تبیان، دستیار زندگی
قرآن، کتابی نیست که مربوط به محدوده خاصی باشد... بعضی از مسیحی ها آیات قرآن را که می شنیدند، گریه می کردند که این به خاطر عدم بیماری آن ها بود و بعضی از سادات قریش می خندیدند و نمی پذیرفتند. کسی که می خواهد به قرآن وارد شود باید عناد را کنار بگذارد و قلبی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرط اسم اعظم خدا برای اثرگذاری

اسم اعظم

یک چیزی که در اسرار قرآنی هست  این است که همه آیات بسیار روی حساب و کتاب است. وقتی خداوند متعال می‌فرماید: «لایأتیه الباطل» ، در کل قرآن و در آیاتش هم باطل نمی‌تواند نفوذ کند. باطل اگر بخواهد نفوذ کند یکی از کانال‌های نفوذ آن، این آن است که از کانال نفس آدمی بدخواه اسراری [معلوم شود] یا اضافاتی به قرآن شود یا راه پیدا بشود؛ یعنی باطلی که می‌خواهد به قرآن وارد شود، ممکن است [این باطل،] مطلب باشد و ممکن است فرد باشد و قرآن باید جلوی هر دو را گرفته باشد. پس وقتی قرآن می‌فرماید «لایأتیه الباطل»، باطلی که می‌خواهد در قرآن نفوذ کند، نه از یمین و شمال و نه از هیچ کانالی [نمی‌تواند نفوذ کند. این باطل،] می‌تواند مطلبی باشد، می‌تواند شخصی باشد؛ یعنی این که یک انسان نامحرم پی به اسرار قرآن پی ببرد. این هم یک ورود باطل است به قرآن. برای این کار، خدای متعال چارچوب قرآن را جوری چیده که نه فرد بتواند وارد شود و نه مطلب، و نه اضافه بتواند پیدا کند و نه نقیصه و راه‌ها را بسته. ما باید برای ورود به این کار، خودمان حق بشویم و باطل نباشیم؛ ان شاء الله و از خدای متعال و خود قرآن کمک بگیریم و نیت‌هایمان خیر باشد.


... قرآن، کتابی نیست که مربوط به محدوده خاصی باشد... بعضی از مسیحی‌ها آیات قرآن را که می‌شنیدند، گریه می‌کردند که این به خاطر عدم بیماری آن‌ها بود و بعضی از سادات قریش می‌خندیدند و نمی‌پذیرفتند. کسی که می‌خواهد به قرآن وارد شود باید عناد را کنار بگذارد و قلبی جویای حقیقت داشته باشد؛ خرده خرده یک نظام و نظام بندی را در قرآن به او توجه می‌دهند که [می‌فهمد] همه کارها روی قواعد است و چینشی که در آیات آمده روی حساب و کتاب است.


همین آیه: «لایأتیه الباطل» ، این یک چیز مبهمی نیست که یک نفر بگوید خدا اراده کرده و فلانی که می‌خواهد به قرآن اضافه کند، خدا می‌آید جلوی او را می‌گیرد. خداوند همین کار «لایأتیه الباطل» را در چینش آیات کرده و به طور طبیعی راه را بر معاند بسته و آثار وضعی چینش حروف آن به نحوی شده است که باطل به هیچ وجه در آن نمی‌تواند نفوذ کند.

روایتی یادم آمد که یکی از اصحاب حضرت عیسی مدتی ناپدید شد. حضرت عیسی پرسیدند: «فلانی کجاست؟»

گفتند: «او رفته در فلان شهر و بیمارها را شفا می‌دهد و برای خودش دستگاهی درست کرده» .

حضرت او  را خواستند. او آمد. به او فرمودند: «تو یک مدتی یک چیزهایی از من می‌خواستی؛ ولی من که به تو نگفتم. این‌ها را از کجا آوردی؟»

گفت: «یا نبی الله شما در ضمن صحبت‌هایتان فرموده بودید که در انجیل، اسم اعظم خدا هست. یک بار دیگر فرمودید : اسم اعظم را اگر بنویسند آتش در او سرایت نمی‌کند. و یک سری قواعدی از صحبت‌هایتان به دست آوردم. تکه‌های زیادی تخته تهیه کردم و چند سوره انجیل که محتمل بود، آن را نوشتم و در آتش انداختم. تا این که یک بار دیدم این یک تخته نسوخت، . دوباره امتحان کردم؛ دیدیم آتش سرایت نکرد. و حالا من این اسم را می‌خوانم و بیمارها خوب می‌شوند» .

حضرت عیسی فرمودند: «با زرنگی خودت دستت را به یک جایی بند کردی؛ اما اگر بخواهی از حد تجاوز کنی، نفرینت می‌کنم که مثل بلعم باعورا بشوی و گرفتار بیماری شوی» .

گفت: «یا نبی الله من قائل به توحید خدا و نبوت شما هستم و به بیمارها هم این سفارش را می‌کنم».

حضرت فرمودند: «اگر این جوری است، برو کارت را انجام بده» .

در قرآن [اسم اعظم] به طریق اولی هست. ... من این قدر می‌دانم که سرمایه اهل برزخ و قیامت، دیگر به پول نیست، به دانایی و معرفت و شناخت آن‌هاست نسبت به خداوند و قرآن و اهل بیت. هر کسی آن جا به این قضایا معرفت بیشتری پیدا کرده، سرمایه‌دارتر است. همین طوری که در دنیا ما بدون آب نمی‌توانیم زندگی کنیم، در برزخ و قیامت بدون علم و آگاهی و معرفت نمی‌توان زندگی کرد. این که دارد: «کان عرشه علی الماء»   بعضی‌ها گفته‌اند: کان عرشه علی العلم  [یعنی] بر علم استوار است عرش خدا. اصلاً آنجا ماء به معنای علم است. همان طوری که در دنیا آب یک مایع سیالی است که موجودی بدون او نمی‌تواند زنده باشد، در عوالم باطنی هیچ انسان موفقی نمی‌تواند اهل خیر و برکت باشد بدون معرفت. اگر ما در قیامت و برزخ هم بنشینیم درباره قرآن صحبت کنیم، جزء موفق‌ترین افراد هستیم؛ یعنی این خواسته را از خدا داریم که ما را از قرآن جدا نکند.

خیلی از مطالب آن‌جا شروع می‌کند به باز شدن و هیچ وقت پایان ندارد؛ یعنی اهل برزخ اگر میلیاردها میلیارد سال بنشینند، پی به اسرار عالم نمی‌برند. ما الآن سوال خیلی برایمان مطرح نیست، چون اطلاعاتمان کم است، علم نداریم، و جهل و سوال هم نداریم؛ چون  جهل هم مربوط می‌شود به دانایی‌های انسان. مثلاً در بحث  جبر یا بداء چون انسان آشنایی ندارد، سوالی هم برایش مطرح نیست؛ ولی اگر وارد مسئله بداء شد، هر چه پیش می‌رود اطلاعاتش وسیع می‌شود و سوال‌هایی جدید پیش می‌آید. همه علوم که شاخه‌هایش بی حد و حصر است همین جور است و مرکزش و نمونه‌هایش در قرآن است. تازه قرآن یک ظاهری دارد که این آیات است که ما با آن برخورد می‌کنیم و یک باطن و حقیقتی دارد که کاملش دست نیافتنی است؛ اما اگر انسان را راه بدهند در آن قسمت، خیلی شیرین است.

برگرفته از: سخنان حجت‌الاسلام جعفر ناصری

شبکه تخصصی قرآن