تبیان، دستیار زندگی
مراد از ناقص بودن عقل زنان در این روایت نقصان در عقل عمل آنهاست زیرا: به تجربه ثابت شده است که بین مرد و زن‏ از لحاظ عقل نظری فرقی وجود ندارد؛ همان طور كه مردها درس می‏خوانند پزشك می‏شوند، مهندس می‏شوند، فیزیكدان و شیمی دان می‏شوند، زنان نیز با درس خواندن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امید پیشگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر زنان ناقص العقل اند چطور این همه پیشرفت می کنند؟!


موضوع مورد بحث ما در این نوشتار بحث برانگیزترین فراز این فرمایش یعنی «نقصان عقلی زنان» است.

این سخن که در برخورد اول برای بسیاری از شنوندگان به خصوص اگر از جنس زنان باشند انتقاد برانگیز و غیر قابل قبول است؛ با کمی دقت و مطالعه شرح و توضیح آن گره‌ از درک آن برداشته شده و معنایش روشن می شود.


زن

در خطبه 80 نهج البلاغه به نقل از امیرالمومنین علیه السلام این گونه آمده است که حضرت بعد از جنگ با سپاه جمل به سرکردگی عایشه فرمودند:

مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ ؛

زن، ایمانش ناقص است، زیرا در ایام عادت از نماز و روزه محروم است، عقلش کم است، زیرا شهادت دو زن معادل یک مرد است، و حظ مالی او نیز نصف سهمیه مرد است.

موضوع مورد بحث ما در این نوشتار بحث برانگیزترین فراز این فرمایش یعنی «نقصان عقلی زنان» است.

این سخن که در برخورد اول برای بسیاری از شنوندگان به خصوص اگر از جنس زنان باشند انتقاد برانگیز و غیر قابل قبول است؛ با کمی دقت و مطالعه شرح و توضیح آن گره‌ از درک آن برداشته شده و معنایش روشن می شود.

معنای عقل

باید دانست که ما دو گونه عقل داریم:

یکی «عقل نظری» است که در مقابلش جهل علمی(1) قرار دارد. عقل نظری؛ یعنی ادراكات عقلی و فكری. فرق انسان با حیوانات در همین عقل نظری و در قوه تفكر و اندیشیدن است و پیشرفت علوم و تكنیك‏ها در زمینه‏های مختلف مدیون عقل نظری است.

دیگری «عقل عملی» است که در مقابل آن جهالت عملی(2) قرار می گیرد. عقل عملی؛ اصطلاحاً به آن نیروی درونی می‏گویند كه انسان را به انجام کارهایی که باید انجام دهد مثل عدالت امر می کند و از کارهایی که نباید انجام دهد مثل لغو گویی و پرداختن به امور بی اهمیت نهی می کند. انسان عاقل به این معنا كارهای سفیهانه انجام نمی دهد و امام صادق علیه السلام درباره چنین عقلی می فرماید: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛ آن نیروی درونیست که انسان را به عبادت خداوند رحمان و کسب بهشت وادار می کند. (کافی1/11)

منظور از عقل در اینجا عقل عملی است. و امّا از جهت عقل نظری و عِلمی چه بسا بسیاری از آنان از مردها قویتر و جلوتر باشند

خلاصه اینکه هر انسانی از دو نوع عقل خدادادی بهره مند است یکی نیروی اندیشه است و دیگری نیروی انگیزه. یکی برای فکر است و جزم، دیگری برای عزم است و تصمیم. حوزه یکی ذهن است و حوزه دیگری عمل.

با این مقدمه به روایت برمی گردیم و با دقت در آن به دو نکته مهم پی می بریم:

نکته اول:

با اینکه مردم آن چه از كلمه عقل می‏فهمند همان عقل نظری است؛ اما مراد از ناقص بودن عقل زنان در این روایت نقصان در عقل عمل آنهاست زیرا: به تجربه ثابت شده است که بین مرد و زن‏ از لحاظ عقل نظری فرقی وجود ندارد؛ همان طور كه مردها درس می‏خوانند پزشك می‏شوند، مهندس می‏شوند، فیزیكدان و شیمی دان می‏شوند، زنان نیز با درس خواندن می توانند به این درجات برسند. از این رو نمی توان بین زنان و مردان تفاوتی در حوزه اندیشه (درك و استدلال) قائل شد. پس می توان نتیجه گرفت که تفاوت یاد شده تنها در بخش عقل عمل (انگیزه و تصمیم) است نه بخش نظر.

نکته دوم:

روایت، گزارشی از واقعیت رایج است نه بیان حقیقت جامع. یعنی خبر از واقعیتی می دهد که بین زنان رواج دارد. با وجود زنانی چون حضرت زهرا سلام الله علیها در بین زنان، نمی توان این حکم را به تمام زن ها نسبت داد مگر از باب النادر کالمعدوم (ندید گرفتن موارد اندک در بین یک جمع گسترده)

اطلاعات تکمیلی:

روایاتی با سند صحیح وجود دارند که در آنها حقوق زن و وظایف مرد در قبال او بیان شده است مانند این روایت:

«عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: مَا حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلَى زَوْجِهَا الَّذِی إِذَا فَعَلَهُ كَانَ مُحْسِناً؟ قَالَ یُشْبِعُهَا وَ یَكْسُوهَا وَ إِنْ جَهِلَتْ غَفَرَ لَهَا وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَانَتِ امْرَأَةٌ عِنْدَ أَبِی ع تُوْذِیهِ فَیَغْفِرُ لَهَا»؛ راوی می گوید از امام صادق علیه السلام در مورد حق زن بر شوهرش سوال کردم. حضرت فرمود: او را سیر کند؛ بپوشاند و اگر جهالت (نادانی) کرد از تقصیر او در گذرد. و بعد فرمود پدرم همسری داشت که پدرم را اذیت می کرد اما پدرم از سر تقصیراتش می گذشت و او را می بخشید. (کافی5/510) و نظیر آن در (من‏لایحضره‏الفقیه3/440)

از این روایات دو مطلب فهمیده می شود:

عقل

1- جهل در این گونه از روایات به معنای جهالت عملی یا همان نقص در عقل عمل است. زیرا «غفران» ی که کسی نسبت به دیگری اعمال می کند تنها در مورد عمل معنا دارد پس مراد از این جهالت، جهالت عملی است نه جهل علمی.

تعلیلی هم که از حضرت امیر علیه السلام در خود نهج البلاغه نقل شده است گویای عملی بودن (نه نظری بودن) عقلی است که حضرت آن را برای زنان ناقص می خواند. است؛ به این دلیل که ما یک «تحمل شهادت» داریم که کاریست علمی؛ یعنی ببیند، بفهمد، درک کند و به خاطر بسپارد و یک «ادای شهادت» داریم که کاریست عملی یعنی بیاید در مقابل قاضی، شاکی؛ متهم و نیز حضار قرار بگیرد و آنچه را دیده یا شنیده بازگو کند. اینکه حضرت در بیان علت نقصان عقل زنان به آیه 282/بقره اشاره می کند بهترین دلیل است بر اینکه مراد حضرت از عقل، عقل عملی است و نه عقل نظری.

2- این روایات که در صدد بیان امور رایج در زندگی هستند با قرار دادن جهالت عملی در ردیف نیاز به غذا و پوشاک، آن را نیز جزء امور رایج در زندگی زنان معرفی کرده اند و این خود تاکیدی است بر این واقعیت که جهالت عملی در بین زنان رایج است.

نتیجه اینکه:

امام علی علیه السلام نمی‏خواهد بفرماید مردها از زن‏ها از نظر فهم و ادراك و عقل نظری بالاترند و بهتر می‏فهمند، بلكه می‏خواهد بفرماید غالبا مردها در بخش حكمت عملی مانند قضاوت و اداره شئون سیاسی، اجتماعی، مدیریت خرد و کلان سیاست مدارانه‏تر و عاقلانه‏تر عمل می‏كنند اما در همین بخش، زن‏ها غالبا گرفتار اوهام و احساسند و بر اساس این دو، تصمیم گرفته و کار می کنند. لذا در تصمیم گیری های این گونه ضعیف تر از مردان هستند.(ر.ک: زن در آیینه جلال و جمال ص250 به بعد).

از آیت الله حسینی طهرانی پرسیده شد: منظور امیرالمومنین علیه السلام از عبارت نواقص العقول درباره زنان چه می باشد؟

ایشان در پاسخ چنین فرمودند: هو العالم - امیرالمومنین علیه السّلام در چند موضع از نهج البلاغه به این نکته اشاره دارند و از آنجا که این مطلب با فضای حاکم بر جامعه امروزی در مسئله تساوی منافات دارد بسیاری از افراد در مقام ردّ این قضیّه و انکار آن از ناحیه حضرت برآمده اند و برخی همچون مرحوم مطهّری با عدم اطّلاع از مفهوم این مطلب خود را از دغدغه پاسخگوئی راحت نموده اند. و بعضی از موجودین نه تنها این مطلب را انکار نموده بلکه مقام و موقعیّت زن را بالاتر و عقل او را بیشتر و ایمان او را قوی تر بر شمرده اند (زن در آینه جمال و جلال) و نقصان عقل را به نقصان حافظه تغییر داده اند.

غافل از اینکه اگر مقصود حضرت نقصان حافظه بود می توانست تعبیر دیگری بیاورد نه اینکه بگوید: عقلشان ناقص و ضعیف است. در قضیّه جمل، امیرالمومنین علیه السّلام تصریح دارد که: «و امّا عایشه فقد ادرکها ضعف رأی النّساء» عایشه را سستی و کاستی بینش و رأی زنان به دام انداخت.

مراد از ناقص بودن عقل زنان در این روایت نقصان در عقل عمل آنهاست زیرا: به تجربه ثابت شده است که بین مرد و زن‏ از لحاظ عقل نظری فرقی وجود ندارد؛ همان طور كه مردها درس می‏خوانند پزشك می‏شوند، مهندس می‏شوند، فیزیكدان و شیمی دان می‏شوند، زنان نیز با درس خواندن می توانند به این درجات برسند. از این رو نمی توان بین زنان و مردان تفاوتی در حوزه اندیشه (درك و استدلال) قائل شد. پس می توان نتیجه گرفت که تفاوت یاد شده تنها در بخش عقل عمل (انگیزه و تصمصیم) است نه بخش نظر

این مطلب را بنده در ضمن شرح حدیث عنوان بصری توضیح دادم. و خلاصه آن اینست:

مسئله نقصان و ضعف عقل و تدبیر و یا قوّت و صلابت آن به وجود صفات و ملکات و شاکله های نفسانی هر فرد بر می گردد و از آنجا که زنان را خداوند موجودی دارای عاطفه بیشتر و احساس لطیف تر از مرد برای اداره امور منزل و تربیت اولاد خلق فرموده است، طبعاً این مسئله در تصمیم گیری آنها نسبت به قضایا و حوادث خارجی موثر خواهد بود و زودتر از دیگران تحت احساسات و عواطف واقع می شوند. که منظور از عقل در اینجا عقل عملی است. و امّا از جهت عقل نظری و عِلمی چه بسا بسیاری از آنان از مردها قویتر و جلوتر باشند.

نکته: ما نباید خود را جلوتر از امام علیه السّلام قرار دهیم و کاسه داغ تر از آش برای اسلام باشیم اسلام و مبانی آن صاحب دارد و صاحب آن حضرت بقیّة الله ارواحنا فداه می باشد و باید خود را تحت اوامر و اطاعت آن حضرت قرار دهیم و از خود چیزی اضافه نکنیم دین را مانند مجسمه به دلخواه خود نتراشیم. (شیعه آنلاین، 14 /8/ 1389)

پی نوشت:

(1)  و (2) در جهل علمی مطابق با واقع در ذهن فرد نیست (ذهن او تهیست از علمی که باید) ولی در جهالت عملی مطابق با واقع در رفتار او نیست (رفتار او خالیست از عملی که باید) این دومی شبیه به همان تعبیریست که ما می گوییم: «ای بابا شما گذشت کن. نادونی کرده» یعنی رفتاری که باید انجام نداده است و برعکس عملی که نباید از او سر زده است.

امید پیشگر

بخش نهج البلاغه تبیان


مطالب مرتبط:

کجای عقل زنان ناقص است؟!!

پیام امام را اشتباه تفسیر کرده اند!!

علت نکوهش زن در نهج البلاغه!

فراگیر نبودن مذمت مردم بصره و ناقص العقل

محبت و شدت عواطف در زنان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.