یاد بگیر رک و پوست کنده بگی: «نه»
از آنجایی که زندگی اجتماعی مستلزم رعایت مواردی است که هم حقوق دیگران و هم حقوق فرد در آن باید مورد توجه قرار گیرد مهارت نه گفتن یکی از لازمههای موفقیت فرد در زندگی شخصی و اجتماعیاش است. نهگفتن، یعنی وقتی ما نمیخواهیم مطلبی را بپذیریم با استفاده از این مهارت، بدون آن كه به خود و دیگران آسیبی برسانیم، نهمان را به صورت فعال ابراز كنیم.
انواع نه گفتن
اگر بخواهیم انواع مواردی كه ما در آنها ناچار به استفاده از این مهارت هستیم را دستهبندی كنیم، به دو طبقه كلی میرسیم؛ نه گفتن به خود و نهگفتن به دیگران.
**نه گفتن به خود: هر فرد برای خود اهدافی در نظر میگیرد و بر این اساس تصمیماتی اتخاذ میكند. بر این اساس و برای عملی كردن تصمیمات خود لازم است با هر آنچه كه در ارتباط با خود و مانع عملی شدن تصمیمات او میشود، مبارزه كند. در چنین حالتی فرد باید به خواستههای خود نه بگوید تا بتواند به اهداف خود برسد. تصور كنید فردی را كه تصمیم گرفته است با اجرای یك رژیم غذایی مناسب مقداری از وزن خود را كاهش دهد. كاهش دادن وزن هدف اساسی اوست كه برای رسیدن به آن باید دست از برخی رفتارهای خوردن بردارد. مثلا از خوردن شیرینیجات دست بردارد. زمانی كه فرد در مقابل وسوسه خوردن یك تكه شیرینی خوشمزه مقاومت میكند، در واقع به خواستههای خود جواب نه میدهد. خواستههایی كه با خواستههای اساسیتر او منافات دارد. به عنوان مثال دیگر، دانشآموزی را در نظر بگیرید كه قصد دارد نمرات بالایی در امتحان پایان سال به دست آورد. برنامهریزی میكند و تصمیماتی میگیرد. طبعا در چنین برنامهریزی زمان كمتری صرف تفریحات و غیره خواهد شد. زمانی كه فرد در مقابل وسوسه تماشای یك برنامه تلویزیونی مقاومت میكند، در واقع از مهارت خود برای نه گفتن به خود استفاده میكند.
** نه گفتن به دیگران: زمانی كه خواستههای فرد و تمایلات فرد با خواستههای دیگران منافات پیدا میكند. در این حالت فردی كه تمایلات و خواستههای خود را ترجیح میدهد، ناچار است در مقابل خواستههای دیگران مقاومت كند. چگونه میتواند این كار را انجام دهد؟ تصور كنید دانشآموزی كه كتاب درسی خود را برای مطالعه خودش لازم دارد در مقابل درخواست دوستش كه كتاب او را شب امتحان به امانت میخواهد، چه عكسالعملی باید داشته باشد. در چنین مواردی معمولا مهارت نه گفتن احساس میشود.
علت های زیادی در مشكل «نه گفتن» افراد نقش دارد، از جمله:
- ترس از دست دادن رابطه با فرد مقابل،
- احساس مسۆلیت در خصوص احساسات دیگران،
- اعتقاد به اینكه اگر از درخواست دیگران سر باز بزنید، آدم بد و خودخواهی هستید و شاید این كار را با از خودگذشتگی، ایثار و فداكاری و... كه در دوران كودكی به شما آموخته اند، در تناقض می بینید،
- احساس مهم و با ارزش بودن در مواقعی كه درخواستی از شما می شود و تصور اینكه اگر حتی برای یك بار هم درخواست دیگران را رد كنید، آنها دیگر شما را به حساب نمی آورند و ممكن است حتی دیگر از شما چیزی نخواهند،
- دلسوزی كردن برای طرف مقابل و تصور اینكه اگر نه بگویید، شاید هیچ كس دیگر نخواهد یا نتواند به او كمك كند و در نتیجه ممكن است كارش راه نیفتد،
- تصور اینكه اگر نه بگویید، طرف مقابل دیگر شما را دوست نخواهد داشت.
اینکه شما بتوانید حالات و احساسات درونیتان را بهراحتی به دیگران بگویید، در داشتن روابط سالم و شفاف خیلی مهم و مۆثر است.اصلاً بیایید با خودتان روراست باشید، چقدر از اینکه خواستهها و آرزوهای دیگران را به قیمت عقب ماندن خودتان، برآورده میکنید ناراضی هستید؟!
اگر بخواهید قدرت «نه» گفتن را در خودتان تقویت کنید، از همین حالا این کار را انجام دهید و به فردا واگذار نکنید تا فردا افسوسش را نخورید. «نه» گفتن را از همین الآن با کارهای کوچک شروع کنید و به تدریج آن را در همه امور گسترش دهید.
راههای متفاوت «نه گفتن» منطقی
برای رد کردن یک درخواست نابهجا راههای مختلفی وجود دارد، مثل اینکه بدون تعارف و بیحاشیه «نه» بگویید یا اینکه در کنار این پاسخ قاطعانه دلیلتان را هم بگویید، البته «نه» شما باید محکمتر از دلیلتان باشد تا طرف مقابل درصدد رفع دلیل برنیاید. اگر پیشنهاد بهتری برای او دارید مطرح کنید مثلا در برابر درخواست رفتن به پارک بگویید: «امروز که کار دارم اما برای یک روز دیگر پیشنهاد بهتری دارم، موافقی به نمایشگاه برویم.» در این روش علاوه بر اینکه تسلیم خواسته دیگران نشدهاید، میتوانید به یکی از ایدههای خودتان که میخواستید انجام دهید، جامه عمل بپوشانید. یکی دیگر از راههای رد کردن درخواست دیگران این است که در صورت توانایی، خودتان به او راهکار بدهید، مثلا وقتی از شما میخواهد برایش فلان کتاب را بخرید بگویید: کتابفروشی فلان جا هم این کتاب را دارد، خودت را معطل من نکن، ممکن است من تا هفته آینده هم وقت نداشته باشم.
راههایی برای تقویت مهارت «نه» گفتن
هدفمند باشید: تا زمانی که شما برای زندگیتان اولویتبندی نکرده باشید، در خودتان نیازی به این مهارت حس نمیکنید. به این ترتیب برنامه دیگران خود به خود برنامه شما میشود. بیکار بودن سبب میشود دیگران برایتان کار جور کنند، اما نه کاری که به درد شما بخورد؛ کاری که به درد آنها میخورد! پس شما مجبور میشوید پرستار خواهرزاده و برادرزادهتان بشوید، وقتی دوستتان دلش گرفته است، ساعتها به درددلش گوش دهید و انرژی خودتان را از بین ببرید، وقتی همکلاسیتان هوس سینما رفتن کرده است او را همراهی کنید و...
گول برچسبها را نخورید: گاهی اوقات خانواده یا دوستان، شما را براساس آنچه خودشان درک کردهاند، تعریف میکنند. مثلا وقتی در جمع دوستان هستید یکی به دیگری میگوید فلانی خیلی دست و دلباز است. همین تعریف، شما را مجبور میکند برای حفظ این صفت مثبت، حسابی دست و دلبازی کنید و هیچگاه دربرابر خرج تراشیهایی که برای شما نفعی ندارد «نه» نگویید.
برنامههایتان را برای هر کسی بازگو نکنید: وقتی برنامه کاری و درسیتان را برای دیگران بازگو میکنید، عملا اطلاعاتی را در اختیارشان قرار میدهید که آنها را قادر میکند تا برای اوقات فراغت شما برنامه بریزند و درخواستهایشان را به همراه این جمله امروز که کلاس نداری یا امروز که کاری نداری مطرح کنند! و این موقعیت «نه» گفتن را برای شما پرهزینهتر میکند.
فرآوری: راضیه کتابچی
بخش خانواده ایرانی تبیان
منبع: چاردیواری، سلامت همگانی، میگنا