
هرگز نیاسود
شخص حسود درست نقش سمباده را دارد. او مایه صیقل خوردن تو می شود، تو را براق و برجسته می كند؛ آنچنان كه صفایی پیدا می كنی كه مپرس!

پیامبر خوبی ها
برای رسیدن به همه بزرگی ها، والامقام شدن ها و شكوه و عظمتی كه خدا برای بشر مقدر كرده بود، شاه بیت همه آموزش ها و تعالیمی كه پیامبران به آن اهتمام داشتند، تواضع، پرهیز از خود بزرگ بینی و تقوا بود.

چند قطره انار
برای من یك دست لباس معمولی آورده بود. من ولی دلم می خواست سوغاتی ام چیزی محیرالعقول باشد كه بشود پزش را جلوی همبازی ها داد مثلا یك بسته اسمارتیز.

حلال و حرام
یك بار اندازه ها را اشتباه می زد، یك بار رنگ چوبی را كه آورده بود اشتباه می كرد و این بار آخر هم كه اصلا جنس دیگری آورده بود.

این روزها را دریاب
همین دید و بازدیدهای پس از زیارت یا حلالیت طلبی های قبل آن، از بهترین بهانه های دوری از زشتی ها و نزدیكی به خوبی هاست.

من و همسایه یهویی
در كنار همین اسامی به ظاهر ساده، اسامی دیگری هم از همسایه ها به خاطر می آید كه كسب و كارشان در محل نبوده اما هر روز با خودشان و خانواده هایشان مواجه می شدیم و انگار در آن كوچه های باریك، غم و شادیمان یكی شده بود؛ همسایگی همین بود.

افتادگی آموز اگر طالب فیضی
از برجستگی های ویژه اخلاقی او فروتنی و دوری از تكبر و خودبرتربینی بود و این نگرش فروتنانه از خود، تأثیری عمیق برجان شاگردان می گذاشت؛ تو گویی محك و میزانی بود كه همواره خود را با آن بسنجند.
آراء اندیشمندان
زندگی صحنه تلاش و بالندگی و لحظه های آن چون رودی در گذر است ، رودی مواج که در تلاطمش، انسانها ساخته می شوند؛ پس تا دمی باقی است از لحظات و سخنان دیگران عبرت بگیریم: - مردم ، از آدم تا امروز ، همانند دندانه های شانه با یکدیگر...