اكبرآقا اکتور سینما
او این شب ها سریال «معراجی ها» را روی آنتن دارد و فیلم «خواب زده ها» را بر اکران سینماها. او در این فیلم باز هم زن پوشی را تجربه کرده و در نقش دو خواهر بازی کرده است. مروری داریم بر گفته های اخیر جناب عبدی:
قبل ازگفتن از امروزها كمی به گذشته اكبرعبدی برویم، آقای عبدی! اصلاچرا بازیگر شدید؟
از دوران مدرسه عاشق بازی بودم، پای ثابت تئاتر های مدرسه بودم. ادای این و آن را درمی آوردم، نه اینكه مسخره كنم، مثلاشبیه معلم ها و مدیران و بعضی همكلاسی ها رفتار می كردم، هم بازیگوش بودم و هم وقتی رفتار دیگران را تقلید می كردم و همكلاسی هایم شاد می شدند حس می كردم با لبخند آنها روحم حس شادی پیدا می كند ولی بازیگری حرفه یی ام از تئاتر شهر شروع شد، با «سیرك باشكوه جهانی »به كارگردانی سالار هاتفی كه مقابل تماشاگران مردمی بر صحنه رفتم. بعد از صحنه مقابل دوربین قرار گرفتم: سال 59 با بازی درسریالی به نام «مثل آباد» كه از تلویزیون پخش می شد.
این روزها «خواب زده ها » را بر پرده سینما دارید، فیلمی در ژانر كمدی كه هرچند نقدهایی به فضای داستان آن بعضی منتقدان می گیرند ولی این نقد ها به بازی شما نیست مثل همیشه وزنه نگاه مثبت منتقدان به بازی شما سنگین تر است.
منتقدان كارشان نقد است. نقد هم می تواند سازنده باشد اگر درست صورت گیرد. گفتن از فیلم دیدنش را كم لطف می كند. تنها می توانم بگویم یك فیلم كمدی، اجتماعی برای خانواده هاست تا دركنار هم نگاه كنند، شاد باشند و بیاموزند. می دانید اهل مصاحبه نیستم ! از فیلم كه نباید گفت، باید بروید نگاه كنید !
ولی می گویند اكبر عبدی كه با بازی خود همیشه به لبان ما خنده رضایت هدیه داده است در پشت صحنه فیلم گویا كمی بداخلاق است...
حرفه ای برخورد كنند اخلاقم تند نمی شود. اگر سینمای ما حرفه یی است باید همه مراتب آن نیز حرفه یی طی شود، تحمل بی نظمی ندارم، سرموقع باید همه چیز انجام گیرد. زمان رفت و آمد، ایاب و ذهاب، ساعت صرف غذا، زمان ضبط ها... همه چیز سرجای خود باشد چرا باید كسی ناراحت شود ! سینمای حرفه یی معنایی دارد كه ما تنها ادعایش را داریم، اولین اصل حرفه یی بودن نظم است.
كمی از فیلم هایی كه در گذشته های دور تر بازی كردید به گذشته یی نزدیك تر نگاهی داشته باشیم و این سوال كه چطور در فیلم های كارگردانی (اخراجی ها و رسوایی) بازی كردید كه روزی فیلم دیگر شما (هنرپیشه) را پیش تر كه كارگردان نبود از پرده سینما پایین كشید...
همه آدم ها در طول زمان تغییر می كنند، این تغییرها در رفتار، فكر و دیدگاه شان اثر گذار است. یكی از بهترین و راحت ترین فضای كار در سینما را با ده نمكی داشتم، سیاست راه خود را می رود و هنر باید راه خود را برود و من به سیاست كاری ندارم. بازیگر آن كار (هنرپیشه) بودم وسخنی در مورد آن گذشته ندارم. وقتی ده نمكی برای بازی در فیلم خود مرا دعوت كرد تنها به فضای حرفه یی كار نگاه كردم. برخورد ایشان در فضای كارگردانی مناسب بود و همین شد كه انتخاب كردم با ایشان كار كنم. آن فیلم ها خوب فروش رفت، فروش هایی میلیاردی كه بی تعارف بخشی از آن فروش خوب به خاطر حضور من به عنوان بازیگر در آن فیلم ها بود، ولی دریافتی من به عنوان دستمزد بازی در آن آثار 200 میلیون تومان هم نشد.
این سال ها هرجا نام ده نمكی بود نام شما هم در آثارش دیده می شد، این همكاری ادامه دار خواهد بود؟
این روزها «ده نمكی»، قصد ساخت، «رسوایی 2» را دارد، پیشنهاد بازی داشته ام. اگر قرار باشد دراین فیلم بازی كنم، امید دارم به عنوان یك بازیگر ثابت فیلم های «ده نمكی» دستمزد مقبول مطرح شود.
همه آدم ها در طول زمان تغییر می كنند، این تغییرها در رفتار، فكر و دیدگاه شان اثر گذار است. یكی از بهترین و راحت ترین فضای كار در سینما را با ده نمكی داشتم، سیاست راه خود را می رود و هنر باید راه خود را برود و من به سیاست كاری ندارم.
دیدگاه تان نسبت به مرگ چگونه است؟
از وقتی برادرم را در 15 اسفند 81 بعد از 16 سال مجروحیت از دست دادم شدیدا ناراحت بودم. من قبل از آن برای خودم قبر خریده بودم، دوستمان آقای نصرالهی فوت کرده بود و میخواستم برای او قبر بخرم که مسئول فروش آنجا گفت اگر اعتقاد داری خرید قبر عمر را زیاد میکند، چهار تا قبر خالی دارم. آن هم چهار تا به مبلغ 60 هزار تومان. حالا دانهای 60 میلیون است.وقتی برادرم را خاک میکردند با خودم میگفتم حالا باید مرا خاک کنند من برای خودم قبر خریده بودم. حالا هم که گاهی برف میآید میگویم اصغرمان سردش میشود و تنها است کاش پیش او بودم. من به مرگ فکر میکنم، وقتی بمیرم آن طرف یا میروم بهشت یا جهنم یا بین این دو هستم، عیبی ندارد میگذرد، اما خب میدانم بعد از مرگم حال چند نفر بد میشود. اولین کسی که دق میکند مادرم است. بعد دخترم. بعد از شهادت اصغر من چهار سال کار نکردم. قندم بالا رفت. انگار به ته رسیده بودم. 10 ماهی به خارج از کشور رفتم و در آمریکای شمالی و اروپا تئاتر کار کردم تا تجدید قوا کنم. بعد از آن با «قاعده بازی» احمدرضا معتمدی بود که به کار برگشتم؛ اثری که یک کمدی درست به لحاظ تصویری به حساب میآمد.
یک خاطره از زن پوشی تان در «خوابم می آد» می گویید؟
استاد عطاران به خانهمان آمد تا با من حرف بزند. - او در کارش استاد است و کمدی و اندازه خود را میشناسد- گفت میخواهم برایم بازی کنی. نمیدانستم او کارگردان شده است. گفتم نقش پدرت را ؟ گفت نه مادرم! متعجب شدم. گفتم به شرطی این کار را میکنم که مردم و خودم و حتی شما مرا نشناسید. اما اگر دیدم بین مامان و بابایت هستم ولش میکنیم. به دفتر امکانیان رفتیم و آنجا ایمان امیدواری داماد برادر عبدالله اسکندری مرا گریم کرد. کارش واقعا زیبا بود. از آنجا تاکسی گرفتم و با همان چادر نمازی که سرم بود توی شهر بودم و یک نفر مرا نشناخت. آن زمان در اتوبان ارتش برج های آتی ساز زندگی می کردیم. دم در نگهبانی رسیدم و نگهبان شمالی مان تا مرا دید گفت خانم بفرمایید. من هم گفتم عمه آقای عبدی هستم و او راهنمایی ام کرد که خانه او در طبقه 25 است. با من هم آمد و داخل آسانسور به هوای اینکه فشارم بالا است مدام به سمتش غش می کردم و آغوش او برایم باز بود! او فردا صبح مرا با آن گریم از خانمم خواستگاری کرده و پرسیده بود عمه آقای عبدی مجرد است؟
فیلم "خانم دات فایر" رابین ویلیامز را دیدهاید این اثر چقدر روی کارهای سینمایی شما تاثیر داشت؟
رابین ویلیامز در خانوادهای پرورش یافت که از نظر مادی و معنوی کمبود نداشت بر این اساس من از نوع مرگ او متعجب هستم. "خانم داوت فایر" باعث شد که من به سمت ایفای نقشهای زنانه بروم در واقع بعد از اینکه این فیلم را دیدم تصمیم گرفتم نقش زن بازی کنم. بد نیست که بدانید سناریویی نیر با الهام از این اثر نوشتم که قصد دارم خودم آن را در سینما یا تلویزیون بسازم البته در قصه من پدر خانواده نقش سه پیر زن را بازی میکند به عبارت دیگر او در قالب زنان سالمند اصفهانی و شمالی و آذری میخواهد به خانه باز گردد که مخاطب و بچهها در نیمه قصه متوجه میشوند او پدر خانواده است.
فیزیک صورت شما بیبی فیس است که به واسطه آن قادر هستید حتی نقش کودک بازی کنید سوال من این است که آیا فیزیک صورت کفایت میکند؟
من در فیلمهایم نقش بازی نمیکنم بلکه جلوی دوربین زندگی میکنم اگر کسی الان سریال "باز هم مدرسهام دیر شد" را ببیند و شما از او بپرسید اکبر عبدی چند سالش است شاید بگوید 10 - 15 سال در حالی که من آن زمان 30 ساله بودم وقتی ادا در نیاوری و زندگی کنی تماشاگر هم تو را باور میکند. مشکل بعضی از بازیگران ما چه در سیننما چه در تلویزیون آن است که میدانند دارند ادا در میآورند در واقع وقتی جلوی دوربین هستند به مخاطب میگویند نگاه کنید من از همین حال مثلا نقش گدا را بازی میکنم. بازیگر در حین ایفای نقش نباید این حس را داشته باشد که جلوی دوربین است.
فرآوری: منیژه خسروی
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منابع: اعتماد / برنامه بعضیا/هنر آنلاین
مطالب مرتبط: