دلی دیرم خریدار محبت
چند دوبیتی از باباطاهر و چند رباعی از سنایی و بابا افضل کاشانی.
دوبیتی هایی از باباطاهر:
زدست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
*
غم عشقت بیابان پرورم کرد
فراقت مرغ بیبال و پرم کرد
بمو واجی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد
*
لاله کاران دگر لاله مکارید
باغبانان دو دست از گل بدارید
اگر عهد گلان این بو که دیدم
بیخ گل بر کنید و خار بکارید
*
دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
زپود محنت و تار محبت
چند رباعی از سنایی:
درد دلم از طبیب بیهوده مپرس
رنج تنم از حریف آسوده مپرس
نالودهء پاک را از آلوده مپرس
در بوده همی نگر ز نابوده مپرس
*
ای تن وطن بلای آن دلکش باش
ای جان ز غمش همیشه در آتش باش
ای دیده به زیر پای او مفرش باش
ای دل نه همه وصال باشد خوش باش
*
چشمی دارم ز اشک پیمانهء عشق
جانی دارم ز سوز پروانهء عشق
امروز منم قدیم در خانهء عشق
هشیار همه جهان و دیوانهء عشق
*
مانندهء باد اگر چه بیپا و سریم
پیوسته چو آتش ره بالا سپریم
زان پیش که رخت ما سوی خاک کشند
ما خاک فروشیم و بدان آب خوریم
چند رباعی از بابا افضل کاشانی:
اندوه تو دلشاد کند هر جان را
کفر تو دهد تازگی ای ایمان را
دل راحت وصل تو مبیناد دمی
با درد تو گر طلب کند درمان را
*
ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب
وز شاخ برهنه سایه داری مطلب
عزت ز قناعت است و خواری ز طمع
با عزت خود بساز و خواری مطلب
*
عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جویندهء عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هر دل که نه عاشق است، رد خواهد بود
*
ای عمر عزیز داده بر باد از جهل
وز بیخبری کار اجل داشته سهل
اسباب دو صد ساله سگالیده به پیش
نا یافته از زمانه یک ساعت مهل
منابع: دیوان اشعار سنایی غزنوی، دوبیتی های باباطاهر، رباعیات باباافضل کاشانی