تبیان، دستیار زندگی
انسان در دو زمینه در فطرتش استعداد دارد یکی در زمینه استعدادهای عقلانی که فطرت عقل به آن می گویند و یکی هم در زمینه کشش های قلبی و کششهای که نسبت به فضیلت دارد و به آن فطرت دل می گویند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم جعفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استعدادها، نشانه تفاوت یا تبعیض؟!

زندگی

با نگاهی به زندگی انسان ها می بینیم که برخی از استعداد های ویژه ای برخوردارند که دیگران از آن استعداد محرومند. در نگاه اول چنین به نظر می رسد که این از طرف خداوند ظلمی است بر بندگان که آن استعداد و یا استعدادهای دیگر را ندارند و گاهی عدم این استعداد در مسیر زندگی شخص اثرگذار است.

در این مقاله می خواهیم با نگاهی عمیق تر راز این به ظاهر ظلم از سوی خدا را بررسی کنیم.

استعدادهای متفاوت

پاسخ این اشکال یکی از مباحث اصولی و مهم است. اینکه انسان ها هر یک استعداد های متفاوتی دارند و برخی هم هیچ استعدادی ندارند مورد تأیید ما نیست. زیرا همه انسان ها استعداد دارند و انواع استعدادها را هم دارند منتها در بعضی از انسان ها بعضی از استعداد ها برجسته تر و در بعضی ها کمتر است. بعضی از انسان ها استعداد خاصی را شکوفا می کنند بدین ترتیب بعضی نقاش، بعضی شاعر و.... می شوند. یکی هم همان استعداد را دارد ولی شکوفا نمی کند و نقاش یا شاعر و .... نمی شود.

شخص دیگری استعداد شعر و طبع شعری که دارد را شکوفا می کند. یعنی ادبیات می خواند، زحمت می کشد، شعر مطالعه می کند و شاعر می شود. یکی هم این استعداد را شکوفا نمی کند و شاعر نمی شود، همین طور است بقیه استعدادها. در این رابطه چند نکته قابل تامل است.

نکته اول: اینکه گفته می شود بعضی از انسان ها اصلاً استعداد ندارند قابل قبول نیست. ولی ممکن است شخصی استعدادهایش را کشف نکرده یا اگر کشف کرده تربیت و شکوفا نکرده این مطلب درست است. اما اینکه خداوند در نهاد بعضی افراد استعداد قرار نداده باشد درست نیست.

انسان از آن جا که انسان است، بعدی از وجودش فطرت است و فطرت خود به معنای استعدادها است. انسان در دو زمینه در فطرتش استعداد دارد یکی در زمینه استعدادهای عقلانی که فطرت عقل به آن می گویند و یکی هم در زمینه کشش های قلبی و کشش های که نسبت به فضیلت دارد و به آن فطرت دل می گویند که هر کدام از اینها باز به شاخه های متعدد تقسیم می شود پس انسان دارای استعداد است و تقریباً همه استعدادها در همه انسان ها موجود است.

چون نظامی که حاکم بر این عالم هست نظام سببی- مسببی و نظام علّی و- معلولی است به طور طبیعی تفاوت ها زائیده می شوند. اما تفاوت ها هرگز به ظلم منتهی نمی شوند. آن چه که باعث ظلم می شود تبعیض است نه تفاوت

نکته دوم: استعدادها در انسان گاهی شکوفا می شوند و گاهی شکوفا نمی شوند و در کمُّ کیف استعدادها هم، بین انسان ها تفاوت هست. یعنی این که همه انسان ها ممکن است استعداد نقاشی داشته باشند ولی معنایش این نیست که همه می توانند نقاش و هنرمند نمونه ای بشوند. بعضی ها استعداد بیشتری دارند و به همان نسبت هم نبوغ بیشتری نشان می دهند و نابغه می شوند. اما بعضی ها نه، اگر هم تربیت و شکوفا بکنند هرگز به آن حد از نبوغ نمی رسند که مطرح بشوند.

سوالی که در اینجا به ذهن می آید اینکه چرا این تفاوت ها وجود دارد؟ درست است که همه انسان ها استعداد دارند اما چرا همه نقاش نباشند، همه شاعر نباشند و ...؟

اگر همه در یک سطح بودند و همه به یک کار مشخص می پرداختند در آن صورت دیگر زندگی ممکن نبود. اگر همه نقاش بودند چه کسی این نقاشی ها را نگاه می کرد و از آن لذت می برد و برای چه کسی باید نقاشی می کشیدند؟ اگر همه شاعر می شدند این شعرها را باید برای چه کسی می خواندند؟ اگر همه پزشک می شدند چه کسی را باید درمان می کردند؟ و ....

حدیثی از امام علی (علیه السلام) هست که حضرت می فرماید: مردم مادامی که تفاوت دارند در خیر و خوشی زندگی می کنند. همین قدر که مساوی شدند هلاک می شوند. اگر فرض کنید در یک خانه همه بچه ها مثل هم باشند، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نباشد، محال است که بتوانند زندگی بکنند. در یک محله اگر همه مثل هم باشند معلوم نیست که بدهکار کیست و طلبکار کیست؟ خوب کیست و بد کیست؟ اگر تفاوت ها برداشته بشود زندگی امکان ندارد.

نکته سوم: در زندگی اجتماعی باید تفاوت باشد و با این تفاوت ها خلع ها پُر می شود. نیاز به مناظر زیبایی که یک نقاش، خلق می کند در همه انسان ها وجود دارد که با مشاهده شاهکارهای هنری این نقاش، نیازشان را بر طرف می کنند. همچنین نیاز به درمان در انسان ها با مراجعه به پزشک برطرف می شود و همین طور است بقیه استعدادها.

نکته چهارم: اگر تفاوت نبود اصولاً هیچ استعدادی نبود. یعنی اگر همه مساوی بودند یعنی هیچ کس چیزی نداشت. یک تابلوی هنرمندانه نقاشی همه شاهکار هنریش، به تفاوت هاست، به تفاوت رنگ ها و به تفاوت خطوط است. اگر بگوئیم بهترین تابلو این است که یک پارچه سفید باشد و هیچ برجستگی نداشته باشد این که دیگر نقاشی نیست. یک صفحه سفید محض کاغذ را در نظر بگیرید آیا این شاهکار هنریست؟

تحمل

آن چه که غیر عادلانه و ظلم است تبعیض است نه تفاوت. اگر در شرایط مساوی خداوند به یک نفر استعداد داده بود و به یک نفر نداده بود این ظلم بود. اما وقتی که شرایط غیر مساوی هستند و عمده ایجاد این شرایط هم به دست خود انسان هاست به طوری که یکی با تلاش خود شرایط مناسب تری را فراهم می کند و یکی با تنبلی خود این شرایط را فراهم نمی کند. خداوند همه را با یک چشم نگاه کرده، همه امکانات را در اختیار انسان قرار داده اما یکی استفاده می کند و یکی استفاده نمی کند.

بنابراین همه استعدادها وجود دارد و تفاوت ها هم غیر از تبعیض هاست. تفاوت از ناحیه گیرنده است اما تبعیض از ناحیه دهنده است. فرض کنید که در یک کلاس یک نفر بیشتر درس خوانده نمره بیشتری گرفته و یک نفر کمتر درس خوانده نمره کمتری گرفته، هرگز نمی توانیم بگوییم معلم ظلم کرده. اینها خودشان بودند که با زحمت متفاوت و استعدادهای متفاوتی که داشتند نمره های متفاوتی گرفتند.

اگر در شرایط مساوی که هر دو به یک اندازه درس خوانده بودند و هر دو یک اندازه علم داشتند معلم نمره های متفاوتی می داد، این ظلم و تبعیض بود و از طرف معلم این حق، نامساوی تقسیم شده بود.

آن چه که در عالم هست تفاوت است نه تبعیض و تفاوت عین عدل است.

تفاوت ها به نظام علّی و معلولی عالم بر می گردد و در نظام علّی و معلولی هم طبیعی است که، علت از معلول قوی تر است و با معلولش فرق دارد و چون نظامی که حاکم بر این عالم هست نظام سببی- مسببی و نظام علّی و- معلولی است به طور طبیعی تفاوت ها زائیده می شوند. اما تفاوت ها هرگز به ظلم منتهی نمی شوند. آن چه که باعث ظلم می شود تبعیض است نه تفاوت.

انسان در دو زمینه در فطرتش استعداد دارد یکی در زمینه استعدادهای عقلانی که فطرت عقل به آن می گویند و یکی هم در زمینه کشش های قلبی و کشش هایی که نسبت به فضیلت دارد و به آن فطرت دل می گویند

البته این بحث، بحث مفصلی است. من توصیه می کنم که این بحث را مبسوط تر از کتاب «عدل الهی» تالیف شهید مطهری مطالعه کنید که کتاب بسیار مفیدی در این زمینه است.

البته تفاوت هایی که زمینه شعری یا صنعتی و... دارد به طوری که هر کسی در یک زمینه ای علاقه یا استعداد دارد به خاطر چرخیدن چرخ های زندگی مادی است ولی آن استعدادهای انسان شدن که ارزش اصلی است در همه انسان ها وجود دارد. اگر اختلافی در ناحیه انسانیت باشد، در خود ذات انسانیت اختلاف نیست بلکه در میزان استعدادهاست که به مسائل ژنتیکی و مسائل دیگر بر می گرد.

اگر هم تفاوت هست خداوند توقعش از انسان ها به میزان استعداد و ظرفیتی است که دارند. بنابراین این گونه نیست که خداوند از یک نفر که در یک خانواده مذهبی و در یک شرایط خوب رشد کرده همان انتظاری را داشته باشد که از یک نفر که در یک خانواده غیر مذهبی است. خداوند از جاهل آن انتظاری را ندارد که از عالم دارد.

نتیجه

همه انسان ها استعداد و البته انواع استعدادها را هم دارند منتها در بعضی از انسان ها بعضی از استعداد ها برجسته تر است و انسان ها در کمُّ کیف استعدادها با یکدیگر تفاوت دارند. این تفاوت ها نه تنها تبعیض نیست بلکه عین عدالت است. زیرا اگر در شرایط مساوی خداوند به یک نفر استعداد داده بود و به یک نفر نداده بود این ظلم بود.

مریم جعفری            

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی، موجود در سایت رادیو معارف

مطالب مرتبط:

چرا یکی مثل من میشه و یکی میشه "مسی"؟!

روزی از خداست این همه تفاوت چرا؟

چرا خدا بین بنده‌هایش فرق می‌گذارد؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.