انفاق، رهایى از بخل یا رهایى از اشیاى بىارزش؟
انفاق در راه خدا، یك طرفش مۆمنان نیازمندند، و طرف دیگر خدا، و با این حال اگر اموال پست و بى ارزش انتخاب شود، از یك سو تحقیرى است نسبت به نیازمندان كه ممكن است على رغم تهیدستى، مقام بلندى از نظر ایمان و انسانیت داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوى دیگر، سوء ادبى است نسبت به مقام شامخ پروردگار.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ (بقره ـ 267)
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! از پاكیزهترین چیزهایى كه بدست آوردهاید و از آنچه ما براى شما از زمین رویانیدهایم، انفاق كنید و براى انفاق به سراغ قسمتهاى ناپاك (و پست) نروید، در حالى كه خود شما هم حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روى اغماض (و ناچارى) و بدانید كه خداوند بىنیاز و ستوده است.
آیات قبل، شرایط انفاق كننده را مطرح كرد و این آیه شرایط چیزهایى را بیان مىكند كه به محرومان انفاق مىشود.
امام باقر علیه السلام ذیل این آیه فرمودند: بعضى از مسلمانان درآمدهاى حرامى مانند ربا داشتند كه صرف فقرا مىكردند، این آیه آنان را نهى نمود. (تفسیر برهان، ج 1، ص 255 و راهنما)
شأن نزول:
از امام صادق علیه السلام نقل شده كه این آیه درباره جمعى نازل شد كه ثروت هایى از طریق رباخوارى در زمان جاهلیت جمعآورى كرده بودند و از آن در راه خدا انفاق مىكردند، خداوند آنها را از این كار نهى كرد و دستور داد از اموال پاك و حلال در راه خدا انفاق كنند.
در تفسیر "مجمع البیان" پس از نقل این حدیث، از على علیه السلام نقل مىكند كه حضرت فرمود: این آیه درباره كسانى نازل گردید كه به هنگام انفاق، خرماهاى خشك و كم گوشت و نامرغوب را با خرماى خوب مخلوط مىكردند و بعد انفاق مىنمودند، به آنها دستور داده شد كه از این كار بپرهیزند.
این دو شأن نزول هیچ گونه منافاتى با هم ندارند و ممكن است آیه در مورد هر دو دسته نازل شده باشد، كه یكى ناظر به پاكى معنوى و دیگرى ناظر به مرغوبیت مادى و ظاهرى است.
ولى باید توجه داشت كه طبق آیه 275 سوره بقره كسانى كه در زمان جاهلیت اموالى از طریق رباخوارى جمعآورى كرده بودند و پس از نزول آیه، خوددارى از ادامه رباخوارى نمودند، اموال گذشته بر آنها حرام نبوده است.
به عبارتی این قانون شامل گذشته نمىشود، ولى مسلم است كه این مال در عین حلال بودن با اموال دیگر فرق داشت و در حقیقت شبیه اموالى بود كه از طرق مكروه به دست بیاید!
از چه اموالى باید انفاق كرد؟
از آنجا كه بعضى از مردم عادت دارند همیشه از اموال بى ارزش و آنچه تقریباً از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نیست، انفاق كنند و این گونه انفاق ها علاوه بر اینكه سود چندانى به حال نیازمندان ندارد، یك نوع اهانت و تحقیر نسبت به آنها است و موجب تربیت معنوى و پرورش روح انسانى نیز نمىباشد، این آیه صریحاً مردم را از این كار نهى مىكند و آن را با دلیل لطیفى همراه مىسازد و آن اینكه:
شما خودتان حاضر نیستید این گونه اموال را بپذیرید مگر از روى كراهت و ناچارى، حال چرا درباره برادران مسلمان، و از آن بالاتر خدایى كه در راه او انفاق مىكنید و همه چیز شما از او است راضى به این كار مىشوید؟!!
در حقیقت، آیه به نكته لطیفى اشاره مىكند كه انفاق در راه خدا، یك طرفش مۆمنان نیازمندند، و طرف دیگر خدا، و با این حال اگر اموال پست و بى ارزش انتخاب شود، از یك سو تحقیرى است نسبت به نیازمندان كه ممكن است على رغم تهیدستى مقام بلندى از نظر ایمان و انسانیت داشته باشند و روحشان آزرده شود و از سوى دیگر سوء ادبى است نسبت به مقام شامخ پروردگار.
جمله "لا تَیَمَّمُوا" (قصد نكنید) ممكن است اشاره به این باشد كه اگر در لابلاى اموالى كه انفاق مىكنید بدون توجه، چیز نامرغوبى باشد، مشمول این سخن نیست. سخن این است كه از روى عمد اقدام به چنین كارى نكنید.
تعبیر به "طیبات" (پاكیزهها)، هم پاكیزگى ظاهرى را شامل مىشود و ارزش داشتن براى مصرف، و هم پاكیزگى معنوى، یعنى اموال شبههناك و حرام.
زیرا افراد با ایمان از پذیرش همه اینها كراهت دارند و جمله "إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ" شامل همه مىشود و این كه بعضى از مفسران آن را منحصر به یكى از این دو دانستهاند صحیح به نظر نمىرسد.
نظیر این آیه در سوره آل عمران آیه 92 نیز آمده است آنجا كه مىفرماید: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ: "هرگز به حقیقت نیكوكارى نمىرسید، مگر آنكه از آنچه دوست دارید، انفاق كنید".
البته این آیه بیشتر روى اثرات معنوى انفاق تكیه مىكند و در پایان آیه مىفرماید: "بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است." (وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ)
یعنى نه تنها نیازى به انفاق شما ندارد و از هر نظر غنى است، بلكه تمام نعمت ها را او در اختیار شما گذارده و لذا حمید و شایسته ستایش است.
بعضى احتمال دادهاند كه "حمید" در اینجا به معنى اسم فاعل باشد(ستایش كننده) نه به معنى محمود و ستایش شده، یعنى در عین اینكه از انفاق شما بى نیاز است، شما را به خاطر اموال پاكیزهاى كه انفاق مىكنید، مورد ستایش قرار مىدهد.
نكته:
شك نیست كه انفاق در راه خدا براى تقرب به ذات پاك او است و مردم هنگامى كه مىخواهند به سلاطین و شخصیت هاى بزرگ تقرب جویند، بهترین اموال خود را به عنوان تحفه و هدیه براى آنها مىبرند.
این در حالی است که آن سلاطین و به ظاهر بزرگ، انسان هاى ضعیفى همچون خودشانند. حال چگونه ممكن است انسان به خداوند بزرگى كه تمام عالم هستى از اوست، به وسیله اموال بى ارزش و از مصرف افتاده، تقرب جوید؟!
و اینكه مىبینیم در زكات واجب، حتى در قربانى نباید از نوع نامرغوب استفاده كرد، نیز در همین راستا است.
به هر حال باید این فرهنگ قرآنى در میان همه مسلمین زنده شود كه براى انفاق، بهترین را انتخاب نمایند.
پیامهای این آیه:
1ـ هدف از انفاق، رهایى از بخل است، نه رهایى از اشیاى بىارزش و نامطلوب. «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما كَسَبْتُمْ»
2ـ در انفاق، تفاوتى میان پول نقد یا كالا نیست. «ما كَسَبْتُمْ»، «مِمَّا أَخْرَجْنا»
3ـ بخششِ بادآوردهها مهم نیست، بلكه بخشش از دسترنج، داراى ارزش است. «ما كَسَبْتُمْ»
4ـ در انفاق باید كرامت محرومان محفوظ بماند. «وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ»
5ـ نه تنها از چیزهاى ناپاك و پست انفاق نكنید، بلكه به فكر آن نیز نیفتید. «وَ لا تَیَمَّمُوا»
6ـ وجدان انسان، بهترین معیار براى شناخت پسندیده و ناپسند است. هر آنچه را مىپسندى كه به تو انفاق كنند، شایسته است كه انفاق كنى و اگر آن را دوست نمىدارى، شایستهى انفاق نیست. «لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا»
7ـ هر فرد ثروتمندى احتمال فقیر شدن خود را بدهد، شاید روزى دستِ دهنده شما، دستِ گیرنده شد. «بِآخِذِیهِ»
8ـ گرفتن مال نامرغوب، نشانه رضایت فقرا نیست، بلكه نشانهى استیصال آنان است. «تُغْمِضُوا» یعنى شما گاه با اغماض و سختى ممكن است چیزى را بگیرید، ولى این نشانهى رضایت شما نیست.
9ـ اثر انفاق به خود شما بر مىگردد، وگرنه خداوند غنى و بىنیاز است. «أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ»
10ـ غناى الهى همراه با كمالات و محبوبیّت است. «غَنِیٌّ حَمِیدٌ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
تفسیر نور، ج 1
تفسیر نمونه، ج 2
تفسیر برهان، ج 1