تبیان، دستیار زندگی
بررسی شیوه‌ی استنباط فقهی و سیره‌ی عملی آیت‌الله بروجردی در مصاحبه با آیت‌الله سید احمد مددی - بخش پایانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خشت اول حوزه‌های جدید (7)

بررسی شیوه‌ی استنباط فقهی و سیره‌ی عملی آیت‌الله بروجردی در مصاحبه با آیت‌الله سید احمد مددی - بخش پایانی

آیت الله سید احمد مددی

این راهِ واقع‌گرایی، که مرحوم آقای بروجردی در حدیث و فقه و اصول در پیش گرفتند، بسیار راه خوبی است. اصول را از حالت تجریدی مطلق خارج کردند

بخش قبلی را اینجا ببینید

- رهنامه: گذشته از اینکه آقای بروجردی در سند احادیث این کار را کردند، درباره‌ی متن احادیث هم ایشان قایل بودند که الفاظِ احادیث نقل به مضمون شده است.

درست است. این در کتب ما متعارف نبود. در جواهر و دیگران، مثلاً یک روایت که از زراره بود، اینجوری می‌آوردند که صحیحة زرارة الاولی، صحیحة الثانیة، صحیحة الثالثة. آقای بروجردی اعتقاد داشت که اینها یکی هستند، یک و دو و سه و چهار روایت نیست. اختلاف در نقل است و این به خاطر این است که این روایات نقل به مضمون شده است. اولاً این بحثِ نقل به معنا یک بحث سابقه‌دار است. قبل از امام صادق هم مطرح است. در میان اهل سنت هم مطرح است. اصلاً در کتب حدیث‌شان، بحث دارند که نقل به معنا جایز است یا نیست. مشهور بین علمای اهل سنت، اجازه می‌دهند. یک نادری هستند که اجازه نمی‌دهند. در میان روایاتِ ما، از محمد بن مسلم که یکی از راویان معروف ما است، این بحث مطرح شده است. می‌گوید که به امام عرض کردم ـ الآن تردید دارم که امام باقر است یا امام صادق، اما راوی، محمد بن مسلم است ـ که گاهی در نقلِ حدیث، کم و زیاد می‌کنم حدیث را، حضرت فرمودند: با حفظ معنا اشکال ندارد. این نقلِ معنا از همین حدیث گرفته شده است. آقای بروجردی این کار را کردند. من شاگرد ایشان نبودم، ولی در کتاب‌های ایشان، مخصوصاً در صلاة ایشان که اخیراً آقای صافی چاپ کردند، این کار بیشتر منعکس شده است. مرحوم آشیخ علی صافی. ایشان مثلاً چهار، پنج تا حدیث که از زراره بوده است را تحقیق کردند و فرمودند که اینها یک حدیث است. در تاریخ تفکر ما، از همان زمان‌های قدیم یک چیزی اضافه شد به نام نقل به مضمون. نقل به مضمون، اضافه کردن جنبه‌های حذفی به حدیث است. مثلاً امام صادق فرموده که اشکال ندارد و راوی، منعی ندارد را به جای اشکال ندارد، آورده. این، نقل به معنا بوده است. اما اگر راوی می‌گفت امام اجازه دادند. این نقل به مضمون است. نقل به مضمون در اصطلاح علمی، کاملاً با نقل به معنا فرق دارد. تقریباً آن‌طور که من عرض کردم یعنی اضافه کردن فتوا؛ این نقل به مضمون است. البته نقل به معنا در روایات ما قبول شده و جا افتاده است. ما گاهی در کلمات کسانی مثل شیخ، نقل به مضمون هم داریم. بحث تخصصی‌اش را نمی‌خواهم وارد بشوم. در زمان قدما عادتشان این بوده که عین الفاظ روایات را بیاورند و کم و زیاد نکنند. بعد از زمان شیخ، دیگر خیلی تقید به این جهت نبوده است. مثلاً نهایه شیخ همان روایات است، اما نقل به مضمون است.

- رهنامه: این همان فقه روایی است؟ ظاهراً آقای بروجردی روی این جهت عنایت داشتند.

فقه روایی، دو جور است. یک جور فقه روایی، خود متون روایت است. یک‌جور مضمون روایات است. یعنی فقه تخمینی یا تقدیری یا فرضی یا تفریعی نیست.

ایشان روی این دسته‌بندی هم خیلی عنایت داشتند. این کارِ ایشان، کار خیلی خوبی است. مثل کارهای دیگر ایشان، این کار هم باید تکامل پیدا می‌کرد.

این راهِ واقع‌گرایی، که مرحوم آقای بروجردی در حدیث و فقه و اصول در پیش گرفتند، بسیار راه خوبی است. اصول را از حالت تجریدی مطلق خارج کردند. البته مصادر زیادی در اختیارشان نبود. اگر ایشان مصادر را بیشتر دیده بود، گام‌های بیشتری را در اصول بر می‌داشتند. در این جهت هم ما سعی کردیم این کار را تکمیل کنیم. مثلاً یک مسأله از چه زمانی مطرح شد و در چه زاویه‌هایی مطرح شد. یک مسأله، دویست سال بعد از طرح، یک زاویه پیدا می‌کند، سیصد سال بعد زاویه دیگری پیدا می‌کند، امروز هم زاویه دیگری دارد. اصل این طرح این است که ما مجموعه‌ی اندیشه‌هایی را که در طول چهارده قرن در اسلام مطرح شده است را بررسی کنیم. ما معتقدیم اینجوری بررسی بشود، از بالا به پایین. معتقدیم پیغمبر اکرم میلیون‌ها انسان را به کمال رساندند. ویل دورانت، معتقد است که ما باید تاریخ را به لحاظ تمدن بررسی بکنیم. ایشان تاریخ را براساس تمدن‌ها تقسیم می‌کند. ویل دورانت معتقد است که ما در کل تاریخ، تمدنی به سرعت فراگیری تمدن اسلامی نداریم. وقتی ویل دورانت این حرف را می‌زند ما هم وظیفه‌ای داریم. بیاییم این اندیشه رسول الله، این روح را که رسول الله به افراد داد را با یک احاطه بررسی بکنیم، نه از یک زاویه‌ی خاص. اگر تا به حال علمای اسلام از سه زاویه دیدند، ما از زاویه چهارم هم ببینیم. اهل سنت در بخش‌های حدیثی، به لحاظ رجالی بررسی کردند. ما هم به لحاظ فهرست و نسخه‌شناسی بررسی کردیم. هر دوی ما توانستیم به چیستی جواب دهیم. ولی چرایی را نه. این یک قسمت کار است و یک قسمت هم کلاً در بخش تفسیر، بخش عرفانی اسلام، بخش تاریخی اسلام، بخش فلسفی اسلام، بخش اقتصاد اسلام باید بررسی شود و مجموعه‌ای را که به عنوان معارف اسلامی داریم، هم در خودش و مفرداتش و هم در سیر تاریخی و هم در زوایا و دیدگاه‌ها باید بررسی کنیم. مثلاً در یک بحث، عده‌ای از یک زاویه وارد شده‌اند. ما ممکن است از زاویه دیگری وارد بشویم. بعضی از مواردِ اصول، قداست خاصی پیدا کرده است. چون از زمان صحابه مطرح شده است. مشکل قیاس این است. آنها می‌گویند که علی بن ابی‌طالب معتقد به این است که همه چیز در کتاب و سنت هست، ما این را قبول داریم، اما حرف سایرین را هم قبول داریم. اما بحث دلالتِ صیغه امر بر وجوب که مال صحابه نیست، این مال علما است. فلذا اینها نمایانگر مذهب نیستند. ما جدا کردیم. زمینه‌های این کار را تا یک حدی آقای بروجردی گذاشتند، اما همانطور که عرض کردم تکامل پیدا نکرد. مثلاً در بین علمای ما، مقایسه‌ی بین کتب اربعه را نداشتیم. اولین کسی که این کار را کرد صاحب معالم است. مخصوصاً که یک لطف الهی در حق ایشان شده است. نسخه تهذیب به خط شیخ طوسی در پیش ایشان بوده، که بعداً این نسخه مفقود می‌شود. ای کاش ایشان موفق می‌شد همه را برای ما نقل می‌کرد. ایشان اولین کسی است که این خط را در میان علمای ما مطرح می‌کند. مرحوم علامه در قرن هشتم، بیشترین نقلی که می‌کند از کتاب تهذیب است. گاهی هم از فقیه و کافی نقل می‌کند. اما مقایسه نمی‌کند. در قرن دهم مرحوم شهید ثانی تقریباً اولین فقیه ما است که متوجه شده یک روایت واحده در کافی یک جور آمده و در تهذیب یک جور. خب این قرن دهم است. خیلی دیر شده است. کلینی اوایل قرن چهارم هست. شیخ طوسی هم نیمه اول قرن پنجم. پسر مرحوم شهید ثانی می‌آید و دقیق‌تر اینها را مقایسه می‌کند. اما باز این روش متوقف می‌شود. متأسفانه این روش پیگیری نمی‌شود.

علی ای حال اگر راه آقای بروجردی را تکامل ببخشیم، غیر از اینکه احاطه به دنیای اسلام پیدا می‌کنیم، می‌توانیم افکار و معارف دینی را در سطح علمی و دانشگاه‌ها مطرح کنیم، ولی اگر تعبد کردیم کسی قبول نمی‌کند. در دنیای علم، حرف اول این است که کسی تعبد قبول نمی‌کند. باید بررسی بشود، تجربه بشود. ما می‌توانیم مصادر اولیه خودمان و کتاب‌های بزرگان‌مان را در سطح علمی بازسازی بکنیم. من معتقدم که حدیث اهل‌بیت به خاطر تمهیداتی که اهل‌بیت در نوشتن و تدوین داشتند، تنها حدیثی است که در میان فرق اسلامی قابل بازسازی و طرح در دنیای علم است. البته نمی‌خواهم بگویم آقای بروجردی این کار را کرد، ولی زمینه‌های این کار را ایشان آماده کرد. اگر کار ایشان رشد پیدا می‌کرد ما می‌توانستیم در مسائل حقوقی دانشگاهی کار بکنیم. یکی از راه‌کارهای عملی وحدت حوزه و دانشگاه این است. علم با شعار درست نمی‌شود. صنعت با شعار درست نمی‌شود. آقای بروجردی در سی سال بروجرد این کار اساسی را کردند.


منبع: سایت رهنامه

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان