تبیان، دستیار زندگی
ذوق انفجار درونی است که انسان را به سر وجد ، هیجان ، شادی و فراغ بالی می آورد.ترغیب شدن محرک در فضای شهری نیازمند عنصری برای تحرک می باشد.بنابراین ذوق ، معنا و انسان می تواند شهر را به تکاپو وا دارد ونقش مهمی در رونق و شکوفایی شهر ایفا کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : علی طهرانچی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طراحی شهر ما تقلیدی است یا ابداعی؟


ذوق انفجار درونی است که انسان را به سر وجد ، هیجان ، شادی و فراغ بالی می آورد.ترغیب شدن محرک در فضای شهری نیازمند عنصری برای تحرک می باشد.بنابراین ذوق ، معنا و انسان می تواند شهر را به تکاپو وا دارد ونقش مهمی در رونق و شکوفایی شهر ایفا کند.

فضای شهری

گرچه عقلت سوی بالا می‌‌پرد

مرغ تقلیدت به پستی می‌چرد

علم تقلیدی وبال جان ماست

عاریه است و ما نشسته کانِ ماست

از دیده سر تا دیده جان مسافت ها و راه بیشمار است . بصیرت قلب ، باور ، ایمان و اعتقاد از نشانه های معرفت شناسی انسانی می باشند. رابطه بین دیدن و فهمیدن از پردازشی عمیق سرچشمه میگیرند. نگاه کردن به معنی ، لحظه ای رو چرخاندن به محیط است ، اما دیدن با درنگی آمیخته از تفکر همراه است.

نگاه کردن دقتی را پیش رو ندارد ، پس پرسه زنی را هویدا میکند.اما دیدن بدنبال کشف و پیدایش جزئیات در شهر حرکت میکند.فرآیند تبدیل شدن عینیت به ذهنیت و بلعکس را میتوان آفرینش تصور در خاموشی مغز دانست. مخلوط یادآوری گذشته ، معنای همراه با دیدن ، حال و هوای محیط و شخص ، پیدایش تصور را به ارمغان میاورد.در کل رابطه بین فرستنده ، گیرنده و کانال ارتباطی سیستم و ارگانیسم زنده و پویای این پدیده را تشکیل میدهند.کلمه ذوق انفجار درونی است که انسان را به سر وجد ، هیجان ، شادی و فراغ بالی میاورد.ترغیب شدن محرک در فضای شهری نیازمند عنصری برای تحرک میباشد.بنابراین ذوق ، معنا و انسان میتواند شهر را به تکاپو وادارد.این محرک میتواند از کوچکترین جز به مثال یک کاربری اغذیه فروشی ، شهروند را از دورترین نقطه غربی شهر به دورترین نقطه شرقی آن بکشاند.ذوق همراه با زیبایی بیان میشود و زیبایی ، آمیزش معنا را در خود آبستن است که اگر قطعاٌ زیبایی باشد و نه زینت. هنر محصول زیبایی معرفی میشود که البته ، هنر دارای جسم ظاهر و روح باطن است.همکاری پیوسته و مشارکت توامان ،ذهنیت و ذوق در فضای شهری ، شهر را انسانی ، پایدار و هدایت گر میسازد.که میتوان آن را آرمان شهر یا مدینه فاضله نامید که انسانش را ( انسان درون شهر ) به سر منزل مقصود راهنمایی میکند.فضای شهری برگرفته شده از مکان عمومی ، مکان نیمه عمومی – نیمه خصوصی ، فضای مردمی ، فضای باز و..... میباشد.همه یک صدا بدنبال یک وحدت میگردند که بتوانند بستر نیازهای انسانی را پاسخگو باشند.تکثر اطلاعات هر روزه در انواع و اقسام کانال های ارتباطی مخابره میشوند.انسان معاصر هر روزه در جستجو و نفس نفس زدن برای جمع آوری این اطلاعات میباشد. فارغ از این باور که بدون هیچ تفکر و به خدمت گرفتن این اطلاعات ، فقط دارد جمع میکند.و چه بسا که هر روزه به حرص و ولع خود افزوده میکند.سودآوری زود هنگام محصول نارس را به نمایش میگذارد.به جرات میتوان گفت اکثر طرح ها و پروژه های شهری اغلب با فکر و نگاه سودآوری در مرتبه اول و بعد هدف گیری به سمت ارتقا مقام ، رتبه ، نمایش دادن خود ، هویت مند شدن فردی وچه و چه را رقم میزنند و یا در خوشبینانه ترین حالت در مرحله تولد یک ایده تا اجرا شدن آن آنقدر فاصله میافتد که ایده آسمان را نشان میدهد ولی اجرای ایده زمین را و هدف های اولیه طرح در نطفه نابود میشوند.

همکاری پیوسته و مشارکت توامان ،ذهنیت و ذوق در فضای شهری ، شهر را انسانی ، پایدار و هدایت گر می سازد.که میتوان آن را آرمان شهر یا مدینه فاضله نامید که انسانش را ( انسان درون شهر ) به سر منزل مقصود راهنمایی میکند

در اغلب موارد بدلیل عدم تخصیص منابع پایدار برای تعمیر و نگهداری حیات پروژه عمر خود را زودتر از موعد مقرر از دست میدهد و به فراموشی رهسپار میشود.حالتی دیگر که مورد بحث این مدخل میباشد حالتی است استثنایی ، تقلید کردن محض یک ایده و پروژه و تکثیر آن در شهر.این سبک کار و تعریف طراحی در شهر محصول امروز را بیش از پیش برایمان مشخص و جلوه گر می نماید.عدم پیوستگی بین ذهنیت تا عینیت ، نبود شاخصه های راهنما در بین هر دو عنصر ، اکثر موارد جدایی را بین آنچه میبینی و آنچه می فهمی به نمایش میگذارد.به این ترتیب تقلید کورکورانه با الگویی که فرهنگ کشورهای غربی را بیان میدارد در فضای شهری مشاهده میشود.

فضای شهری

پاگذاشتن به عرصه زندگی جمعی مردمان یک شهر بدون هیچ نظارت و تغییری معضلات و مشکلات بعدی را با خود حمل میکند.اسم ها با مسمی ها به هیچ وجه همخوانی و هم وزنی ندارد.گاهی اسم ها برگرفته از فرهنگ ، دین و.... میباشند اما آنچه در ظرف این اسم ها جای دارد نشانه های غربی را با آن سبک و روش زندگی رهنمون می سازند.یکی از راهکارهای خلق معنا با نگاه های برگرفته از چشم اندازهای یک شهر و یک ملت میتواند در نماد و نشانه ای خلاصه شود. به کمک یک عنصر هویتمند میتوان جهت دهی فکری ، عملی و افق حرکت یک جامعه را رقم زد بسوی آنچه مورد انتظار است.اما وقتی در محافل آکادمیک تقلید برای گرفتن نمره ، در محافل کاری تقلید برای سودآوری هرچه بیشتر ، ارزشمند میشود هیچ جایی برای معنا و ارزش مردمان آن شهر باقی نمی ماند.عینیت ها به پوچی ره میبرند و گذر های سریع در شهر اتفاق میافتد.شهر بی معنا می ایستد و پرسه زنی و وقت تلف کردن محصول تفکر امروز را برایمان نشان میدهند . دور دور کردن اصطلاحی می شود برای گذر از فکر ، عبادت و رها شدن با معبود و در بدترین حالت فراموشی ازخود.

یکی از راهکارهای خلق معنا با نگاه های برگرفته از چشم اندازهای یک شهر و یک ملت میتواند در نماد و نشانه ای خلاصه شود. به کمک یک عنصر هویتمند میتوان جهت دهی فکری ، عملی و افق حرکت یک جامعه را رقم زد بسوی آنچه مورد انتظار است

نهیلیسم الگویی را توسعه میدهد که امید و معاد را از فرد می گیرد و آن را بسویی می برد که فقط لذت ببرد ، به رخ بکشد ، در لحظه خوش باشد و بجنگد برای معاش لحظه ای خود بدون هیچ نگاه به آینده ای و بدون در نظر گرفتن راه بدست آوردن آن ، در این دایره با مرکز فردیت ، فقط خود فرد مهم میشود و نه هیچ کس دیگر، نگاه های بدبین فرد در شهر میچرخد و اگر شهر هم مثل او بیاندیشد و خالی از معنا باشد با فرد همراه میشود.محصول این دو عنصر پوچی را نشانه میگرد و جامعه را به قهقرا میکشاند .این کنش ، واکنش رابطه ای دو سویه دارد و متاثر از هم میباشند.بنابراین نیاز شهر از معنا توسط افراد داخل آن تعبیه میشود و در مقابل شهر مانند آینه ای تمام نگرش های موجود را بازتاب میدهد.در انتهای میتوان اینگونه بیان کرد ذهنیت و ذوق یک جامعه در فضای شهری سهم قابل توجهی در پیشرفت یا پسرفت شهر را به ارمغان میاورد.پس رکن فضا یعنی انسان های داخل یک شهر ، نقش بسزایی را در این امر بازی میکنند.

چون به هر میلی که دل خواهی سپرد

ازتو چیزی در نهان خواهند برد

پس بدان مشغول شو کان بهترست

تا ز تو چیزی برد کان کهترست

(مثنوی معنوی /مولانا جلال الدین بلخی)

علی طهرانچی

کارشناس ارشد طراحی شهری

بخش محیط شهر تبیان