر زندگی اش فرق می كرد. سپنتا مجتهدزاده هم، هم دانشكده یی من بود و با هم در رشته حقوق تحصیل می كردیم اما برای سپنتا كارهای مربوط به رشته حقوق و وكالت از موسیقی مهم تر است ولی علی زند وكیلی و سعید آتانی خواننده هستند و قبل از اینكه با دنگ شو همكاری كنند هم خوانندگی می كردند بنابراین اینكه می گویید تحریرها بیشتر شده و آوازها ایرانی تر هستند به این دلیل است كه خواننده های ما حرفه یی تر شده اند.

مثلاقطعه «سیاهی» كاملادر فضای گوشه شوشتری دستگاه همایون اجرا می شود با تمام تحریرهای این گوشه. این مساله در كارهای قبلی شما كمتر بود و بیشتر یا اشاره هایی به موسیقی فولكلور داشتید یا بخش های تحریری كم بود. سوال من این است كه حالاكه خواننده های شما حرفه یی تر شده اند، آنها این خط و ربط را برای قطعات، خصوصا قطعات آوازی انتخاب می كنند؟

شكی نیست كه عشق و علاقه به آواز ایرانی «دنگ شو» را به این مسیر برده كه از موسیقی ایرانی ایده و بهره بگیرد. ما در آلبوم«دلتنگ شو» نیز پیش از این بخش های آوازی داشتیم اما این طور نبوده كه جزء به جزء به ردیف پایبند باشیم. در اصل در آن آلبوم آوازها بخش بخش نوشته شده بودند اما در آلبوم «اتاق گوشواره» در برخی قسمت ها می خواستیم به موسیقی و آواز ایرانی به صورت خالص و بكر آن بپردازیم و این طور نیست كه بگوییم مانیفست دنگ شو عوض شده است. از طرف دیگر آهنگسازی قطعات به صورت نسبی است، گاهی ما براساس سازها قطعه یی را می سازیم و بعد روی آن شعر و آواز می گذاریم، گاهی هم براساس آوازها. اما آنچه مسلم است این است كه تمام آوازها (صد درصد) كارگردانی می شوند. شاهد این قضیه هم قطعاتی هستند كه خواننده ها با «دنگ شو» كار كرده اند و قطعاتی كه بیرون از این گروه كار كرده اند. قطعه «سیاهی» هم قطعه یی بوده كه ما با آن حال می كردیم و گفتیم بد نیست آن را منتشر كنیم.

اگر حال شخصی بوده، چرا اصلامنتشر كرده اید؟

چرا منتشر نكنیم؟ شنونده ها و مخاطبان ما از این طریق می توانند بفهمند كه ما با چه چیزی حال می كنیم.

اساسا چند درصد كارهای دنگ شو آهنگسازی شده است و چند درصد به صورت بداهه شكل گرفته است؟

به هر حال آن آثاری هم كه آهنگسازی شده اند در اصل به صورت بداهه شكل گرفته اند به این صورت كه من مثلادو، سه ساعت ساز زده ام و از این چند ساعت یك مرتبه ملودی یا موتیفی توجهم را جلب كرده است. مثلاقطعه بی خوابی بر همین اساس ساخته شد: یك ملودی توجهم را جلب كرد و آن را بسط و گسترش دادم و به صورت قطعه در آوردم. قطعه آخر این آلبوم نیز به صورت بداهه شكل گرفته است اما در كل نمی توان به طور مشخص عنوان كرد كه چقدر بداهه است و چقدر آهنگسازی شده.

اشعار قطعات را بر چه اساسی انتخاب می كنید؟

قطعه هایی كه كاور آثار قدیمی هستند، تكلیف شان معلوم است و معمولابه خاطر فضای كلی كه اثر به ما می دهد، آن را انتخاب می كنیم اما در انتخاب اشعار قطعه های ساخته خودمان اغلب از اشعار كلاسیك استفاده می كنیم و بیشترین تلاش مان این است كه بدون هیچ تغییری از این اشعار ترانه امروزی درآوریم تا كسی كه اثر را گوش می كند، احساس نكند با یك متن سنگین ادبی روبه رو است. مثلاوقتی می گوییم «ای یار ناسامان من از من چرا رنجیده یی؟» شنونده به سادگی می فهمد كه منظور چیست یا وقتی می گوییم «لعل لبت حلوای من... » طنز شاعر پیدا و علنی است. این اشعار در اصل ترانه های امروزی هستند كه به قرن ها پیش برمی گردند.

بنابراین خیلی به این فكر نمی كنید كه شعری كه انتخاب می كنید، پیام به خصوصی داشته باشد...

بعضی اوقات می خواهیم به مخاطب مان تلنگر بزنیم اما اغلب موارد دلیل انتخاب اشعارمان صرفا بحث زیبایی شناسی است. مثلادر آلبوم تازه یی كه در دست كار داریم روی غزلی از سعدی با شروع «مرا خود با تو چیزی در میان است/ وگرنه روی زیبا در جهان» كار می كنیم كه صرفا به دلیل زیبایی اش آن را انتخاب كرده ایم. اما به هر حال غزلیات سعدی واقعا سهل و ممتنع هستند و سراغ اشعار او رفتن، دشوار! چون شعر سعدی با موسیقی بد می تواند بی كاراكتر شود و با موسیقی خوب، جذاب. بنابراین فكر می كنم باید به اشعار كلاسیك خیلی زمینی نگاه كرد. در این میان تنها شعری كه به آن كمتر نگاه زمینی داریم، غزل «دنگ شو» است كه البته برخی ابیات این غزل هم كاملازمینی هستند مثل «گه بر لبت لب می نهم/گه بر كنارت می نهد/ چون این كند رو نای شو/ چون آن كند رو چنگ شو.»

من رشته ام ادبیات و علوم انسانی بوده و از یك چیز خودم مطمئنم و آن اینكه در زمینه انتخاب و درك شعر از بسیاری از كسانی كه در این سبك موسیقی فعالیت می كنند، یك سر و گردن بالاتر هستم. مطمئنم اگر همین غزلیات سعدی را كه درك آن نسبت به دیگر اشعار راحت تر است به طور اتفاقی به بچه هایی كه كار موسیقی با كلام می كنند نشان بدهید و بخواهید از رو بخوانند، نمی توانند. این عدم آگاهی است كه كار را خراب می كند در صورتی كه به نظر من ادبیات كلاسیك دید آدم را باز می كند.

شاید همین عدم آگاهی باعث شده كه خیلی ها به سمت شعر امروزی یا ترانه های سطحی بروند. چرا شما از اشعار نو (نیمایی) كمتر استفاده كرده اید؟

البته قطعه آخر آلبوم «اتاق گوشواره» از فریدون مشیری است. در آلبوم های قبلی هم از یكی از اشعار اخوان ثالث استفاده كردیم. در كنسرت ارسباران هم یك شعر از احمد شاملو و یك شعر از سهراب سپهری كار كردیم كه هنوز ضبط نشده اند. اما كار كردن روی شعر اخوان از اشعار شاملو راحت تر است چون بسیاری از قواعد شعر كلاسیك را می توان در آن پیدا كرد اما شعر شاملو آهنگ سختی دارد. از طرف دیگر برخی خواننده های ایرانی اداهای خاص خود را دارند كه به كار لطمه می زند. مثلاسر آلبوم

«دلتنگ شو» با خواننده مطرحی كار می كردیم، كه روی مصرع «هی ریختم خورد، هی ریخت خوردم» مشكل داشتیم و می گفت: من نمی خوانم چون حرف «خ» زیاد دارد و ادای این حرف در آواز سخت است در صورتی كه اگر كسی خواننده باشد باید بتواند هر شعری را بخواند. به هر حال «دنگ شو» از شاعران جوانی كه اشعار جذاب دارند، برای همكاری استقبال می كند. مثل شعر «كمی آهسته تر زیبا» كه یكی از دوستانم آن را گفته بود.

در یكی از مصاحبه های تان گفته بودید كه مخاطب موسیقی گروه «دنگ شو» شنونده ها یا منتقدان حرفه یی موسیقی نیستند و برای آنها كار ارایه نمی كنید. به هر حال فكر می كنید مخاطب اصلی شما چه گروهی از شنونده های موسیقی هستند؟

در اصل منظورم تكنسین های موسیقی بود چون اگر همین الان بخواهم آلبوم «اتاق گوشواره» را جلویم بگذارم و از دید یك موزیسین آن را بررسی كنم، می توانم از قطعه اول تا آخر، كلی غلط و ایراد تكنیكی بگیرم اما فكر می كنم نیازی نیست با دید منتقدانه به موسیقی «دنگ شو» نگاه كرد. جالب است كه خیلی خوشحال می شوم یك منتقد سینما كار را گوش كند و از نظر دراماتورژی آن را نقد كند. اما اینكه بگویند مثلااینجا «می مینور» است و وصلش به «سل ماژور» اشتباه بوده یا فلان كنترپوآن اشتباه است، نه!

اما شما به هر حال دارید كارتان موسیقی است. فكر نمی كنید كسی كه در این حوزه كار می كند باید به این نكات هم توجه كند؟

نه، ما كار موسیقی نمی كنیم در اصل ما كار هنری می كنم و فعلادر حال حاضر مدیای ما موسیقی است، شاید سه سال دیگر «دنگ شو» یك تیم فیلمسازی باشد و فیلم بسازیم اما فعلامدیای ما موسیقی است چون در آن به آرامش می رسیم و حرف دل مان را می زنیم. من بارها گفته ام كه ما واقعا موزیسین نیستیم و كارمان بیشتر دلی است و تكنیكال نیست.

با این تفاسیر وقتی كاری را می سازید به كدام دسته از مخاطبان فكر می كنید؟

ما اگر حس مان نسبت به یك قطعه خوب نباشد یا اینكه فكر كنیم مردم با آن احساس نزدیكی نمی كنند، اصلاآن را منتشر نمی كنیم. برعكس این قضیه هم اتفاق افتاده است. مثلاقطعه «بی خوابی» از همین آلبوم را تا روزهای آخر نمی خواستیم منتشر كنیم چون حس می كردیم قطعه یی است كه كسی آن را دوست نخواهد داشت اما چون خودمان حس مثبتی به این قطعه داشتیم، آن را در آلبوم گذاشتیم تا ببینیم بازخورد آن چطور می شود كه خوشبختانه مثبت هم بود. بنابراین احساس دلی ما و مخاطبان به لبه یك تیغ می ماند.

از نظر بعضی ها گروه «دنگ شو» در طول این سال ها جریان سازی كرده و به سبك و سیاق دیگری، موسیقی ای را كه با كارهای محسن نامجو آغاز شده بود، ادامه داده است. البته تا حدودی هم می توان گفت گروه «دنگ شو» در مسیری فعالیتش را شروع كرد كه امروزه گروه هایی مثل «پالت» و «چارتار» دنباله رو آن هستند. خودتان تا چه حد فكر می كنید در این سبك از تلفیق موسیقی ایرانی، جریان ساز بوده اید و آیا استراتژی خاصی برای این كار داشتید؟

برای بررسی این مساله باید از معلول به علت رسید. ما از این طرف و آن طرف بسیار شنیده ایم كه فلان موزیك، «دنگ شویی» است یا فلان گروه «دنگ شویی» كار می كنند و... در فضای مجازی هم این مساله را بسیار دیده ام. خدا را شكر می كنم كه این اتفاق افتاده و امیدوارم كه همین طور هم پیش برود. جالب است كه كسی من و طاها را به قیافه و اسم نمی شناسد و بارها شده در فضاهایی قرار گرفته ایم كه برخی افراد با خود ما در مورد «دنگ شو» حرف زده اند. به هر حال همین مساله باعث شده كه امروز تصور كنیم دنگ شو جریانی را در موسیقی به وجود آورده كه حالامردم از آن به عنوان موسیقی «دنگ شویی» و... تعبیر می كنند. اما صادقانه باید بگویم روزی كه ما در فرهنگسرای ارسباران نخستین كنسرت رسمی مان را برگزار كردیم به جریان سازی فكر نمی كردیم و فقط می خواستیم حال كنیم.

فكر می كنید این جریانی كه شكل گرفته و خودتان هم معتقدید با موسیقی شما به مردم معرفی شده است چقدر ماندگار خواهد ماند یا باید چه ویژگی هایی داشته باشد كه ماندگار شود؟

من می خواهم همین سوال را از شما بپرسم. شما فكر می كنید كه این جریان تا چه اندازه ماندگار خواهد بود؟

من فكر می كنم تلفیق های اینچنینی كه البته در گروه هایی مثل «پالت» رنگ نوستالژی گرفته اند یا «چارتار» كه از موسیقی ایرانی دور هستند، دوام چندانی نخواهند داشت. كما اینكه می بینیم این دو گروه هم مدت هاست كه آلبوم جدیدی ارایه نكرده اند. از طرف دیگر در این میان كاور كردن آثار قدیمی یا بازی با نوستالژی كودكان دهه 60 امری است كه بالاخره تاریخ مصرف مشخصی دارد... مساله من اینجاست كه اصلااین نوستالژی بازی تا كجا و تا كی ادامه خواهد داشت؟

اتفاقا من اصلانوستالژی بازی را قبول ندارم. نوستالژی یا كارهایی كه ما كاور می كنیم، نوستالژی دهه 60 نیست. كار «دلبند و دلخواهی چه شیرین سخنی» را كدامیك از بچه های دهه 60 شنیده اند؟ به نظر من این قضیه با قطعه «خونه مادربزرگه» فرق دارد. ضمن اینكه وقتی پدرم كارها را گوش می كند، می گوید: «چه حس نوستالژیكی برای من دارد!» این یعنی همه ایرانی ها یك حس مشترك داریم. از آیدین آغداشلو گرفته تا پدر من یا پدر و مادر شما و...

ما اتفاقا نمی خواهیم این نوستالژی را پیش ببریم. شما دارید «دنگ شو» را با «پالت» و «چارتار» مقایسه می كنید در صورتی كه یك فرق عمده در میان است و آن اینكه زمانی كه «دنگ شو» شروع به فعالیت كرد، زندگی ها شكل دیگری داشت. نه فیس بوكی بود، نه اسمارت فونی! هیچ چیزی نبود. ما در آن زمان كارمان را شروع كردیم و بعدها شبكه های اجتماعی مثل فیس بوك نیز به قضیه كمك كرد. در اصل فرقی كه «دنگ شو» با گروه های دیگر دارد این است كه ما اول كارمان را شروع كردیم و بعد كم كم بر سر زبان ها افتادیم. به همین دلیل هم فكر می كنم «چارتار» برای انتشار آلبوم دومش به مشكل برمی خورد چون تقریبا همه موزیسین ها این قضیه را می دانند كه انتشار آلبوم دوم كار سختی است.

خصوصا اگر آلبوم اول با استقبال مردم روبه رو شود...

بله. با اینكه من خیلی این دو گروه را دوست دارم. اما فكر می كنم حق دارند اگر تا سال ها نتوانند آلبوم تازه یی منتشر كنند. فكر می كنم پالت هم قبل از نخستین كنسرتی كه برگزار كرد فقط یك تك آهنگ منتشر كرده بود ولی موقع فروش بلیت سه سانس «sold out» شد.

شاید یك دلیلش هم این بود كه مردم صدای امید نعمتی را پیش تر در «دنگ شو» شنیده بودند...

شاید. «پالت» به محض اینكه شروع به كار كرد، شناخته شده بود اما «دنگ شو» این طور نبود. ما آرام آرام مخاطبان مان را جذب كردیم. خیلی ها می گویند چرا برای آلبوم «اتاق گوشواره» تبلیغات نمی كنید؟ به نظر من نیازی به تبلیغ نیست چون مخاطب خودش هر موسیقی را كه بخواهد، پیدا می كند. ما تبلیغات نكردیم چون نمی خواستیم مثل یك دوپینگ لحظه یی، خودمان را بزرگ تر از آنچه هستیم، نشان دهیم.

اما برگردیم به جواب سوال شما... من فكر می كنم این جریان ماندگار خواهد بود چون صرفا بحث نوستالژی مطرح نیست. بحث همان دهه شصتی مطرح است كه شما به آن اشاره كردید. الان وقت آن رسیده كه نسل دهه شصتی ها كار كنند. چرا مردم فكر می كنند «دنگ شو» آغاز كننده یك جریان بود؟ چون نخستین گروهی بود كه از بچه های دهه 60 تشكیل و با یك اقبال عمومی مواجه شد. ما با یكسری كودكی های مشترك كه تحت تاثیر اتفاقات عجیب و غریب مربوط به آن زمان بود كارمان را شروع كردیم. اتفاقاتی كه یك بچه متولد 56 یا متولد دهه 70 آن را تجربه نكرده است. كودكی كه در اواخر دوره جنگ سپری شد و بعد هم در دوره سازندگی ادامه یافت. به نظر من نوستالژی در اصل به همین كودكی ما برمی گردد. اینكه ما (همه ما) در یك شرایط مشابه فرهنگی در جامعه بزرگ شدیم و فقط «دنگ شو» در این میان نخستین گروهی بوده از بچه هایی كه در این فرهنگ مشترك زندگی كرده اند، زودتر كارش را شروع كرده است. مخاطبان ما صرفا دهه شصتی نیستند. موسیقی «دنگ شو»، «پالت» و... موسیقی هایی هستند كه نسل آینده در سال های آتی از آن به عنوان موزیك دهه شصتی یاد می كنند. نه به این دلیل كه در دهه 60 ساخته شده بلكه به خاطر اینكه به وجود آورندگان آن بچه های دهه 60 بوده اند. من فكر می كنم در دهه 60 اتفاقی افتاد كه همه متولدین آن، با هم حس دوستی و صمیمیت دارند. شاید این حس صمیمیت و همدلی به خاطر تجربه جنگ بوده است. به هر حال تاریخ ایران، دهه 60 را نیز به خود دیده است و این دهه هم باید مثل دهه های دیگر ثمره یی می داده كه به نظر من ثمره این دهه با «دنگ شو» بود. من فكر می كنم این جریان ماندگار است اما باید بگذاریم زمان بگذرد.

اصلااین جریان سازی كه به قول شما از «دنگ شو» شروع شده و بعد به «پالت»، «چارتار» و... رسیده، تا به امروز چه دستاوردی داشته است؟

من چند وقت پیش با برخی بچه های هنرستان موسیقی كه تازه فارغ التحصیل شده اند گپ می زدم و می گفتند چند سال است كه در هنرستان ها بچه ها می خواهند باهم گروه های آلترناتیو تشكیل دهند كه موزیك های عجیب و غریب كار كنند. این كوچك ترین دستاورد «دنگ شو» است كه توانسته تا هنرستان ها هم پیش برود و آنها را به هیجان آورد كه گروه تشكیل دهند. مثلاسپنتا در حال حاضر با گروهی به اسم «تلنگر» همكاری می كند كه همه اعضای آن تازه از هنرستان موسیقی فارغ التحصیل شده اند و با عشق به «دنگ شو»، «پالت» و «چارتار» به هیجان آمده اند و گروه تشكیل داده اند. در این زمینه به نظر من «پالت» و «چارتار» نقش بیشتری داشتند چون كارهایشان مجوز داشت و بیشتر شنیده می شد.

بسیاری از كسانی كه امروزه كار تلفیقی می كنند، توجیه شان این است كه دارند از این طریق مردم (به خصوص نسل جوان) را با موسیقی ایرانی آشتی می دهند. گروه «دنگ شو» هم در تمام این سال ها با كاور كردن آثار قدیمی و حتی بخش های آوازی كوتاه كه البته پیش تر از این آلبوم، خیلی حساب شده نبود، انگار به نوعی همین اندیشه و دغدغه را دارد...

ما نمی خواستیم این كار را بكنیم اما واقعا این اتفاق افتاد. من بسیاری افراد را می شناسم كه از طریق «دنگ شو» به موسیقی ایرانی علاقه مند شدند اما واقعا دنبال اینكه هدف خاصی داشته باشیم، نبوده و نیستیم. باز هم می خواهم شما را رجوع بدهم به دهه 60: دهه یی كه به نظر من اوج بلاتكلیفی تاریخ معاصر ایران است. این بلاتكلیفی در موسیقی «دنگ شو» هم نمایان شده و وقتی آلبوم های ما را گوش می دهید، همه چیز بلاتكلیف است، اصلاموسیقی دنگ شو، موسیقی بلاتكلیف است و نمی دانید كه سنتی است یا تلفیقی یا پاپ... جالب است كه خیلی جاها به اشتباه می گویند «دنگ شو» تلفیق موسیقی جاز و ایرانی است اما اصلااین طور نیست. شاید تعداد میزان هایی كه موسیقی مان جاز باشد از پنج میزان هم تجاوز نكند. موسیقی ما خیلی كلاسیك است چون هم من پیانوی كلاسیك زده ام و هم طاها. با اینكه ساز او هم ساكسیفون است و می تواند جاز بزند، متدهای آموزشی اش، متدهای كلاسیك ساكسیفون بوده است. بنابراین هر دو ما نگاه كلاسیك محوری به موسیقی داریم و موسیقی ای هم كه بیشتر گوش می كنیم بیشتر موسیقی كلاسیك (باخ بتهوون و...) است. فكر می كنم یكی از دلایلی كه بزرگانی مثل آیدین آغداشلو و... با دنگ شو ارتباط برقرار می كنند اتفاقا همان كلاسیك بودن قضیه است. و اما درباره بلاتكلیفی... من فكر می كنم «پالت» و «چارتار» هم همین شكل هستند. همه درگیر بلاتكلیفی اند و همین بلاتكلیفی است كه كار را جذاب كرده و این روزها در همه جا حرف اول را می زند.

امكان دارد یك روزی این بلاتكلیفی به آرام و قرار نسبی برسد؟

من فكر نمی كنم، چون قضیه همان بیت است كه می گوید: «ما زنده به آنیم كه آرام نگیرم/ موجیم كه آسودگی ما عدم ماست» ما هم قطعا در تمام زندگی مان می خواهیم به آرامش برسیم. اصلاهمین كه من دنیای وكالت را رها كردم و سراغ موسیقی آمدم، برای رسیدن به همین آرامش است اما این آرامش به این معنا نیست كه موسیقی ما بلاتكلیف نباشد. در نهایت هم فكر می كنم ما یك عده بلاتكلیف آرام می شویم چون در شرایط بلاتكلیفی بزرگ شده ایم، پارادوكس بین خانه و مدرسه را تجربه كرده ایم و نمی توانیم بگوییم كه این پارادوكس ها و بلاتكلیفی ها از بین می رود.

گروه «دنگ شو» از اواخر سال 90 تا همین چند وقت پیش ممنوع الفعالیت بود اما بالاخره موفق شدید آلبوم «اتاق گوشواره» را با مجوز رسمی وزارت ارشاد منتشر كنید، روند دریافت مجوز این آلبوم چطور بود؟

برای گرفتن مجوز شعر و موسیقی مشكلی نداشتیم اما حراست وزارت ارشاد باز هم تا حدودی كار را به تاخیر انداخت. در كل فكر می كنم روند صدور مجوزهای آلبوم ها نسبت به دوره های قبل خیلی فرق كرده و خوشبختانه روز به روز بهتر و بهتر هم می شود. فقط اگر شرایط كنسرت گذاشتن هم راحت تر می شد، خیلی بهتر بود.

حالاكه آلبوم جدیدتان منتشر شده، برنامه یی برای برگزاری كنسرت دارید؟

بله البته هنوز مجوز كنسرت را نداریم اما قرار است از طرف موسسه «آوای باربد» كنسرت هایی را برگزار كنیم كه هنوز تاریخ آنها مشخص نیست.


منبع: روزنامه اعتماد