تبیان، دستیار زندگی
آیا صرف نماز شب خوان بودن و قاری قرآن بودن و نماز اول وقت خوان و حضور در صف اول نماز جماعت بس است ؟آیا شرط لازم و کافی برای رسیدن به درجات وپاداش های الهی همین ها است ؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قاری قرآنی که جهنمی شد

امامت

آیا صرف نماز شب خوان بودن و قاری قرآن بودن و نماز اول وقت خواندن و حضور در صف اول نماز جماعت بس است؟ آیا شرط لازم و کافی برای رسیدن به درجات و پاداش های الهی همین ها است یا شرایط دیگری هم نیاز دارد؟


آیا از تهجد و شب زنده داری شمر و یارانش شنیده اید؟ آیا از نماز شب خواندن های ابن ملجم و طلحه و زبیر شنیده اید؟ آیا در کتب تاریخی، چیزی از پینه بستن پیشانی خوارج از فرط نماز شب و عبادت شنیده اید؟ آیا از نماز شب شریح قاضی و امثال او شنیده اید؟ حتما شنیده اید و حتما می دانید که هیچ کدام عاقبت به خیر نشدند، چرا؟

دوستان! به صرف نماز شب خواندن و یا ادعای آن، قرآن را صوت زیبا تنها خواندن و تأمل نکردن بر معنای آن، نماز را در مساجد در صف اول خواندن ، معیار حق، درستی و خوبی افراد نمی شود!

مگر می شود کسی از تحت ولایت الله و ولایت کسانی که خدا نصب کرده خارج باشد؛ و رستگار شود؟ مگر می شود کسی ولیّ را نشناسد و به او معتقد نباشد اما به آن فضائل و ثواب ها برسد؟ مگر می شود کسی که حقیقت وجود و باطنش غریو ولایت گریزی و ولایت ستیزی سر می دهد؛ به آن کمالات و درجات نائل آید؟

هرگز آنکه از ولایت محوری و حقیقت ولایت مداری بهره ای ندارد، به آن درجات نمی رسد! هرگز کسی که در مدار و خط و روش و اهداف ولایت نیست، به آن مرحله و کمال دست نمی یابد! هرگز نماز شب، بی ولایت نماز شب نیست!

کسی که از مدار ولایت الله و منصوبین او (ولایت خاص یا عام) خارج شود دیگر در ولایت الهی نیست لذا دیگر آن پاداش ها و درجات را هم ندارد.(سوره بقره /257) آن همه فضیلت و ثواب و درجه، از آن نماز شب خوانی است که در زندگی، مطیع اوامر خدا و تحت ولایت او و منصوبینش باشد و الاّ پشیزی ارزش ندارد.

عدم معرفت و جمود فکری خوارج، با وجود پیشانی پینه بسته شان از شدت نماز شب و عبادت ،دلیلی جز ولایت گریزی و گاهی ولایت ستیزی نداشت، حکم شریح قاضی به مبارزه و کشتن امام حسین و یارانش و مشروعیت بخشی به حکومت یزید هم بر اثر عدم رسوخ اعتقاد به ولایت در افکار او بود؛ و داستان شمر و طلحه و زبیر و امثال آنها تا زمان ما نیز این گونه است.

مقصود امیرالمومنین (علیه السلام) از شك، آن شك و تردیدى است كه خوارج در امامت امام وقت داشتند كه خود اساس تعلیم عبادات و كیفیّت انجام آنها است، كه آگاهى بدان ركنى از اركان دین مى‏باشد و شك و تردید در آن باعث عدم استفاده از آن و شكّ در بسیارى از نیازمندی ها از قبیل علم توحید و اسرار عبادات و كیفیّت سلوك و اطاعت پروردگار است

نماز بی ولای او، عبادتی است بی وضو                 به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند

الا مس ها که در گرد و غبارید                به اکسیر ولایت دل سپارید

طلا آن وقت طلای ناب گردد                 که در حُرم ولایت آب گردد

نماز بی ولایت بی نمازیست                تعبد نیست نوعی حقه بازیست

ولایت چیست درخون غوطه خوردن        کلید سینه بر مولا سپردن

حسین ابن علی در خون شنا کرد           مرا با این حقیقت آشنا کرد

ولایت بی بلا معنا ندارد                        نجف بی کربلا معنا ندارد

«مرحوم آقاسی»

با توجه به نکاتی که عرض شد حکایت زیر تصدیق کننده خواهد بود:

یک چهارم از شب گذشته بود که امیر مومنان علی(علیه السلام) از مسجد کوفه بیرون آمد و به سوی منزل رهسپار گردید. کمیل بن زیاد که از اصحاب خاص و مخلص آن حضرت بود، همراه آن حضرت حرکت می کرد، در راه به در خانه مردی رسیدند، صدای قرآن از خانه وی شنیدند او نیمه شب برخاسته بود و قرآن می خواند، علی (علیه السلام) و کمیل شنیدند او این آیه را با صدای دلنشین و پرسوز می خواند: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ...؛ آیا کسی که در دل شب به اطاعت خدا و سجده و قیام به سر برد و از آخرت ترسان و به رحمت خدا امیدوار است، با کسی که با گناه و کفر زندگی می کند یکسان می باشد؟!» (سوره زمره/ 9)

کمیل در دل خود آهی کشید. صدای دلنشین قرآن، آن هم در دل شب و از لبان یک انسان شب زنده دار، او را به نشاط آورد، ولی چیزی نگفت. امام به کمیل توجه کرد و فرمود: «صدای دلنشین این شخص تو را نفریبد، این قاری قرآن، از اهل جهنم است که به زودی راز این مطلب را به تو خبر خواهم داد».

کمیل در حیرت و تعجب فرو رفت، از این رو که امام (علیه السلام) از فکر و نیّت او آگاه گشته و گواهی می دهد که آن قاری قرآن از اهل دوزخ است!!

مدتی از این جریان گذشت، تا این که ماجرای خوارج نهروان پیش آمد و آنها بر ضد علی (علیه السلام) اعلام جنگ کردند و در سرزمین نهروان، جنگ خونینی بین سپاه علی (علیه السلام) با سپاه خوارج درگرفت و همه خوارج ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند.

کمیل در جبهه همراه امیرالمومنین (علیه السلام) بود، امیرالمومنین (علیه السلام) در حالی که از شمشیرش خون می چکید، به کمیل رو کرد و فرمود: با من بیا سپس هر دو نفر به اتفاق هم کنار کشته ها و سرهای بریده که به زمین افتاده بود رفتند، علی (علیه السلام) سر شمشیرش را بر سر کشته ها می نهاد، تا این که نوک شمشیر را بر سر همان قاری قرآن نهاد و فرمود: ای کمیل أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ نَاء اللَّیْلِ ... این سر همان شخصی است که نیمه شب این آیه قرآن را می خواند و تو را مجذوب ساخته بود. کمیل امام را بوسید و از آرزوی جاهلانه خود استغفار کرد.( سفینه البحار، ج2، ص492ـ493)

عدم معرفت و جمود فکری خوارج، با وجود پیشانی پینه بسته شان از شدت نماز شب و عبادت دلیلی جز ولایت گریزی و گاهی ولایت ستیزی نداشت، حکم شریح قاضی به مبارزه و کشتن امام حسین و یارانش و مشروعیت بخشی به حکومت یزید هم بر اثر عدم رسوخ اعتقاد به ولایت در افکار او بود؛ و داستان شمر و طلحه و زبیر و امثال آنها تا زمان ما نیز بشرح ایضا

اینک به نهج البلاغه بنگریم:

امیرالمومنین (علیه السلام) شنید، مردی از خوارج «حَروُریّه» (منسوب به حروراء نزدیک نهروان) نماز شب خوانده و قرآن تلاوت می کند، فرمود: «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ من صلاه فی شکِّ؛ خواب همراه یقین و ایمان، بهتر از نماز با شک است».( نهج البلاغه، حکمت 97) احتمال دارد که این گفته مربوط به همان قاری باشد که در جنگ نهروان به هلاکت رسید.

مقصود امیرالمومنین (علیه السلام) از شك، آن شك و تردیدى است كه خوارج در امامت امام وقت داشتند كه خود اساس تعلیم عبادات و كیفیّت انجام آنها است، كه آگاهى بدان ركنى از اركان دین مى‏باشد و شك و تردید در آن باعث عدم استفاده از آن و شكّ در بسیارى از نیازمندی ها از قبیل علم توحید و اسرار عبادات و كیفیّت سلوك و اطاعت پروردگار است.(ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ص 491)

در اینجا گویا مقصود امام این است که اگر این مرد به امامت من یقین داشت و در خواب به سر می برد بهتر از این بود که با شک و یا انکار در امامت من به نماز و قرآن بپردازد. واقعیت زندگى امت، گواه نیاز مبرم آن به كسى است كه امور آن را بگرداند و مسائل مختلفى را كه هوس ها و شهوات آن را از دین دور كرده اند اصلاح كند و از هـمـیـن رو به كسى نیازمند است كه در پرتو كتاب و سنت، امور آن را سامان دهد و با شخصیت بـزرگـوار و رفـتـار بـدون نـقص خود الگویى براى ایشان ترسیم كند و این كه در نفس پاك خود آمـادگى پرداختن به این وظایف را داشته باشد و چنین كسى جز از سوى خدا و تعیین او شناخته نـمـى شـود تـا در میان امت، آشفتگى ایجاد نشود.

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان  


منابع:

شیعه نیوز

جام جم

وبلاگ ناب

سایت حوزه

مطالب مرتبط:

پذیرفتن ولایت على ‏علیه السلام علامت حزب اللّه

توصیه های قرآنی برای سخنرانان و مستمعان

عمل به قسمت های دوست داشتنی قرآن!