مدرک برای طلبه؛ کاه یا گندم؟! (2)
گفت و گو با آیت الله حائری شیرازی
مصاحبه از رضا تاران
بخش قبلی را اینجا ببینید
- به نظر حضرتعالی هدف طلبگی و تحصیل در حوزه چه باید باشد؟
برزویهی طبیب حرفی دارد که با عالم طلبگی بسیار همخوانی دارد. برزویه، طبیب ایرانی است و در دورهی پیش از اسلام که رفته هندوستان، کتاب کلیله و دمنه را پسندیده و چون با آن زبان آشنا بوده، این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کرده است. درحقیقت نخستین مترجم کتاب کلیله و دمنه در ایران برزویهی طبیب است. ایشان در مقدمهای که بر این کتاب نوشته به نکتهای دربارهی پزشکان اشاره میکند. حرفش دربارهی پزشکان است؛ اما به درد طلبگی نیز میخورد. او میگوید که طبیب مثل کشاورز است؛ کشاورز گندم میکارد؛ جو میکارد برای غذا و قوت خودش و خانوادهاش. هدفی که از کاشتن گندم و جو دارد، مغز گندم و جو است؛ اما بدون اینکه خودش بخواهد، کاهی هم به دست میآید که آن قوت گوسفند و گاو و شترش است. آن کشاورز اینگونه است. میگوید: طبیب هم که درس میخواند، همینطور است؛ وقتی طبیب طبابت میکند، برای معرفت است؛ گندمش معرفت است؛ پولی هم که مردم به او هدیه میدهند، زندگیاش را اداره میکند؛ این کاه و جو است.
این حکیم در زمان پیش از اسلام، بدن انسان را و نیازهایش را به الاغ و اسب و گاو و اینها تشبیه میکند، خودش را بالاتر و انسانیت را یک چیز دیگر میداند. او میگوید: طبیب درس میخواند برای انسانیتش؛ اما برای جانورش که همان بدن باشد، قوتی به دست میآید؛ یعنی پزشکی، خوراک انسانیت من است و پولی که مردم به من میدهند، خوراک الاغم است. منظورش از الاغ، یعنی همین که توی آینه میبیند. میگوید آقا اینکه در آینه میبینی، این انسان نیست؛ این الاغ انسان است؛ این مَرکَب انسان است؛ خدا تو را سوار این مرکب کرده است. برزویه این را میفهمد و میگوید که این کاه و جو میخواهد؛ پولی که مردم به او میدهند به آن میگوید که این مزد کاهی من است. معرفتی که پیدا میکند، میگوید که این مزد گندمی من است. طلبگی هم این است که طلبه، طلبه بشود برای امرار معاش؟ نه، این طلبه نمیشود؛ باید امرار معاش را کاه طفیلی بداند و خدمت به خلق را گندم بداند. خدا رحمتش کند آشیخ محمدعلی واقعاً میگفت اینکه مردم بدانند من باسوادم، این کاه است. اینکه رئیس بشوی، باید کاهت باشد؛ نه گندمت. اینکه خدا از تو راضی باشد، باید گندم تو باشد. اگر مرجع تقلید شدی، این کاهت باشد؛ اما گندمت نیت خالص رضایت خداوند و خدمت به خلق باشد.
قرآن میگوید: «تلک الدار الآخره نجعلها للذین لا یریدون علواً فی الارض و لافساداً»؛ یعنی ریشهی فساد در علو است؛ لذا روی منیتش است. میگوید آخرت میخواهی، باید ارادهات خدا باشد. اگر هم ریاست به تو رسید، مانند کاهی باشد که در ضمن کاشتن گندم به دست میآید. گندم کار تو خدمت به مردم باشد. حالا اگر کاه آن هم مرجعیت شد، خب بشود. امام راحل – رحمه الله - در نامهای به خبرگان مینویسد که رهبری در ادیان الهی ارزش ندارد؛ آنچه ارزش دارد، خدمت به مردم است؛ یعنی رهبری کاه است و خدمت به مردم، گندم است. ریشهی آن برمیگردد به همان «رب انی نذرت لک ما فی بطنی محرراً»؛ یعنی همان کاملالانقطاع. در دورهی کمال انقطاع، انسان یک نوع ترقی میکند که در حالت عادی نمیتواند آن رشد را داشته باشد. زمانی خدا این توفیق را داده بود و همکلاسیهایمان زبان انگلیسی میخواندند؛ من هم میخواندم. بعد آنها نمیتوانستند صحبت بکنند. چرا اینجوری شد؟ من یک وقت به ذهنم آمد که تمام فکر و ذکرم را بگذارم روی کار انگلیسی. همین کار را کردم و در یک دورهی چندماهه به زبان انگلیسی مسلط شدم. تیراندازی هم همینطور بود؛ رفقای ما گاهی تیر میانداختند. من زمانی تمام وقتم را، فکرم و ذکرم را گذاشتم روی تیراندازی و الآن در مسابقات شرکت میکنم و بسیاری از اوقات برنده میشوم. در هر کاری، اگر انسان در یک دوره به کمال انقطاع برسد، بارش را میبندد. من زبان ترکی را در زندان، چهلروزه طوری یاد گرفتم که مسائل شرعی را نیز به ترکی پاسخ میدادم. چرا؟ چون هیچ چیز دیگری در زندان نبود، کتاب و اینها در اختیار من نبود، به صورت کمالالانقطاعی ترکی یاد گرفتم. من به طلبهها هم توصیه میکنم که ادبیات را به صورت کاملالانقطاعی بخوانند؛ یعنی فکر و ذکرشان ادبیات باشد. یک سال، دو سال این کار را بکنند که درسها را خوب فهمیده و کار کرده باشند. تا کاملالانقطاع هستند، بارشان را ببندند. داغ داغ اثر دارد. اگر این تنور یخ کرد، نانش خوب نمیشود. تا تنور داغ است، بزنند به تنور.
بخش بعدی را اینجا ببینید
منبع: ماهنامه حاشیه شماره 15 (به نقل از پایگاه خبرگزاری حوزه)
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان