موسسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

بعضی‌ افراد همیشه بوی خوبی می‌دهند تا جایی که می‌توان مسیر حرکت آنها را با عطری که از خود به‌جا می‌گذارند شناسایی کرد. تا به حال از خودتان پرسیده‌اید راز این بوی خوش چیست؟ به طور حتم این راز به یک عطر گران‌قیمت محدود نمی‌شود

حدود یک سوم از عمر هر انسان در خواب سپری می شود، بنابراین شایسته است زمان و پول کافی برای تهیه لوازم خوابمان صرف کنیم. شاید شما نیز پس از سال ها تحمل تشک های قدیمی و ناهموار، سرانجام دل را به دریا زده و به فکر تعویض آن ها افتاده باشی

حتما شما هم دوست دارید خانه ای زیبا داشته باشید اما نمی دانید از کجا شروع کنید یا چه کارهایی را برای زیباتر شدن آن انجام دهید. ما به شما در این راه یاری می رسانیم. در زیر نکاتی در مورد بایدها و نباید های دکوراسیون خانه آورده شده است.

در طراحی دکوراسیون داخلی همیشه پیروی از سبکی خاص می تواند به انسجام و هماهنگی بخش های مختلف کار کمک کند، ظاهری زیباتر به آن ببخشد و استفاده از آن فضا را بهبود دهد. بنابراین شناخت سبک های مختلف ضروری به نظر می رسد. در این مطلب می خواهیم به صورت مختصر شما ر

اواخر اسفند است و برخی هنوز مشغول خانه تکانی.

همه ی ما مقداری از لیوان آبی که در دست داریم را، نوشیده ایم و مقداری هم مانده است، مانند زندگی...

آمدن بهار همواره خبر از آمدن روزهایی زیبا می دهد و همه چشم انتظار روزهای زیبای زمین و طبیعت هستند.

روزگار شلوغی است، از صبح که از خواب بیدار می شویم تا شب که دوباره سرمان را روی بالش می گذاریم، در حال دویدنیم، آنقدر که از خیلی چیزها غافل می شویم.

دم عید بود و مشغول خونه تکونی، دلش یه تغییر بزرگ می خواست، نمی دونست مبل هاشو عوض کنه و یا پرده ها رو، شایدم هر دو رو...

کیفم را برداشتم و رفتم بیرون. به بازار که رسیدم توی هر ویترینی می شد چند تا لباس مجلسی قشنگ دید. یاد لباس خودم افتادم که تازه دو ماه پیش خریده بودم.

سلول ها از اتم های کوچک تشکیل می شوند، و این سلول ها هستند که درکنار هم یکی از مخلوقات خدا را می سازند. زندگی شبیه همین فرایند را دارد.

عکسی از صورتم را گذاشته بودم کنار آینه و هر روز به آن نگاه می کردم. بعد در آینه دقیق می شدم و صورتم را به چپ و راست می چرخاندم و از هر طرف آن را وارسی می کردم. تصمیمم رو گرفته بودم.

زندگی هر انسانی پستی ها و بلندی های خاص خودش را دارد، همه ی ما گاهی زندگیمان در انواع زیبایی ها غرق است و گاهی هم رنگی به جز زشتی و سیاهی ندارد.

داستان از آنجایی شروع شد که یکی از فامیل های دورمان که از لحاظ سنی همسن و سال مادر بلکه مادربزرگ هایمان بود، به دیدنمان آمد.

کیک را از جعبه در آوردم و به آن نگاهی انداختم. قشنگ تر از کیک پارسال شده بود. دلم می خواست ناخنکی از کنار به آن بزنم اما دلم نیامد. با خودم گفتم بگذار احمد که آمد کیک را مرتب و سالم ببیند.

خودکار را برداشتم و روی یکی از کارت ها اسم عمو این ها رو نوشتم. خاله گفت: گلم اگه بدونی سحر برای دیدن تو توی لباس عروس چه قدر لحظه شماری می کنه! دیشب نمی خوابید که... هی می گفت مامان یعنی دلارام چه شکلی میشه؟

دیدن تصاویر گوناگون می تواند حس های مختلفی را در انسان ایجاد کند . ممکن است شما با دیدن تصایری از تلوزیون و یا در فضای مجازی احساسی شادی کنید و یا غمگین شوید، اما گاهی وقت ها دیدن صحنه هایی می تواند شما را در بهت و حیرت فرو برد.

سحر با آرنجش به پهلویم زد. صورتم را به طرفش برگرداندم. سری تکان دادم که دلیل کارش را بگوید. دهانش را نزدیک گوشم برد و به آهستگی گفت: اونجا رو نگاه... فکر کنم این دختره همون شکلیه که می گفتی داداشت می خواد.

یک بعد از ظهر زمستانی بود، همسرش هم جلسه داشت و دیر می آمد، حوصله اش سر رفته بود، فرزندش را در کالاسکه اش گذاشت و قدم زنان به سمت پارک رفت.

چراغ برق راهرو را که روشن کردم تازه متوجه شدم که لامپ روشن نمی شود، برگشتم و از حیاط به چراغ های خاموش همسایه ها نگاه کردم، آه از نهادم بلند شد مطمئن شدم که برق رفته است و من باید نه طبقه را، پیاده از پله ها بالا بروم.