تبیان، دستیار زندگی
سعید تقدیری، دانشجوی دکترای ادبیات دانشگاه تهران؛ در یادداشتی به بررسی ضرب المثل ها و امثال و حکم زبان فارسی پرداخت. که در ذیل می آید؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جای ضرب المثل‌ها بر سر زبانهاست

سعید تقدیری، دانشجوی دکترای ادبیات دانشگاه تهران؛ در یادداشتی به بررسی ضرب المثل ها و امثال و حکم زبان فارسی پرداخت. که در ذیل می‌آید.

بخش ادبیات تبیان
ضرب المثل

ما ایرانی‌ها به صورت روزانه، برای ایجاد ارتباط و رساندن پیام خود به دیگران، از زبان فارسی استفاده می‌کنیم.

به نظر ما زبان فارسی شیرین‌ترین و ساده‌ترین زبان دنیا است؛ زبانی که می‌توانیم با بهره گیری از انواع کلمات، ترکیبات، اشعار، جملات قصار و... مفهوم عبارات خود را به بهترین شکل ممکن به مخاطب خود انتقال دهیم؛ اما به راستی زبان فارسی برای غیرفارسی زبانانی که می‌خواهند این زبان را فرابگیرند هم همین سادگی و شیرینی را دارد؟

برای پاسخ به این پرسش باید گفت برای کسانی که به تازگی سعی در آموختن زبان فارسی دارند، این زبان بسیار جذاب و عجیب بوده و در عین سادگی، زبان سخت و پیچیده‌ای است. ساده از آن جهت که قواعد دستوری آسانی داشته و برای مثال وقتی که می‌گوییم: «او آمد»، «او» ممکن است زن، مرد، کودک، پیر و یا شخص مورد نظر خاصی باشد؛ قاعده ای که در دستور برخی از زبان‌ها با قواعد متفاوت و متعددی ساخته می‌شود و نیز از طرفی سختی و پیچیدگی زبان فارسی به این خاطر بوده که با اصطلاحات، ضرب المثل‌ها و امثالی همراه می‌شود که یادگیری آن‌ها برای افراد کار ساده‌ای نیست.

برای مثال وقتی جایی می‌شنویم و یا می‌خوانیم که «فلانی کله‌اش بوی قرمه سبزی می‌دهد»، همه ما مفهوم این عبارت را متوجه‌ایم و بدون شک می‌دانیم که این عبارت در مورد کسی به کار می رود که جرأت به خرج داده و کاری از او سر زده که احتمال مجازات او باشد. در صورتی که اگر این عبارت برای اولین بار به گوش یک غیرایرانی برسد، واقعاً گمان می‌کند که سر آن شخص بوی قرمه سبزی می‌دهد، تازه اگر قرمه سبزی را بشناسد!

به جهت غنای فرهنگی-ادبی سرزمین ایران، نمونه‌های فراوانی از این دست در زبان فارسی وجود دارد که شرح و توضیح یک یک آن‌ها کار بسیار دشواری است و همین امثال و حکم هستند که یادگیری زبان فارسی را با پیچیدگی‌هایی همراه می‌کند؛ البته این مسأله تنها مختص به زبان فارسی نبوده و به نوعی در تمام زبان‌های دنیا دیده می‌شود. اینگونه ضرب المثل‌ها ریشه در تاریخ سیاسی-اجتماعی، فرهنگ و ادبیات کشورها داشته و آیینه تمام نمایی از اخلاق، آداب و رسوم، عادات اجتماعی و نوع رفتاری و معیشتی مردم یک منطقه را در بر می‌گیرد.

اگر بخواهیم تحلیل منطقی و درستی از ضرب المثل‌های فارسی داشته باشیم، می‌توانیم تمام ویژگی‌های اشاره شده را از دل این امثال و حکم بیرون کشیده و آن‌ها را طبقه بندی کنیم. برای مثال معمولاً داستان‌ها و حکایت‌های اصیل ایرانی با عبارت «یکی بود، یکی نبود» شروع شده و با این جمله خاتمه می یابد که هیچ گاه کلاغ قصه به خانه‌اش نمی‌رسد.

رواج اینگونه جملات در ابتدا و انتهای داستان‌های ایرانی، ریشه در تاریخ این سرزمین دارد. «یکی بود، یکی نبود» قصه‌ها نه تنها اشاره به یکتاپرستی ایرانیان در طول تاریخ –از دوران باستان تا کنون- دارد بلکه اشاره‌ای چند هزار ساله است به اینکه همیشه ایرانی‌ها با نام خدا به شروع کارها می‌پرداختند و این مسأله در داستان‌های ایرانی که بر پایه ثنویت یعنی جدال خیر و شر، نیکی و بدی، دشمنی و دوستی و... قرار گرفته‌اند باعث شده تا همواره داستان‌های ایرانی فرجام نیکی داشته باشد و به همین خاطر است که معمولاً در قصه‌های اصیل ایرانی همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود و کلاغ داستان که مظهر سیاهی، شومی، پلیدی و از آفریده‌های اهریمن است و می‌کوشد که ماجرای قصه‌ها را با بدی‌ها پیوند بزند، هیچ گاه به خانه و مقصدش نمی‌رسد و همچنان در سیاهی مسیر داستان‌ها پرواز می‌کند.

بنابراین همین دو جمله ساده حکایت از ریشه اعتقادی ایرانیان و نوع نگرش آن‌ها نسبت به جهان دارد که درباره آن کتاب‌ها می‌توان نوشت.

تمام ضرب المثل‌هایی که امروزه در زبان فارسی وجود داشته و ثبت شده است، قطع به یقین حکایت و یا داستان اولیه‌ای داشته که برخی از آن‌ها در طول زمان از بین رفته، تحریف شده و یا برای هر یک از آن ها چندین روایت متفاوت نقل شده است.

امروزه بازیابی اصالت برخی از ریشه داستان‌های امثال کار بسیار دشواری است و برای شناخت ریشه‌های آن ها باید عمری به اندازه تاریخ داشت؛ چرا که برای قسمتی از آن‌ها ردپایی باقی نمانده است.

نکته قابل توجهی که در این نوع از لطیفه‌ها وجود دارد این است که در هیچ یک از روایات، اقوام مختلف مورد تمسخر یکدیگر قرار نمی‌گیرند و اگر هم در حکایتی از منطقه‌ای خاص یا مردم ناحیه‌ای اسم برده می‌شود در طول روند داستان بوده و معمولاً به قصد تمسخر نبوده است.

ضرب المثل‌های فارسی و داستان‌های آن ویژگی‌های منحصر به خود را داشته و مشترکات فراوانی در قصه‌های آن می‌توان یافت. معمولاً روایات، ساده، کوتاه و به دور از هرگونه پیچیدگی‌های لفظی و مفهومی است. شخصیت قهرمان داستان‌ها گاه بسیار عالم و گاه به غایت کودن و نادان هستند؛ به طوری که نقش اول بسیاری از داستان‌های پندآموز و حکیمانه ممکن است کسانی چون لقمان حکیم، حاتم طایی، بزرگمهر، انوشیروان عادل، عارفان، عالمان یا دانشمندان باشند و حکایات فراوانی نیز به افراد ساده‌ای چون ملانصرالدین و یا روستاییان و بعضی حکایات هم به دیوانگانی چون بهلول و یا کسان دیگری نسبت داده شده تا از زبان آن ها واقعیات جامعه آن روزگار، فقر و استبداد حاکم بر جامعه را به صورت طنز بیان کرده و با این ترفند، مردم می‌توانستند دستگاه فاسد پادشاهان را به چالش بکشند و در مقابل هم هیچ قدرتی نمی‌توانست از رواج آن جلوگیری کند:

شخصی از مولانا عضدالدین پرسید که چونست که در زمان خلفا، مردم دعوی خدایی و پیغمبری می کردند و اکنون نمی کنند؟ گفت: مردم این روزگار را چندان ظلم و گرسنگی افتاده است که نه از خدایشان به یاد می آید و نه از پیامبر.

طنز موجود در بیشتر این حکایات طنزی فاخر است که با زبانی بسیار ساده و کلماتی روان بیان می‌شود. راویان اینگونه حکایت‌ها به خوبی دریافته بودند که حکایت‌های خنده‌دار می‌تواند تأثیر بیشتری بر مردم گذاشته و عاملی شود تا هر یک از افراد به عنوان یک رسانه، این حکایات را برای یکدیگر بازگو می‌کردند. به گفته «زیگموند فروید» داستان‌های طنزآمیز نوعی ساز و کار دفاعی بخش ناخودآگاه ذهن است و خنده می‌تواند انرژی سرکوب شده ذهن را آزاد کند و به همین دلیل است که جملات یا داستان‌های خنده دار همیشه در هر جامعه‌ای بیشتر مورد پسند عموم مردم قرار می‌گیرد:

جنازه‌ای را بر سر راهی می‌بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند. از پدر پرسید که بابا در صندوق چیست؟ گفت: آدمی. گفت: کجایش می‌برند؟ گفت: به جایی که نه خوردنی باشد و نه پوشیدنی، نه نان و نه هیزم، نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا، نه گلیم. گفت: بابا مگر به خانه ما می‌برندش؟

نکته قابل توجهی که در این نوع از لطیفه‌ها وجود دارد این است که در هیچ یک از روایات، اقوام مختلف مورد تمسخر یکدیگر قرار نمی‌گیرند و اگر هم در حکایتی از منطقه‌ای خاص یا مردم ناحیه‌ای اسم برده می‌شود در طول روند داستان بوده و معمولاً به قصد تمسخر نبوده است.

امروزه کتاب‌های بسیاری درباره ضرب المثل‌ها، اصطلاحات و امثال و حکم در زبان فارسی به چاپ رسیده و نو به نو نیز انتشار می‌یابد. وجود اینگونه کتاب ها اگرچه بسیار لازم اما کافی نیست. گردآوری مجموعه امثال و حکم فارسی در موضوعات مختلف باعث ماندگاری آن ها نمی‌شود بلکه ضرب المثل‌ها باید در دل مردم و بر سر زبان آن‌ها باشد تا بتواند به حیات خود ادامه دهد؛ سنتی که از نیاکان ما به یادگار مانده و رفته رفته رو به فراموشی است. چنانکه گویی با مرگ هر انسان پیری، گنجینه‌ای نفیس از حکایات، قصه‌ها، بازی‌ها و ضرب المثل‌های شیرین فارسی نیز از بین می‌رود.


منبع: فارس