تبیان، دستیار زندگی
مقدمه ای بر مختصات گفتمان ترجمه هراسی در وضعیت موجود ادبیات ایران
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترجمه هراسی در ایران

مقدمه‌ای بر مختصات گفتمان ترجمه‌هراسی در وضعیت موجود ادبیات ایران

فرآوری: زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان

ترجمه

1 ادبیات، فرآیندی است که همواره یا ترجمه می‌شود یا ترجمه‌اش می‌کنند. فارغ از ویژگی‌های صوری و ساختاری، نوشته به شرط ترجمه در آستانه ادبیات‌شدن قرار می‌گیرد. به احتمال این تلقی از ادبیات به مذاق بسیاری خوش نمی‌آید. حتی ممکن است مایه ناامیدی فارسی‌زبان‌ها باشد. بی‌تعارف همه می‌دانیم که ادبیات فارسی آنچنان طرفدارانی در سطح جهانی ندارد. ادبیات که توامان مولد و محصول زندگی مدرن است، بدون ترجمه محقق نمی‌شود. ادبیات متکی به حضور دیگری است. و این دیگری نه شخص، جریان یا گروهی خاص، که در واقع فرآیندی است موسوم به ترجمه. تجربه یک قرن اخیر ما از ادبیات با ترجمه‌کردن به دست آمده است و هم‌اینک گفتمانی در شرف شکل‌گیری است که اصطلاح «ترجمه‌هراسی» برازنده آن است.

2 افزایش یا کاهش سطح کمی مکتوبات روایی یا تخیلی بر بهبود یا کمبود ادبیات گواهی نمی‌دهد. هر قدر رمان و داستان کوتاه بنویسیم، کارگاه‌های قصه را توسعه بخشیم، جایزه‌های ادبی دایر کنیم، بر تعداد شاعران و کتاب‌های شعر بیفزاییم، جلسه‌های داستان‌خوانی و بررسی کتاب‌های تازه راه بیندازیم، تا وقتی ترجمه بر این مکتوبات مهر تایید نزند، همچنان از شانس ادبیات‌شدن محروم هستیم. بنابراین، به‌طور قراردادی از آثار ترجمه‌نشده به «مکتوبات روایی و تخیلی» مراد می‌کنیم و ادبیات را به شرط ترجمه به رسمیت می‌شناسیم. ادبیات، پیامد ترجمه است. با ترجمه‌کردن مکتوبات دیگران را به ادبیات تبدیل می‌کنیم و به همین منوال با ترجمه‌شدن مکتوبات ما به ادبیات تحول می‌یابد. ترجمه به نیت ایجاد ادبیات، منوط به ترجمه سبک است و ترجمه سبک در آستانه منسوخ‌شدن قرار دارد.

3 چیزی به اسم ادبیات ملی وجود ندارد. در همه نقاط جهان ادبیات با فرآیند ترجمه تحقق می‌یابد. میل به جهانی‌شدن یا جهانی‌کردن ادبیات، پیشاپیش ادبیات ملی را مفروضی ثابت‌شده قلمداد می‌کند. اما ادبیات نه جهانی می‌شود نه می‌توان به جهانی‌کردن آن همت گمارد.به همین مناسبت، با قرارداد دیگری، مکتوبات روایی و تخیلی ایران را از ادبیات فارسی متمایز می‌کنیم. حد تفاوت این دو چیزی نیست مگر کنش ترجمه. ادبیات صرفا در شرایطی رخ می‌نماید که زبان از تعهدات سرزمینی معاف باشد. خالقان مکتوبات روایی و تخیلی ایرانی کماکان زبان فارسی را تابع منویات سرزمینی به شمار می‌آورند. این است که به رغم تلاش‌های صدسال اخیر، فارسی در زمره زبان‌های ادبی جهان قرار ندارد. در عوض با فعال‌شدن مکانیسم دفاعی، شاهد آن هستیم که «ترجمه‌هراسی» امکان ادبیات‌شدن را از زبان فارسی دریغ می‌کند. به‌جای صیرورت بخشیدن به ادبیات، تامل در بازارکتاب، که هر روز فرتوت‌تر و فرسوده‌تر از دیروز است، دغدغه قاطبه نویسندگان وطنی شده است

ترجمه محمل مناسبی است تا بالقوگی ادبی زبان تجلی پیدا کند. ترجمه آثار ادبی از زبان‌های دیگر به فارسی پیش از هر چیز حاکی از آن است که «زبان دیگری» همواره از این بخت برخوردار است که به «دیگری زبان» جهش کند. از این منظر ترجمه، «جنس دوم» ادبیات است و به همین قیاس، ترجمه‌هراسی نوعی از سرکوب و تبعیض را در خود مستتر دارد

4 هیچ دلیلی ندارد که زبان فارسی در محاصره قلمروی سرزمینی بماند. فارسی از این بالقوگی برخوردار است که زبانی ادبی باشد. این حرف درست است که جهان، به خصوص مراکز ادبی جهان تا به حال تمایل چندانی به ترجمه آثار نویسندگان ایرانی نشان نداده‌اند. به بیان ساده‌تر، زبان فارسی از داشتن مترجمان زبردست و ماهر به زبان‌های دیگر محروم است. مترجم ادبیات فارسی به زبان دیگری، حتی‌الامکان باید زبان مادری‌اش فارسی نباشد. ترجمه ادبیات، قبل از هر چیز باید ادبی باشد.

ترجمه محمل مناسبی است تا بالقوگی ادبی زبان تجلی پیدا کند. ترجمه آثار ادبی از زبان‌های دیگر به فارسی پیش از هر چیز حاکی از آن است که «زبان دیگری» همواره از این بخت برخوردار است که به «دیگری زبان» جهش کند. از این منظر ترجمه، «جنس دوم» ادبیات است و به همین قیاس، ترجمه‌هراسی نوعی از سرکوب و تبعیض را در خود مستتر دارد.

5 ترجمه محمل مناسبی است تا بالقوگی ادبی زبان تجلی پیدا کند. ترجمه آثار ادبی از زبان‌های دیگر به فارسی پیش از هر چیز حاکی از آن است که «زبان دیگری» همواره از این بخت برخوردار است که به «دیگری زبان» جهش کند. از این منظر ترجمه، «جنس دوم» ادبیات است و به همین قیاس، ترجمه‌هراسی نوعی از سرکوب و تبعیض را در خود مستتر دارد. ترجمه‌هراسان مکررا و به اشکال مختلف ترجمه را مانعی برای بسط و تداوم مکتوبات روایی و تخیلی معرفی می‌کنند. در این گفتمان زنان بسیاری می‌نویسند، ولی کمتر پیش می‌آید که زنانه بنویسند. در نتیجه زن بودن نویسنده بر زن-شدن متن تقدم وجودی یافته است. بخش زیادی از آثار مکتوبی که به دست زنان ایجاد می‌شود، در واقع به نیابت از مردانی است که دیگر حوصله سروکله زدن با مکتوبات ایرانی را ندارند. مترجمان بهتر از هرکسی می‌دانند که «مترجم مسلط» و «تسلط در ترجمه» توهم غیرمترجمان است. ترجمه از اساس ضد‌تسلط است. در اغلب موارد مهارت و تجربه موفقی قبلی در ترجمه بعدی به هیچ کار مترجم نمی‌آید.

6 یکی از اشکال ترجمه‌هراسی، تقسیم ادبیات به دو بخش «ترجمه‌پذیر» و «ترجمه‌ناپذیر» است. در اینجا منظور بحث تعلیمی و تکنیکی ترجمه نیست که مثلا ایهام، طنز یا جناس را اموری ترجمه‌ناپذیر برمی‌شمرند. ترجمه‌هراسان هر از گاهی عدم توفیق ادبیات را در ترجمه‌ناپذیری آثار ایرانی معرفی می‌کنند. به همین دلیل راه علاج را در این می‌بینند که نویسندگان ما آثاری ترجمه‌پذیر بنویسند. البته منظور ایشان از ترجمه‌پذیری، صرف‌نظرکردن از فرم و حساسیت‌های ساختاری است. ترجمه‌هراسان، بر این باورند که ادبیات را از شر ایدئولوژی نجات داده‌اند و حالا همه می‌توانند در شرایطی مساوی بنویسند. ترجمه‌پذیری با تنزل استانداردهای نوشتن و نوشته حاصل نمی‌آید، بلکه برعکس تالیف-پذیری ترجمه است که به نویسنده جرات می‌دهد تا فراتر از توقعات و بضاعت‌های موجود در طلب خلق متن‌های نو باشد. ادبیات مستلزم وضعیتی است که مترجم قبل از نویسنده در محل حی و حاضر است.

7 «دن کیشوت» بیش از آنکه تالیف باشد، ترجمه است. آن هم ترجمه از زبان دشمن. ترجمه از زبان عرب‌هایی که در اسپانیای آن روزگار به دروغگویی شهرت داشتند. بازگویی تناقض‌گویی راوی در دن‌کیشوت الگویی را طرح می‌کند که مطابق با آن، مکتوب روایی و تخیلی تا ادبیات بشود به یک مترجم ولو شده مترجمی دروغین نیازمند است. ترجمه‌هراسان، همین مترجم تصنعی را نیز از زبان فارسی دریغ می‌کنند. به جای قلمرو مکتوب به مکتوب قلمرو دلخوشند.


منبع: شرق- مرجان مفید

هستی ما در کلمات بازتاب می یابد

طبیعت از منظر سپهری و تورو

شکاندن کمر ادبیات روشنفکرانه