تبیان، دستیار زندگی
در بخش نخست زمینه ورود بازیگران به سینما را مرور کردیم. در این گزارش نگاهی داریم به دو دیگر مسیری که بازیگران مطرح از آن گذشته اند تا به پرده نقره ای برسند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشم‌آبی‌های سینما(بخش دوم)


در بخش نخست زمینه ورود بازیگران به سینما را مرور کردیم. در این گزارش نگاهی داریم به دو دیگر مسیری که بازیگران مطرح از آن گذشته اند تا به پرده نقره ای برسند

بازیگران

3-آن‌هایی که با مدلینگ به سینما آمدند: اصطلاح «چشم‌آبی‌های سینما» پس از مدتی به نماد گروهی از بازیگران تبدیل شد که با کار مدلینگ وارد سینما شده‌اند و اغلب ظاهر خوبی دارند. تصور اولیه‌ای که با دیدن‌شان در ذهن خیلی‌ها ایجاد می‌شود این است که خوش‌چهره است پس نمی‌تواند بازیگر خوبی باشد! این گروه از بازیگران با این‌كه سریع‌تر از سایر بازیگران تازه‌كار به چشم می‌آیند، ولی علاوه بر تثبیت خود به عنوان بازیگر سینما باید گاردی که نسبت به ظاهرشان هست را هم از میان بردارند. البته خیلی هم نمی‌توان به این بدبینی ایجاد شده نسبت به این گروه از بازیگران خرده گرفت چون به هر حال مصادیق قبلی این گروه، بازیگران موفقی نبوده‌اند و عده‌ای‌شان هم هنوز در ابتدای راه هستند و معلوم نیست مسیرشان در سینما به کجا ختم خواهد شد. حداقل به این دلیل كه سینمای ما به چهره‌های جدید احتیاج دارد و سینما در همه جای دنیا ذاتاً به زیبایی امتیاز می‌دهد، طبیعی‌ست كه ادامه‌ی این چرخه برای تغذیه‌ی سینمای ایران ضروری باشد. دانیال عبادی و امیرعلی دانایی و... از جمله بازیگرانی بودند که با مدلینگ آمدند و مستقیم هم وارد سینما شدند (بدون حضور در تئاتر و تلویزیون).

دانیال عبادی در اولین حضورهایش در سینما نتوانست توجهی جلب کند. او در فیلم‌های امشب شب مهتابه، یکی از ما دو نفر و... بازی کرد که البته هیچ‌کدام از این فیلم‌ها هم جزو آثار خوب و موفق کارگردان‌های‌شان نبودند و در نتیجه در ادامه‌ی مسیرش هم‌چنان نه به عنوان بازیگر گیشه و نه بازیگر فیلم‌های هنری شناخته نشد. از انتخاب اخیرش (بازی در معراجی‌ها) پیداست کمی در این مسیر گیج شده است و دیگر حتی نمی‌داند کدام نقش‌ها برای میمیک چهره و بازی‌اش مناسب است. به همین دلیل هم هست که صرف حضورش در نقش یک لات پایین‌شهری در معراجی‌ها، یک کمدی موقعیت ناخواسته خلق کرده است. شاید این همان تقلا برای ماندن باشد که قبلاً به آن اشاره شد.

امیرعلی دانایی از مدلینگ به تلویزیون و بعد به سینما آمد. بازی در سریال کلاه‌پهلوی و فیلم‌های سینمایی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران (بهروز افخمی) و اشباح (داریوش مهرجویی) را در کارنامه‌اش دارد. همکاری‌اش در فیلم‌هایی با کارگردان‌های معتبر و مشهور سینما نشان می‌دهد که در ابتدای مسیر بازیگری‌اش می‌خواهد سد‌های احتمالی نسبت به مدل بودنش شکسته شود تا او را به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای در سینما بشناسند. البته این راه‌حل یعنی سنگر گرفتن پشت اسم یک کارگردان نامی تنها برای مدتی جواب می‌دهد و بعد از آن باز هم توانایی بازیگر است که تعیین‌کننده می‌شود. دانایی دست‌كم این امتیاز را دارد كه فیزیك و اندام خوبی دارد و ورزشكار است. تمرین‌های سخت و منظم او و تأكیدی كه روی آمادگی جسمانی‌اش دارد، در بازیگران ایرانی كم‌تر نمونه دارد. ضمن این‌كه نگاه او به بازیگری جدی به نظر می‌رسد و به همین دلیل هر پیشنهادی را قبول نمی‌كند.

بازیگران

4. آن‌ها که از سینما به سینما آمدند: در دوره‌ای، به‌خصوص وقتی ستاره‌هایی مثل هدیه تهرانی و نیکی کریمی و... به سینما آمدند این تصور شکل گرفت که یک ورود باشکوه و بدون واسطه به سینما می‌تواند تیر محکمی برای ماندگاری بازیگر باشد و جای پایش را برای همیشه محکم کند. به نظر می‌رسید ظهور ناگهانی در جایگاه نقش اصلی یك فیلم، خیلی موثرتر از حضورهای کوتاه و چند سکانسی در فیلم‌های مختلف و هموار كردن مسیر است. در طول این سال‌ها دیدیم که خیلی‌ها به همین شیوه به سینما آمدند اما سینما به آن‌ها نیامد و بعد از چند سال بی‌خبری از آن‌ها، یا خبر مشغول شدن‌شان به حرفه‌ی جدیدی شنیده شد یا خیلی بی‌سروصدا با سینما وداع کردند. البته برعکس این روند هم صادق است. چه‌بسا بعضاً طبق همان فرضیه واقعاً یک ورود سینمایی باشکوه و ماندگار اتفاق افتاد. نگار جواهریان، ساعد سهیلی، طناز طباطبایی، خاطره اسدی، نازنین بیاتی و... مصداق این گروه از بازیگرانند و هنوز هم گاهی چهره‌ای تازه به این طریق معرفی می‌شود.

نگار جواهریان مصداق بازیگرانی است که خیلی زود سبک و سیاق بازی‌اش مشخص شد و الان پس از گذشت حدوداً ده سال، دیگر مخاطب انتظار دارد همیشه او را در فیلم‌های هنری و به‌اصطلاح روشنفکری ببیند (به‌خصوص به‌واسطه‌ی بازی‌‌اش در فیلم‌های تنها دو بار زندگی می‌کنیم، یه حبه قند، این‌جا بدون من و...). او تجربه‌ی بازی در تئاتر، تله‌فیلم و مجموعه‌ی تلویزیونی زیر تیغ را دارد اما بیش‌تر به عنوان یک چهره‌ی سینمایی شناخته می‌شود. با فیلم‌های من، ترانه پانزده سال دارم و خوابگاه دختران فعالیتش را در سینما شروع کرد اما حضورش در تنها دو بار زندگی می‌کنیم (بهنام بهزادی) پررنگ‌تر بود و تأثیر بیش‌تری در شناخته شدن و دیده شدنش داشت. در دهه‌ای که مسیر «پذیرفته شدن» بازیگران میان مخاطبان عام و خاص سینما چندان هموار نیست، جواهریان توانسته این مسیر را به‌درستی طی کند و تداوم داشته باشد.

امیرعلی دانایی از مدلینگ به تلویزیون و بعد به سینما آمد. بازی در سریال کلاه‌پهلوی و فیلم‌های سینمایی آذر، شهدخت، پرویز و دیگران (بهروز افخمی) و اشباح (داریوش مهرجویی) را در کارنامه‌اش دارد. همکاری‌اش در فیلم‌هایی با کارگردان‌های معتبر و مشهور سینما نشان می‌دهد که در ابتدای مسیر بازیگری‌اش می‌خواهد سد‌های احتمالی نسبت به مدل بودنش شکسته شود

ساعد سهیلی از بازیگران نسبتاً فعال و پرکار این سال‌های سینما بوده و بازی‌اش در فیلم‌هایی مثل متروپل، گشت ارشاد و... به خاطر کار با کارگردان‌های معتبر و هم‌چنین حضور در جشنواره‌ی فیلم فجر در دیده شدنش موثر بود. سهیلی هم‌چنان در ابتدای مسیر ورودش به سینما قرار دارد اما همین ‌که کارنامه‌اش فقط در بازی در فیلم‌های سعید سهیلی (پدرش) خلاصه نمی‌شود، تا حدودی می‌تواند جای این امیدواری را بگذارد که حضوری مستقل در سینما داشته باشد. سهیلی با توجه به فیزیك و ظاهر و شرایط سنی‌اش، می‌تواند یك جای خالی مهم را در سینمای ایران پر كند.

بازیگران

بد نیست دو نکته در مورد «ستاره شدن» در سینمای ایران و مقایسه‌ی شرایط ‌آن در سال‌های مختلف مطرح شود: اول این‌که بازیگران جدیدی که در سال‌های 78 تا اواسط دهه‌ی هشتاد به سینما معرفی شدند، اغلب قابلیت تبدیل شدن به ستاره‌های سینمایی را بیش‌تر از چهره‌های نوظهورِ بعد از این دوره داشتند. در دوران رونق تولید در سینمای ایران در اواخر دهه‌ی 1370، بازیگرانی مثل مهناز افشار، بهرام رادان، هانیه توسلی، حامد بهداد و... که تقریباً هم‌زمان (در سال 78-79) فعالیت‌ خود را در سینما شروع کردند اتفاقاً اغلب از آن دسته بازیگرانی نبودند که یک‌شبه ره صدساله را پیموده باشند، بلکه در کارنامه‌ی حرفه‌ای‌شان نشان از آزمون ‌‌و خطاهایی در طول این سال‌ها دیده می‌شود. اما به طور کلی «آنِ» ستاره شدن - مطابق با تعریف دهه‌های قبل - تا حدودی در آن‌ها دیده می‌شد. بعد از این دوره با پررنگ‌تر شدن حضور بخش خصوصی در سینما، بازیگران جدیدی معرفی شدند که یا حضورشان در فیلم کمکی به پروژه می‌کرد یا شاهد یک «نسبیت» نه‌چندان موفق بین سینمایی‌ها یعنی حضور فرزندان کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان در سینما بودیم. اغلب این بازیگران حتی به پشتوانه‌ی اسم یک کارگردان معتبر و مشهور هم نتوانستند جای پای‌شان را در سینما محکم کنند و از همان راهی رفتند که از آن آمده بودند؛ البته طبعاً بعضی‌های‌شان هم هنوز مانده‌اند، از جمله، شاهرخ نورمحمدی (رییس، مسعود کیمیایی)، فرید سماواتی (دربند، پرویز شهبازی) و... دوم این‌که بازیگرانی که امروز به عنوان چهره‌‌های مطرح و پذیرفته‌شده‌ی سینما شناخته می‌شوند، با ستاره‌های دهه‌های شصت و هفتاد و پیش از آن، چندان قابل‌قیاس نیستند. مفهوم «ستاره شدن» در سینما رنگ باخته و به نظر می‌رسد در حال محو شدن است. خبری از «ستاره‌ی سینما» به آن مفهوم که نمادی برای مردم (مخاطبان عام) و دوست‌داران هنر بود نیست. بازیگران نهایتاً بازی خوبی از خود به جای می‌گذارند و میان مردم پذیرفته می‌شوند. راستش دیگر عقاید و سبک لباس پوشیدن و... بازیگران هم برای مردم آن قدر اهمیت ندارد و این همان جایی است که می‌توان فهمید «ستاره شدن» به آن معنای دهه‌های پیش قرار نیست اتفاق بیفتد. روزی بهروز وثوقی، فردین و... الگوی جوانان آن روزها بودند و روی رفتار و حتی طرز فكر آن‌ها تأثیر می‌گذاشتند، اما این مفهوم هر سال بیش‌تر و بیش‌تر کم‌رنگ می‌شود. زمانه عوض شده و آداب ستاره بودن در سینما هم تابع شرایط جدید است. در فضای كنونی، جنبه‌ی صنعتی سینما می‌چربد و همین كافی است كه یك بازیگر بتواند مسیرش را برای ورود به عرصه‌های موفقیت حرفه‌ای پیدا كند و جایگاهش به عنوان یك بازیگر معتبر تثبیت شود.

بخش سینما وتلویزیون تبیان


منبع: ماهنامه سینمایی فیلم