موسیقی در خیابان های شهر
هنوز هم گوشه ای از خیابان گیشا متعلق به اوست و اهل محل او را به خوبی می شناسند. می گوید اولین کسی بوده که در خیابان های تهران به خاطر عشق به موسیقی و نه برای کسب درآمد، گیتار می نواخته است.
«پیام ملکوتی» و نوازنده های همراهش، می خواهند هم نسلان خود را از طریق موسیقی خیابانی آگاه کنند و به شهرت برسند. سبکی از موسیقی که مردم برای لذت از آن مجبور به پرداخت هزینه نیستند.
قدمی در خیابان می زنند و نوای شاد یا غمگین «پیام» ها بر ساز را به گوش می سپارند. اگر موسیقی خیابانی برای نوازندگان معنایی«اعتراضی» دارد برای مردمی که از تماشای ساز در تنها قاب جادویی وطنی! محرومند بهانه ای «لذت» بخش است که سازها را از نزدیک بینند و لحظه ای به دور از دغدغه ها و میان عبورهای بی شمار در زندگی مکث کنند.
نوازندگی در خیابان یا از سر نیاز مالی نوازنده یا به دلیل نبود امکان اجرا بر روی صحنه است اما هستند کسانی که به دلایل دیگر موزیک خود را به خیابان می برند؛ این دست نوازندگان معتقداند با این کار ضمن تزریق نشاط به جامعه طیف هایی که به ندرت مخاطب موسیقی به طور جدی قرار می گیرند را جذب می کنند.
این روزها یکی از مهمترین دغدغه های همه نبود شادی و حتی وجود نگاه گناه آلود به شادی در بخش هایی از جامعه است، این نوازندگان می گویند: ما تلاش میکنیم این نگاه را تغییر دهیم. مردم فکر میکنند «سنگین بودن» و غمگین نشان دادن خودشان یک نوع پرستیژ است،موسیقی خیابانی کمک میکند که نگاه مردم به شاد بودن عوض شود. واقعیت این است که هنگام سوار شدن به مترو و یا در خیابان دیدن مردم افسرده و غمگین هر فردی را تحت تاثیر قرار میدهد. شاد زندگی کردن حق همه است و موسیقی هم راهی برای فرار از افسردگی است.
جنگ بوق ها و آرشه ها
خیابان شریعتی با جوی هایی كه بعد از مدت ها بر خود آب زلال و جاری دیده اند در كنار ترافیك سنگینی كه هر روز مهمان آسفالت و درخت های این بخش شهر است فضای دوگانه یی را برای انسان رقم می زند.
زمانی كه از شدت گرما عصبانی شدی .صدای ویولنی آشنا اگر حتی عاشقت نكند گاهی باعث می شود هدفون چپانده شده در گوش مان را كه برای فرار از سر و صداست بیرون بیاوریم و در گوشه یی برای لحظاتی هر چند كوتاه بایستید و نوایی را به خاطر بسپارید و شاید دستی بر جیب برده و به رسم حرمت مبلغی را در جعبه ویولن پسر مو حنایی بگذارید و با انرژی بیشتری به مسیر خود ادامه بدهید.
برخی افراد از وجود این نوازندگان در شهر گلایه دارند و می گویند: این كارها چهره شهر را خراب می كند و باعث می شود گروهی از افراد سودجو از این موضوع سوءاستفاده بكنند. زمانی كه پیاده روها در عصر یك روز معمولی به سختی و بدون تنه خوردن می توان ازآن استفاده كرد. گاه و بیگاه با اشغال این نوازنده ها كه خود باعث ازدحام مردم می شود رفت و آمد را سخت تر می كنند.
برخی از این نوازندگان میگویند:كاش دولت از ما حمایت بكند. خیلی از ما كه در كنار خیابان مشغول به نوازندگی هستیم نیاز به توجه و ارائه هنر خود داریم و تنها نیاز مالی نبوده است كه ما را به این سمت فرستاده است. البته ماموران نیروی انتظامی گاهی به ما به دلیل سد معبر تذكر می دهند ولی تا به حال موضوع خاصی برای ما پیش نیامده است.
اما برخی افراد از وجود این نوازندگان در شهر گلایه دارند و می گویند: این كارها چهره شهر را خراب می كند و باعث می شود گروهی از افراد سودجو از این موضوع سوءاستفاده بكنند. زمانی كه پیاده روها در عصر یك روز معمولی به سختی و بدون تنه خوردن می توان ازآن استفاده كرد. گاه و بیگاه با اشغال این نوازنده ها كه خود باعث ازدحام مردم می شود رفت و آمد را سخت تر می كنند.
اما آیا به طور کلی موسیقی نقش تعیین کننده در رفتارهای جمعی دارد؟
مردم انگلستان 163 سال است که با صدای موسیقی خیابانی آشنا هستند اما در ایران حدود 50 سال است که این موسیقی جایی در خیابان ها پیدا کرده است. استعدادهای ناب این موسیقی هرز می روند و بدتر از آن مسوولانی هستند که اینها را به چشم متکدی نگاه می کنند که باید از سطح شهر آن ها را جمع آوری کرد!
خیابان در اکثر جوامع جشن های مردمی را به رسمیت می شناسد.جشن های مردمی نوعی رفتارجمعی هدفمند است.شهرهای بزرگ به مثابه «دنیای بیگانه ها» با میزبانی از جشن های خیابانی، نوعی فرصت استثنایی برای همزبانی آدم های بیگانه فراهم می کند. موسیقی از جشن و آیین های شادمانی جوامع انسانی جدایی ناپذیر است و بزرگترین کارناوال ها و جشن های ملی در جهان بر پایه موسیقی استوار بوده است.
در فضای عمومی ایران و در چند دهه گذشته هرچند همواره تابوی اجرا و پخش موسیقی غیرمجاز وجود داشته ،اما در هیجانات جمعی ناشی از وقایع سیاسی و اجتماعی نظیر انتخابات و یا پیروزی های ورزشی، این تابو شکسته شده است. فراروی جامعه از مرز ممنوعیت های قانونی و عرفی در چنین شرایطی، چنان ابعاد وسیعی دارد که سیستم های نظارتی و کنترلی،همواره توان برقراری نظم و قانون را از دست داده اند. در ایران کارناوال های شادمانی و جشن های خیابانی وجود ندارد و در نتیجه کنش متمرکز اجتماعی در برگزاری جشن های رسمی ، به واکنشی آنی در فرصتی کوتاه بدل می شود. این رفتار گویای سرخوردگی جامعه نیز هست؛ جامعه ای که در فضاهای عمومی ،فرصتی رسمی برای بیان هیجانات جمعی خود نمی یابد و به فرصت های کوتاه قناعت می کند.
این موضوع که به زعم کارشناسان ریشه در تجمیع انرژی جوانان و نیاز به تخلیه و ابراز هویت آنان در سطح جامعه و در میان دوستانشان دارد می تواند در صورت مدیریت مطلوب فرهنگی به زمینه های آموزشی، ورزشی و تفریحی هدایت شود.
منابع : انسان شناسی و فرهنگ / روزنامه اعتماد / فرارو