تبیان، دستیار زندگی
قانون جذب می گوید که فکر کردن به خوشی ها و نعمت ها باعث می شود خوشی های بیشتری به سمت انسان جذب شود. حال سوال این است که چنین گفته ای همان شکر در اسلام نیست؟ آیا آیه «لئن شکرتم لازیدنّکم» (اگر خدا را شکر کنید خدا هم بر نعمت خود می‏افزاید) نیز همین را می
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفاوت شکر با قانون جذب!


قانون جذب می گوید که فکر کردن به خوشی ها و نعمت ها باعث می شود خوشی های بیشتری به سمت انسان جذب شود. حال سوال این است که چنین گفته ای همان شکر در اسلام نیست؟ آیا آیه «لئن شکرتم لازیدنّکم» (اگر خدا را شکر کنید خدا هم بر نعمت خود می‏افزاید) نیز همین را می گوید یا این که آیه فوق مطلب دیگری را می گوید که از قانون جذب بیگانه است؟

جذب

شکر در متون دینی

آیات و روایات زیادی در فضیلت شکر وارد شده است. از مشهورترین آیات درباره شکر «لئن شکرتم لازیدنّکم» (اگر خدا را شکر کنید خدا هم بر نعمت خود می‏افزاید) است. طرفداران قانون جذب می‏گویند که فکر خوشی، باعث خلق خوشی می‏شود و آیه قران هم همین نکته را یادآور شده است.

در پاسخ باید گفت: چنین تفسیری از شکر نه تنها با متون دینی سازگار نیست؛ بلکه باعث می‏شود که دست بشر از ساحت قدس پروردگار کوتاه شده و آدمی به بی‏نیازی از خداوند دعوت شود.

دو معنای شکر در اسلام

شکر در متون اسلامی دو شکل دارد. اول شکر لفظی، دوم شکر عملی. مراد از شکر لفظی بر زبان آوردن الفاظی مانند شکرا لله و حمدا لله است. مراد از شکر عملی، به کار گرفتن نعمت‏های الهی در جهتی است که خداوند معین نموده است. جالب توجه این‏ که در روایات شیعی، حقیقتِ شکر همان شکر عملی بیان شده نه شکر لفظی.

شکر در اسلام با دو مشخصه قرین است که هیچ کدام در قانون جذب مورد قبول و تأکید نیست. اول این که بنا بر نگرش اسلامی، انسان‏ از آن حیث که مخلوق خداست و همه هستی خود را از آفریننده خویش گرفته‏ است مدیون محسوب می‏شود، یعنی خود را به خالق خویش بدهکار می‏داند؛ به همین جهت درصدد است دِین خود را با شکر جبران نماید. انسان مسلمان می‏داند اگر چه تشکر از خداوند نمی‏تواند باعث ادای دِین گردد؛ اما نشان از این دارد که فرد مسلمان دائما متوجه نقص و کمبود وجودی خویش است و در صدد بیان این فقر وجودی است.

در قانون جذب نه شکر لفظی و نه شکر عملی هیچ‏کدام وجود ندارد. شکر لفظی اگر هست به معنای تکرار خاطرات خوش و یادآوریِ کامیابی‏هاست، نه تشکر از آفریننده هستی. شکر عملی هم در کار نیست؛ چرا که در قانون جذب مأموریتی الهی برای انسان‏ها تصویر نمی‏شود تا بر اساس آن، مطالبه خدا از انسان معلوم گردد. شکر عملی در لسان دین به معنای به کارگیری قوای جسمی و روحی انسان برای پرورشِ انسان الهی است. چنین انسانی تمامی استعدادهایش در خدمت تعالی معنوی او قرار گرفته و فضایل اخلاقی در او جمع شده و از رذایل اخلاقی پاک گردیده است

این در حالی است که در قانون جذب انسان به هیچ جایگاهی بدهکار نیست و خویش را تنها ذی‏حق و طلبکار می‏بیند. انسان موفق در جغرافیای جذب کسی است که مطالبه‏گر بزرگی باشد و کائنات را در جهت کامروایی خود به کار گرفته و حوزه فرمانروایی خود را گسترش دهد. قانون جذب چون بر نگاه اومانیستی مبتنی است و در آن انسان‏محوری مطرح است نه خدامحوری؛ از این رو انسان در این بینش هر چه طلبکارانه‏تر با کائنات مواجه شود بیشتر می‏تواند کامیاب و سعادت‏جو باشد. اساسا ادای دین در فرهنگ جذب بی‏معناست و آن‏چه بر سر زبان‏هاست فرمان دادن به کائنات، دستور راندن و فزون خواهی است.

ویژگی دوم این است که در لسان آیات و روایات، شکر متعلَّق دارد یعنی با نقطه‏ای پیوند خورده که بدون در نظر گرفتن آن طرف و نسبت، شکر بی‏معناست. مراد از متعلَّ شکر، ذات خداوند است. به این معنا که شکر باید به این ذات تعلق گیرد تا اطلاق شکر بر این عمل صحیح باشد. بر این مبنا هرگونه ادای دینی، شکر قلمداد نشده و فضیلت به حساب نمی‏آید. این ویژگی هم در قانون جذب، نه تنها مطابق با بینش دینی مطرح نشده بلکه به صورت عکس آمده است؛ یعنی متعلَّق شکر نه تنها خداوند نیست که خود انسان است؛ آن‏هم انسان با محوریت گرایش‏های مادی، نه گرایش‏های ملکوتی و الاهی. با این توضیح که شکر در ادبیات جذب به معنای اظهار رضایت از پدیده‏هایی است که در خدمت سرخوشی آدمی واقع شده است. بنا بر قانون جذب، هر موجودی که بتواند خود را در مسیر فزون‏طلبی آدمی قرار دهد، چون دین خود را به آدمی ادا نموده است انسان باید رضایت‏مندی خود را به آن اعلام نموده و منتظر خوشی‏های بعدی بماند.

شکر در اسلام با دو مشخصه قرین است که هیچ کدام در قانون جذب مورد قبول و تأکید نیست. اول این که بنا بر نگرش اسلامی، انسان‏ از آن حیث که مخلوق خداست و همه هستی خود را از آفریننده خویش گرفته‏ است مدیون محسوب می‏شود، یعنی خود را به خالق خویش بدهکار می‏داند؛ به همین جهت درصدد است دِین خود را با شکر جبران نماید. انسان مسلمان می‏داند اگرچه تشکر از خداوند نمی‏تواند باعث ادای دِین گردد؛ اما نشان از این دارد که فرد مسلمان دائما متوجه نقص و کمبود وجودی خویش است و در صدد بیان این فقر وجودی است

این ابراز رضایت در فرهنگ جذب شکر نام دارد. در نتیجه در قانون جذب، متعلق شکر در حقیقت امیال و هوس‏های آدمی است، چرا که در واقع، معیار فعل اخلاقی، رضایتِ انسان بوده که محقق شده و تشکر در حقیقت، تبلورِ خودخدایی انسان است که بعد از وصول به مطلوب محقق شده است. با همین نگاه است که چهره شاخص جذب یعنی راندا برن، در کتابش دو صفحه درباره شکر توضیح داده، اما هیچ اشاره‏ای به ذات خداوند و اظهار خشوع در برابر ذات کبریایی‏اش ننموده است.

نتیجه گیری

در قانون جذب نه شکر لفظی و نه شکر عملی هیچ‏کدام وجود ندارد. شکر لفظی اگر هست به معنای تکرار خاطرات خوش و یادآوریِ کامیابی‏هاست، نه تشکر از آفریننده هستی. شکر عملی هم در کار نیست؛ چرا که در قانون جذب مأموریتی الهی برای انسان‏ها تصویر نمی‏شود تا بر اساس آن، مطالبه خدا از انسان معلوم گردد. شکر عملی در لسان دین به معنای به کارگیری قوای جسمی و روحی انسان برای پرورشِ انسان الهی است. چنین انسانی تمامی استعدادهایش در خدمت تعالی معنوی او قرار گرفته و فضایل اخلاقی در او جمع شده و از رذایل اخلاقی پاک گردیده است.

حمزه شریفی دوست            

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


مطالب مرتبط:

دعا و مقایسه آن با قانون جذب!

تفاوت تفکر و یقین با قانون جذب

بلا در اسلام و قانون جذب

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.