چرا نخواندن؟
مردم اهل کتاب ما چرا کتاب نمیخوانند؟ / رحماندوست، دیهیمی و جنیدی پاسخ میدهند
کتابخوان چه کسی است؟ مردم ما کتابخوان هستند؟ سرانه مطالعه در این کشور چگونه است و این میزان شامل مطالعه چه کتابها و متونی میشود؟ آیا همه پاسخ واحدی برای این سئوالات دارند؟
واقعیت این است که موضوع مطالعه و کتابخوانی با این که به کرات از تریبونهای مختلف مطرح شده و میشود، اما به این دلیل مهم که در جامعه کممطالعه ما همچنان موضوعیت دارد، از رونق خبری نیفتاده است، متاسفانه. حتی به زعم بسیاری وضعیت کتابخوانی ما بارها و بارها نسبت به سنوات گذشته وضعیت وخیمتری پیدا کرده است.
مصطفی رحماندوست دراینباره میگوید: الآن وضعیت به نسبت چند سالی که گذشته است بهتر شده، اما اگر بخواهیم بسامد مطالعه امروز را با 30 سال قبل و اوایل انقلاب قیاس کنیم، باید بگویم آن روزها مردم بیشتر مطالعه داشتند.
او میگوید: تیراژ کتابهای امروز ما در این حوزه قریب به 2000 شمارگان است، در حالی که سالهایی ابتدایی انقلاب کتابهای ما در حدود 40 و حتی 50 هزار نسخه تیراژ داشته است.
رحماندوست علت را اینگونه توضیح میدهد که "مهم نیست دولتها در این میان چه میکنند و چه آمارهایی ارائه میدهند چرا که به آمارهای دولتی نمیتوان اعتماد کرد. خانوادهها هستند که باید متوجه اهمیت این موضوع باشند. آنها هستند که باید برای مطالعه کودکان و نوجوانانشان وقت بگذارند. ما خارج از سیر جهانی مطالعه هستیم و به همین واسطه در حرکت رو به رشد جهانی هم سهم کمتری داریم. وقتی پدر و مادر یک خانواده مطالعه نداشته باشند از فرزند آنها هم این انتظار نمیرود چرا که این رفتار اولیای خانواده است که بر فرزند تاثیر میگذارد. وقتی کودک لذت کتابخوانی را در چهره پدر و مادرش نمیبیند، این کار را تقلید نمیکند. برای نمونه وقتی میبیند که پدر و مادرش به پوشیدن لباس مارکدار توجه نشان میدهند و از این کار لذت میبرند برای کودک هم پوشیدن لباسهای برند به امری لذتبخش تبدیل میشود و اینگونه است که رفتار پدر و مادر روی فرزندشان تاثیر میگذارد."
همان طور که رحماندوست معتقد است کودکان و نوجوانان ما نمونهای برای الگوبرداری مطالعه و کتابخوانی ندارند. اما موضوع تنها به همین جا خاتمه نمییابد. باید متوجه این موضوع نیز باشیم که معدود کتابخوانیهایی نیز که حسابرسی میشود و در آمار سرانه مطالعه کشور وارد میشود شامل مطالعه چه آثاری میشود.
مطالعه کتب درسی، روزنامه خوانی و حتی در بعضی از آمارها خوانش پیامهای تبلیغاتی نیز در آمار سرانه مطالعه محاسبه میشود. از این نظر پر بیراه نیست که بگوییم ما هنوز تعریف واحد و درستی از کتابخوان برای ارائه نداریم.
خشایار دیهیمی دراینباره گفته است: کتابخوان کسی است که خواندنش دائمی باشد و به یک عادت دائمی کتابخوانی تبدیل شده باشد، آن هم نه کتاب درسی بلکه کسی که ادبیات، فلسفه و علوم انسانی میخواند و در ذهنش پرسشهای زیادی وجود دارد و بهنظرم ما اگر روزی بخواهیم راجع به مسأله کتاب و پایین بودن میزان فروش کتاب و کم شدن مطالعه تحقیق کنیم باید به مسائلی از همین قبیل اشاره کنیم. یعنی اینکه مردم جامعه ما چقدر در ذهنشان پرسش وجود دارد، چون اصولا مردم ما گمان میکنند همه چیز را میدانند و احتیاجی به مطالعه ندارند. این مردم برای همین جملات قصار را میخواهند چون میخواهند در جایی از آنها استفاده کنند. همه اینها به خاطر این است که اصولا ما جامعه بیپرسشی هستیم.
اما همان طور که گفته شد ما هنوز تعریف درستی از کتابخوان در دست نداریم و در این زمینه متفق القول نیستیم. متفق القول نیستیم هیچ، گاه با سخنانی بالکل متضاد مواجه میشویم، نه صرفا درباره امر کتابخوانی بلکه این پراکنده گویی یقه مباحث حاشیهای این موضوع را هم میگیرد، تا جایی که حتی به زعم بعضی، مردم ما اهل کتاب خواندن هستند و شهروندان غربی بیشتر از ما ایرانیها مطالعه نمیکنند.
فریدون جنیدی میگوید: این را که گفته میشود در ایران مردم اهل کتاب خواندن نیستند و اروپاییان بیشتر از ما کتاب میخوانند قبول ندارم زیرا میبینم که مدام و پیوسته جوانان ایرانی برای تحصیل و کار از سوی دانشگاهها و سازمانهای مختلف کشورهایی اروپایی و آمریکایی دعوت میشوند. این یعنی اینکه آنها اهل مطالعه هستند و اگر مطالعه نمیکردند به اینجا نمیرسیدند. او معتقد است: اروپاییان بیشتر کتابهایی را میخوانند که دروغپردازی هستند یعنی موضوع بیشترشان داستانهای دروغین است اما مطالعه به خواندن کتابهای علمی گفته میشود که جوانان ما در این زمینه بسیار فعال هستند بنابراین من این را که گفته میشود ایرانیان کمتر از اروپاییان کتاب میخوانند قبول ندارم، چون خواندن رمان را جزو مطالعه نمیدانم.
اگر بگذریم از این موضوع که "رمان" به زعم بسیاری مهمترین گونه هنری معاصر در ادبیات است ، باید به این موضوع توجه داشته باشیم که حتی هستند کسانی که هنوز به این باور ندارند ما در زمینه مطالعه آمار غم انگیزی داریم و میگویند ما مردمی کتابخوانیم.
اما حقیقت امر این است که حتی با معیارهای هشلهف هم نمیتوان آمار غم انگیز مطالعه در کشور را توجیه کرد. حال بماند چند و چونِ همان اندک مطالعهای که به انحای مختلف در بوق و کرنا میکنند؛ به قول محمد رضا اصلانی" میگویند حافظ در هر خانهای هست... اما برای چه کاری؟ برای فال گرفتن ..."
منبع: هنرآنلاین