احمد محمود چگونه مشهور شد؟
عبدالعلی دستغیب از چگونگی مشهور شدن احمد محمود گفت.
این منتقد ادبی بهمناسبت سالگرد درگذشت احمد محمود (12 مهرماه) در گفتوگویی ، درباره آثار این نویسنده و آشنایی خود با او گفت:
من نقدی بر آثار احمد محمود نوشتهام که انتشارات معین آن را چاپ کرده است. او دوست 40 ساله من بود و بین همه نویسندگان من به او و شادروان ابراهیم یونسی نزدیکتر بودم. آشنایی من با احمد محمود به قبل از دیدن او برمیگردد؛ زمانی که آثار او در مجله امید ایران چاپ میشد. آنجا من با اسم احمد محمود آشنا شدم. اما نمیدانستم این اسم مستعار اوست. در واقع فامیلی او اعطا بود و محمود اسم پدرش بود که او این اسم را به عنوان اسم مستعار برای خودش انتخاب کرده بود. بعد از آن من مأمور بهداشت شدم. چون معلم بودم، به دلیل مسائل سیاسی از تدریس منفصل شدم و با ماشین اداره برای انجام کاری به بندرلنگه رفتم و آنجا او را همراه با حسن اربابی و چند نفر دیگر دیدم که به بندرلنگه تبعید شده بودند.
او افزود: محمود به من کتاب «رنج و امید» را داد که بخوانم. من بعد از بندرلنگه مأموریت داشتم که به جزیره کیش بروم و 20 روز در این جزیره بودم و آنجا کتاب او را خواندم و قرار شد کتاب را در شیراز چاپ کنیم. اما به دلیل آنکه نتوانستیم هزینه چاپ را بپردازیم این امکان فراهم نشد. بعد دوران تبعید او تمام شد و به اهواز رفت و بعد به تهران آمد. سال 46 که من هم به تهران آمدم احمد محمود را دیدم. در آن موقع او دو کتاب داستانی در اهواز چاپ کرده بود اما با تیراژ پایین، حروفچینی بیکیفیت و کاغذ نازل. تهران محیط وسیعتری برای او بود، اما محمود امتناع میکرد که با مطبوعات ارتباط برقرار کند. من هماهنگیهایی انجام دادم و آثار او در مجلاتی چون فردوسی و تهران مصور منتشر شد. بعد ناشری را هم راضی کردیم که مجموعه داستان او را با نام «زائری زیر باران» چاپ کند. استقبال خوبی از این کتاب شد و ناشر حق تألیف هم به او پرداخت. بعدا او معروف شد و آثارش را انتشاراتیهایی چون بابک و گوتنبرگ چاپ کردند. پیشنویس رمان «همسایهها» را به من و مرحوم یونسی داد و ما پیشنهادهایی به او دادیم که به آنها ترتیب اثر داد و این کتاب او با پادرمیانی محمد قاضی در نشر امیرکبیر چاپ شد، اما چون مسائل سیاسی در این رمان مطرح بود بعد از یک چاپ متوقف شد و به صورت زیرزمینی چاپ میشد، اما غالبا حق تألیفی به او پرداخت نمیشد.
دستغیب درباره روش نویسندگی احمد محمود هم گفت: روش نویسندگی محمود در آغاز کمی ناتورالیستی است و به نشان دادن صحنههای زشت زندگی چون فقر، بدبختی، هراس، دلتنگی و روسپیگری میپردازد. مضامین داستانهای او همان است که صادق چوبک هم درباره آنها مینویسد. اما در رمان «همسایهها» سبک او مدرنتر میشود و به سمت امپرسیونیسم میرود. او در این رمان، زمان را زمان حال قرار میدهد. رمان بین سیاست و مسائل جنسی در نوسان است، اما به نظرم پایان رمان خوب نیست. رمان با مردی جاهل به نام ناصر احمدی در زندان تمام میشود که به نظرم پایانبندی کلیشهیی است. بعد از آن او «داستان یک شهر» را نوشت که فرم داستان بهتر شده و بعد هم چند داستان کوتاه نوشت که از نظر من از رمانهای او قویتر است. این داستانها هم بیشتر درباره فقر و وحشتاند و جنبه بومی دارند و گویش اهوازی و خوزی در آنها به کار رفته است.
این منتقد ادبی درباره اینکه احمد محمود از نخستین کسانی است که از جنگ نوشته هم گفت: چیزی از جنگ نگذشته بود که احمد محمود به اهواز میرود و شاهد بمباران شهر است. در یکی از این بمبارانها هم برادرش شهید میشود. او با دیدن این صحنهها به هیجان میآید و رمان «زمین سوخته» را مینویسد که در واقع رمان نیست و از نظر من ضعیفترین کار احمد محمود است که از سر شور و هیجان نوشته شده است. این کتاب شخصیتپردازی چندانی ندارد و حتی خیلی هم رمان نیست و روی هم رفته داستانهای کوتاه او از رمانهایش بهتر است و از میان رمانهایش هم «مدار صفردرجه» بهترین است.
عبدالعلی دستغیب با اشاره به سبک رئالیسم اجتماعی احمد محمود و محمود دولتآبادی گفت: احمد محمود و محمود دولتآبادی هر دو به شیوه رئالیسم اجتماعی سوسیالیستی مینویسند؛ همان چیزی که در زمان آنها رواج داشته است، یعنی افکار انقلابی چپ. بعد از پیدایش نقدهای جدید و به وجود آمدن آثار کسانی چون شهرنوش پارسیپور و غزاله علیزاده، احمد محمود و محمود دولتآبادی فکر کردند در تنگنای این رئالیسم نمیتوانند بنویسند، بنابراین دولتآبادی «روزگار سپریشده مردم سالخورده» را نوشت و محمود هم «زیر درخت انجیر معابد» را چاپ کرد و بر هر دو کتاب تاثیرات ادبیات مدرن مشهود است.
او درباره نثر احمد محمود هم اظهار کرد: با وجود همه این حرفها نثر احمد محمود نثر شسته رفته و سالمی است و مطالبی که او مطرح میکند مبتلابه جامعه آن روزگار است؛ مشکلاتی که هنوز هم باقی است. اما در دهههای اخیر نوشتن به این شیوه دیگر ناممکن و تکرار مکررات است.
*
احمد محمود چهارم دیماه سال 1304 در اهواز متولد شد. پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، وارد سیاست شد. محمود پس از کودتای 28 مردادماه سال 1332 بازداشت شد، ولی به علت اینکه با حکومت پهلوی همکاری نکرد و توبهنامه هم امضا نکرد، مدت زیادی در زندان بهسر برد.
بسیاری او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی میدانند. معروفترین رمانش «همسایهها» نام دارد که در زمره آثار مهم ادبیات معاصر ایران شمرده میشود. همچنین رمان «داستان یک شهر» بهنوعی دنباله رمان «همسایهها» و روایت دوران تبعید او در شهرهای بندری جنوب ایران است. رمان «زمین سوخته» نیز گزارش این نویسنده از روز و سالهای شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است.
این داستاننویس که تا پایان عمرش مشغول نوشتن بود، در اواخر عمر با بیماری تنگی نفس مواجه شد. اول مهرماه سال 1381 حالش وخیم شد و پس از انتقال به بیمارستان و بستری شدن، 12 مهر سال 1381، به دنبال یک دوره بیماری ریوی، در بیمارستانی در تهران درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
مجموعه داستانهای «مول»، «دریا هنوز آرام است»، «بیهودگی»، «زائری زیر باران»، «پسرک بومی»، «غریبهها»، «دیدار»، «قصهی آشنا»، و رمانهای «همسایهها»، «داستان یک شهر»، «زمین سوخته» و «مدار صفردرجه» از جمله آثار احمد محمود هستند.
محمود برای رمان «درخت انجیر معابد» در سال 1379 برنده دوره اول جایزه هوشنگ گلشیری شد.
*
عبدالعلی دستغیب آبان سال 1310 در شهر شیراز دیده به جهان گشود. پدرش، سید جواد، واعظ و سپس کارمند وزارت معارف (فرهنگ و آموزش و پرورش بعدی) در شهرستانهای فیروزآباد و جهرم بود.
عبدالعلی دستغیب تحصیلات ابتدایی و دوره اول متوسطه را در فیروزآباد و جهرم انجام داد. سپس وارد دانشسرای مقدماتی شیراز شد و پس از فراغت از تحصیل، به تدریس در دبستانهای کازرون و نورآباد ممسنی پرداخت.
وی پس از 28 مرداد سال 1332 به دلیل فعالیت سیاسی بازداشت شد و یکسال را در زندان شیراز گذراند.
دستغیب پس از آزادی از زندان، به علت ممنوعیت از مشاغل دولتی، به کار در دفتر اسناد رسمی و روزنامههای محلی شیراز پرداخت و مدت سه سال نیز کارمند غیررسمی اداره بهداشت بود.
وی در سال 1337 برای ادامه تحصیل به تهران رفت و وارد دانشسرای عالی شد. پس از گذراندن دوره سه ساله دانشسرای عالی در رشته فلسفه و علوم تربیتی، فوق لیسانس همین رشته را ادامه داد، اما به دلیل موانعی درس را رها کرد.
پس از آن پس تا سال 1359 به تدریس ادبیات، نقد ادبی و جامعهشناسی هنر در دبیرستانها، مدارس عالی و دانشسراهای مقدماتی در شیراز و تهران پرداخت.
وی در سال 1359 بهدرخواست خود بازنشسته شد و از آن پس توانست وقت بیشتری را به مطالعه و نگارش اختصاص دهد.
عبدالعلی دستغیب از سال 1326 در روزنامههای شیراز همچون پارس و بهار ایران، و سپس در مجلهها و روزنامههای تهران همچون اطلاعات، کیهان، سخن، فردوسی، نگین، روشنفکر، امید ایران، پیام نوین، راهنمای کتاب، آینده، آدینه، کلک، کیهان فرهنگی، نیستان و ادبیات داستانی، مقالهها و مطالب متعددی در زمینههای تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی و هنر نوشته است.
از دستغیب نزدیک به 50 عنوان کتاب ترجمه یا تألیفی منتشر شده است. وی در سال 1374 از سوی وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی به عنوان منتقد نمونه برگزیده شد و لوح سپاس خدمات فرهنگی دریافت کرد.
همچنین، در سال 1382 طی مراسمی در صدا و سیما، دستغیب به عنوان چهره ماندگار در رشته نقد ادبی شناخته شد و موفق به دریافت لوح تقدیر و جایزه گردید.
از جمله آثار او در زمینه نقد ادبی به نقد آثار نیما یوشیج، احمد شاملو، غلامحسین ساعدی، محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، بزرگ علوی، محمود اعتمادزاده، محمود دولتآبادی و احمد محمود میتوان اشاره کرد.
تحلیلی از شعر نو فارسی، سایه روشن شعر نو فارسی، هجوم اردوی مغول به ایران (تحقیق تاریخی)، حافظشناخت (دو جلد)، از حافظ به گوته، گذشته و آینده فرهنگی، بهسوی داستان بومی و در آینه نقد، از دیگر آثار او هستند.
دستغیب همچنین به ترجمه هم پرداخته است و شامگاه بتها، رجال (نیچه)، فلسفه شوپن هاور، فلسفه نیچه، فلسفه مارکس، فلسفه هگل، چرا مسیحی نیستم (برتراند راسل)، هایدگر و شاعران، طوفان شکسپیر و مرثیههای شمال (آنا آخماتوا)، از ترجمههای او هستند.
منابع:
ایسنا
همشهری