تبیان، دستیار زندگی
فیلمنامه «امروز» چه از حیث جنس چینش وقایع و رخدادها و چه از منظر شیوه شخصیت پردازی کارکردی نمادین بر پایه جزییات تعیین کننده دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وسوسه سیری ناپذیر قضاوت

نگاهی به «امروز» ساخته رضا میرکریمی


فیلمنامه «امروز» چه از حیث جنس چینش وقایع و رخدادها و چه از منظر شیوه شخصیت پردازی کارکردی نمادین بر پایه جزییات تعیین کننده دارد.

امروز

«امروز» در عین حال که به لحاظ ظاهری چندان شباهتی به یکی دو اثر متاخر میرکریمی ندارد ولی در بطن خودش به وضوح متعلق به جنس نگاه میرکریمی به سینما و کارکردهای آن است. وجه مشخص آثار میرکریمی بیش از آنکه مبنای تشابه سوژه هایی که سراغ ساخت آنها می رود مشخص شود ، بر اساس شیوه سراغ گرفتنش از سوژه هاست که قابل بررسی است. در واقع میرکریمی با تکیه بر احوالات اطراف و رخدادهای دنیای پیرامونی سراغ انتخاب سوژه ها می رود. در این مسیر جنس انتخاب سوژه و شیوه برگزاری سینمایی آن است که یک اثر را مرتبط با فضای ذهنی میرکریمی می کند یا آنرا به دور از این فضا جلوه می دهد. به بیان بهتر میرکریمی تلاش می کند متناسب با سوژه و معنایی که قصد انتقال آنرا دارد، شیوه برگزاری صحنه و سبک فیلمنامه نویسی اش را انتخاب کند.

با تکیه بر این اصل «امروز» در ظاهر بیشترین شباهت را به «به همین سادگی» دارد ؛ در عین تفاوتهای جدی ای که بین این دو اثر موجود است و محل بحث ما در این نوشته نیست؛ و قطعا نمی توان شمایل فیلمنامه نویسی در آنرا با نمونه هایی همچون «خیلی دور خیلی نزدیک» و یا «یه حبه قند» مقایسه کرد ولی در عین حال به هر دو این آثار مرتبط است چرا که جنس نگاه میرکریمی به سینما را با خود یدک می کشد.

«امروز» در ظاهر بیشترین شباهت را به «به همین سادگی» دارد ؛ در عین تفاوتهای جدی ای که بین این دو اثر موجود است و قطعا نمی توان شمایل فیلمنامه نویسی در آنرا با نمونه هایی همچون «خیلی دور خیلی نزدیک» و یا «یه حبه قند» مقایسه کرد

با این توضیحات می توان اینطور نتیجه گرفت که برای ورود به تحلیل و بررسی فیلمنامه و فضای ذهنی فیلم «امروز» ابتدا می بایست با آن به عنوان اثری مستقل روبرو شد و بر مبنای منطقی که خود اثر سعی در طرح ریزی و اجرای آن دارد به نقد آن نشست. در فیلمنامه«امروز» اساس کار بر مبنای بهره گیری تام و تمام از جزییات در کنار نگاه سمبلیک و مثالی وقایع رخدادها و رفتارها گذاشته شده است. رضا میرکریمی و شادمهر راستین به عنوان دو فیلمنامه نویس این اثر از همان ابتدا با وضع کردن این قاعده که هریک از شخصیت های اصلی فیلم یعنی یونس(پرویز پرستویی) ، صدیقه (سهیلا گلستانی) در جایگاه مثالی خودشان در فیلمنامه قرار گرفته اند و بناست کار کرد نمادین داشته باشند تا رفتاری واقع گرایانه، اقدام به نوشتن فیلمنامه کرده اند.

فیلمنامه «امروز» چه از حیث جنس چینش وقایع و رخدادها و چه از منظر شیوه شخصیت پردازی کارکردی نمادین دارد. با این توصیف برای همسو شدن با فیلمنامه «امروز» باید این اصل را به بررسی بنشینیم که آیا میتوانیم نماد گرا بودن آنرا بپذیریم یا خیر. طبیعی است که با فرض عدم همراهی با منطق اثر سکوت یونس و ناگفته نگاه داشتن حقیقت آن هم تنها به بهانه حفظ ابروی صدیقه نمی تواند محلی از معنا داشته باشد. چه که در عالم واقع و در دل فضاهای غیر نمادین می بایست دلایل درونی و بیرونی بیشتری در دل وقایع و رخدادهای فیلم قرار می گرفت تا این سکوت را توجیه پذیر کند. حتی در مورد اتفاق نهایی فیلم و بردن بچه توسط یونس از بیمارستان هم اگر همراهی با منطق نمادگرایانه فیلم را نپسندیم، نمیتوانیم همراهی با آن را به مخیله بگنجانیم.

امروز

اما وجه بسیار جدی و مهم تر «امروز» شیوه اثر پذیری و اثر گذاری آن بر مخاطب است. «امروز» به طرزی ظریف و بر پایه جزییات مخاطبش را در کنار شخصیت های اطراف شخصیت های مثالی فیلم به ورطه قضاوت می کشاند تا در نهایت میان شیوه رفتاری یونس یا مدل فکری پرسنل بیمارستان و یا مدل سومی از رفتار را انتخاب کند. از همان نخستین سکانس فیلم مخاطب با شیوه رفتاری و منش یونس آشنا می شود در کنار اینکه مثالی از شیوه قضاوت شدن را می بیند.

مرد جوانی که در حال رفتن به دادسرا است در حال تهدید شخصی پشت تلفن است با این مضمون که «آبرومو، بردی آبروتو می برم» . اینجاست که یونس در میان راه می ایستد و به بهانه اینکه میخواهد ناهار بخورد از رساندن مسافر به مقصد امتناع می کند. واضح است که تصمیم یونس برای آن بوده دوست نداشته در مسیر رفتاری که مرد مسافر در پیش گرفته با او شریک باشد. در همین سکانس نخستین مخاطب به قضاوت می نشیند که آیا رفتار یونس درست بوده یا غلط . اما نقطه عطف جدی تر این دعوت به قضاوت در جایی آغاز می شود که یونس در بیمارستان با قضاوتهای عجیب و غریب پرسنل مواجه می شود و در مقابل تهمت ها سکوت می کند.

کارکرد سکوت یونس در فیلمنامه «امروز» دقیقا از همین زاویه معنادار می شود. اما روند رفت وبرگشتی قضاوت و تاثر و تاثر فیلم بر مخاطب و مخاطب بر فیلم از جایی اغاز می شود که یونس تصمیم به بازگشت می گیرد تا صدیقه را تنها نگذارد. از این برهه زمانی تا انتها سیر تغییرات قضاوت به آن سو می رود که مخاطب بسته به میزان همراهی اش با رفتار یونس و شیوه نگاهش به زندگی و احوالات افراد به درون اثر کشیده می شود و در جایگاهی شبیه جایگاه پرسنل بیمارستان قرار می گیرد. به بیان بهتر سکوت یونس در ادامه فیلم که تا انتها ادامه پیدا میکند باعث عاصی شدن مخاطب و به قضاوت نشستن یونس با چاشنی شماتت می شود و یا در مدلی دیگر به قضاوت نشستن پرسنل بیمارستان برای دفاع از یونس و صدیقه را در پیش می گیرد.

اما این روند قضاوت های مدام به همین جا ختم نمی شود و مخاطب در سکانس نهایی که ختم به برداشتن نوزاد از بیمارستان توسط یونس می شود، خود یونس را آماج قضاوت قرار می دهد. در واقع در این برهه روندی که پیش تر حاکم بود بر فیلمنامه و مخاطب بیش از پرسنل بیمارستان از یونس و صدیقه می دانست قطع می شود و از اینجا به بعد مخاطب به همان میزان از اطلاعات که پرسنل داشته اند دسترسی دارد. در این شرایط است که فیلم بعد از تمام شدن ادامه پیدا میکند با این توضیح که حالا مخاطب است که باید تصمیم بگیرد رفتاری شبیه به پرسنل همواره در حال قضاوت بیمارستان را در پیش بگیرد یا رفتاری دیگر را برگزیند. آیا می توان نیت یونس را دقیقا حدس زد؟ آیا می توان او را شماتت کرد؟ آیا میتوان نیت یونس و رفتاری که بناست در ادامه در پیش بگیرد را پیش بینی کرد؟ ایا تصمیم یونس به ضرر نوزاد و مادرش بوده است؟ و ...

برای همسو شدن با فیلمنامه «امروز» باید این اصل را به بررسی بنشینیم که آیا میتوانیم نماد گرا بودن آنرا بپذیریم یا خیر. طبیعی است که با فرض عدم همراهی با منطق اثر سکوت یونس و ناگفته نگاه داشتن حقیقت آن هم تنها به بهانه حفظ ابروی صدیقه نمیآ‌تواند محلی از معنا داشه باشد

موقعیتی که مخاطب در سکانس پایانی فیلم با آن رودر رو است مشابه همان موقعیتی است که پرسنل بیمارستان وقتی با مادر باردار و کتک خورده فیلم روبرو می شوند و از طرفی سکوت یونس را می بینند تجربه کرده اند و حالا این مخاطب است که باید تصمیم بگیرد که قضاوت کند یا از قضاوت بپرهیزد. این شکل از به بازی گرفتن عادت قاضی منشی مخاطب هم ریشه در همان نماد گرایی دارد که درابتدا سخن از آن به میان آمد. این روند به قضاوت دعوت کردن مخاطب حتی میتواند در میانه راه و حتی درانتهای فیلم منجر به بروز خشم در مخاطب نسبت به خود اثر شود چرا که مخاطب هموراه قاضی منش که عادت به تحلیل رفتارها داشته حالا به نوعی خودش در کوزه افتاده (به مثابه خیاطی که در کزه افتاده بود) و این برهم خوردن قاعده ذهنی میتواند خشم مخاطب را در پی داشته باشد خشمی که ریشه درونی دارد تا دلایل بیرونی.

در پایان باید گفت فیلمنامه «امروز» بر پایه دو اصل سکوت نمادین یونس و جزییات به شدت در هم تنیده با اثر بنا نهاده شده است و درک منطق اثر و احتمالا انتخاب اینکه با آن همراه شویم یا خیر برپایه میزان توجه به کارکرد نمادین سکوت یونس و البته دریافتن و توجه به جزییاتی است که بدون گل درشت شدن در مسیر ساده و نه چندان پرتلاطم فیلم میان رفتارها و لحظه های فیلم چیده شده است.قطعا تماشا دوباره «امروز» است که میزان درک ما از این فیلم را مشخص میکند چه که در نوبت اول تماشا احتمال درگیر شدن با مسئله قضاوت؛ با شیوه ای که در بالا قید شد؛ بسیار بالاست و مجال نگاه دقیق تر به فیلمنامه را به سختی میسر میکند.

شناسنامه امروز

کارگردان: سید رضا میرکریمی

بازیگران: پرویز پرستویی،سهیلا گلستانی،شبنم مقدمی،حسام محمودی ، روزبه حصاری و ...

خلاصه داستان: یونس راننده تاکسی کهنه‌کار، در پایانِ یک روزِ کاری به زن جوانی کمک می‌کند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقاتِ زیادی در انتظارِ اوست.

نکته: این فیلم نخستین همکاری پرستویی و میرکریمی است.

شبنم مقدمی با این فیلم موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از جشنواره سی و دوم شد.

یک دیالوگ از کارگردان: در این فیلم به دنبال چیزی می گشتم که بتواند حالمان را خوب کند البته بدون تظاهر و ریا. دنبال قهرمانی می گشتم که کارش در تعامل با مردم و در ارتباط مستقیم با اجتماع باشد نه مثل قهرمان «خیلی دور خیلی نزدیک» شهر را ترک کند. در این فیلم با دو دسته مخاطب طرف هستیم؛ کسانی که فیلم را می پسندند و کسانی که درگیر آن نمی شوند. برای دسته دوم واقعاً شرمنده ام، انشاء الله در فیلم بعدی جبران می کنم. کلاً در هر فیلم تلاش می کنم دنیایی بسازم که در ارتباط مستقیم با تم قصه باشد. از این جهت «امروز» فیلم خیلی یک دستی است.

محمدرضا مقدسیان

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

در ستایش صلح طلبی و انسانیت

فرمون فرمون که میگفتن این نبود!