سحرگاهی برای شهادت
لیلا مصلایی؛ همسر سردار شهید «سیدکاظم کاظمی» می گوید: شهید کاظمی در سال 1336 در شهرستان گرمسار به دنیا آمد؛ او پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آمریکا مهندسی میخواند که با تشریففرمایی حضرت امام، سید هم به ایران آمد و ابتدا در کمیته انقلاب اسلامی فعالیت کرد و با آغاز درگیریهای غرب کشور، به همراه تعدادی از دوستانش سپاه پاوه را تشکیل داد.
او هرجا که احساس میکرد به تعبیر خودش کاری روی زمین مانده، دست به کار میشد و کار را برای انقلاب افتخار خود میدانست.
اصول کافی هدیه گرفتم
همسر شهید کاظمی روایت می کند: پیش از اینکه سید به خواستگاری من بیاید، در خواب دیدم همسر یکی از دوستانم که پاسدار بیت حضرت امام(ره) است، از طرف امام، برای من چند جلد اصول کافی آورده است؛ به او گفتم: «من اصول کافی دارم، مگر نمیگویند امام علم غیب دارد؛ چرا دوباره برای من اصول کافی فرستادند؟»؛ او گفت: «این کتاب را باز کنید تا ببینید همین را انتخاب میکنید یا آنهایی را که در کتابخانهتان دارید؟»؛ وقتی کتاب را باز کردم، دیدم تمام صفحاتش سبز و نورانی است و روایاتش با آب طلا نوشته شده، حضرت امام هم در گوشهای از آن نوشتهاند: «هدیه به دختر عزیزم لیلا مصلایی». من همان موقع کتابهای خودم را از کتابخانه برداشتم و کتابهای هدیه امام را جای قبلیها گذاشتم؛ وقتی تعبیر این را از آقای گلپایگانی پرسیدم، گفتند: «احتمالاً همسر شما از سادات هستند».
یک بار به دلیل گیر کردن میان نیها و بار دیگر به دلیل سوراخ شدن، قایق را تغییر میدهند اما دفعه سوم خمپارهای در نزدیکی قایق اصابت میکند و از آن گروه، فقط همسر من شهید میشود
وی با بیان اینکه تمام لحظات زندگی با شهید کاظمی، خاص و خاطرهانگیز بود، می گوید: سیدکاظم بسیار صبور بود؛ من دختر جوانی بودم و شرایط کاری او و محیط زندگیام به خصوص در دورانی که در سیستان و بلوچستان بودیم، با وجود بچهها و تنهاییام، برایم بسیار سخت بود.
مصلایی ادامه داد: گاهی بر اثر خستگی و تنهایی بداخلاقیهایی میکردم؛ اما او با آرامش به حرفهای من گوش میداد و در برابر تندی من فقط لبخند میزد؛ به طوری که مرا مجبور به تواضع میکرد و به او میگفتم واقعاً این اسم برازنده شماست.
تقدیرش شهادت بود
همسر سردار شهید کاظمی در خصوص نحوه شهادت این پاسدار شجاع سپاه اسلام عنوان می کند: شهید کاظمی درشهریور 1364 در حالی که باید خود را به جلسه فرماندهان سپاه بدر برساند، به شهادت رسید.
شهید میخواست نحوه عملیاتی را که در پیش بود، برای فرماندهان سپاه بدر تشریح کند و باید به اهواز میرفت؛ برای عزیمت به اهواز باید با قایق از هور عبور میکردند که در مسیر به دلیل وقوع مسائلی سه بار مجبور میشود قایقش را تغییر دهد.
سید و دوستانی که او را در این مسیر همراهی میکردند، یک بار به دلیل گیر کردن میان نیها و بار دیگر به دلیل سوراخ شدن، قایق را تغییر میدهند اما دفعه سوم خمپارهای در نزدیکی قایق اصابت میکند و از آن گروه، فقط همسر من شهید میشود.
شهید حسینی فرمانده تیپ اطلاعات که در لحظه شهادت کنار او حضور داشت، چنین نقل کرده است:
«وقتی در داخل قایق، ترکش به سر شهید کاظمی اصابت کرد، از جای خود برخاست و دستها را به سوی آسمان بالا برد و با خدایش راز و نیاز کرد و لحظه ای بعد در کف قایق به سجده رفت و آنگاه شهید شد.»
بدین گونه شهید دیگری از تبار حسینیان زمان و از سلالهی رسول اللهصلواتاللهعلیه به صف عاشورائیان پیوست و در محضر حق مأوا گرفت و به فوز ابدی دست یافت.
سمبل انقلاب
شهید سیدکاظمی کاظمی در بخشی از وصیت نامه خود نگاشته است: شما (پاسداران) سمبل انقلاب هستید، لحظه ای از جانفشانی در راه انقلاب اسلامی کوتاهی نکنید، سعی کنید همیشه در خط امام(ره) و مردم باشید.
... اگر می خواهید من آرامش داشته باشم، لحظه ای از دشمن داخلی، منافقین و ملحدین غافل نباشید. من هم سعی کردم اینگونه باشیم و در این راه به سهمن خود تلاش کردم.
... دیگر وصیتم اینست که قرآن را زیاد بخوانید، دعا را فراموش نکنید، نیتهایتان را خالص کنید، اخلاق اسلامی را یاد بگیرید و حتماً عمل کنید، به خصوص خوش اخلاق باشید.
فرآوری : سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: سایت: تریبون مستضعفین/ صالحون، وبلاگ امین ونک
مطالب مرتبط: