تبیان، دستیار زندگی
یک جوان افغانستانی است که به ایران می آید؛ در کوره های آجرپزی مشغول به کار می شود و وقتی می شنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است عازم جبهه ها می شود. 2 سال هم می جنگد و سرانجام شهید می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوان افغانی روی سیم‌خاردار


یک جوان افغانستانی است که به ایران می‌آید؛ در کوره‌های آجرپزی مشغول به کار می‌شود و وقتی می‌شنود که در مرزهای جنوبی و غربی ایران، لشکری قصد تهاجم پیدا کرده است عازم جبهه‌ها می‌شود. 2 سال هم می‌جنگد و سرانجام شهید می‌شود.

شهید رجب غلامی

همه ما خاطراتی شنیده‌ام از شرایط سخت جنگ و این که در مواقعی برای عبور از معبری و رسیدن به مقصدی، وقتی فرصتی برای پاکسازی منطقه از سیم‌های خاردار وجود نداشت برخی‌ها پیدا می‌شدند، فداکاری می‌کردند، روی سیم‌های خاردار می‌خوابیدند و بقیه از روی آنها رد می‌شدند تا عملیات سپاه اسلام متوقف نماند. شهید قصه ما، همان جوان افغانستانی برای اینکه خاک ایران به دست بیگانگان نیفتد، روی سیم‌ خاردارها می‌خوابد: «رجب غلامی در روز 6 اسفند ماه سال 1362 در منطقه کردستان، به همراه یک گردان پس از باز کردن معبر مین به سیم خاردار حلقوی می‌رسند که به هیچ عنوان نمی‌شده آنرا قطع کنند، اگر سیم را قطع می‌کردند سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد.در این وقت این شهید با همرزم خود با نام «شریفی مقدم» تصمیم می‌گیرند که یک نفر بر روی سیم خاردار بخوابد، ابتدا شریفی مقدم قصد داشته این کار را انجام دهد، ولی شهید غلامی به او التماس می‌کند و او را قسم می‌دهد که بگذار من این کار را انجام دهم و این افتخار را از من نگیر.

شهید رجب غلامی؛ تمام درآمد حاصله خود را که در آن زمان یکصدهزار تومان بوده، به ستاد کمک‌رسانی جبهه تحویل می‌دهد

شهید رجب غلامی

سرانجام شهید رجب غلامی بر روی سیم‌های خاردار می‌خوابد و در حالی که خون از بدن پاکش جاری بوده، بیش از 160 نفر و بنا بر روایتی 300 نفر از روی بدن او عبور می‌کنند.وقتی همه عبور می‌کنند و او را از روی سیم‌ها بلند می‌کنند، می‌بینند تمام بدنش غرق در خون است و درد می‌کشد.در همین حال دست به دعا برمی‌دارد و می‌گوید خدایا شهادت مرا برسان، در این لحظه بلافاصله تیری از سوی نیروهای عراقی شلیک می‌شود و به چشم چپ او اصابت می‌کند و همان جا به شهادت می‌رسد.»

شهید رجب غلامی؛ تمام درآمد حاصله خود را که در آن زمان یکصدهزار تومان بوده، به ستاد کمک‌رسانی جبهه تحویل می‌دهد و مبلغ 9500 تومان را هم بابت سهم مبارک امام(عج)، به امام جمعه وقت بجستان می‌سپارد و در وصیت نامه‌اش نیز متذکر می‌شود که موتور وی را بفروشند و پولش را به جبهه واریز کنند.

شهید رجب غلامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: با تخلیص از خبرگزاری تسنیم