وقتی معلم خشمگین می شود
دریا همیشه آرام نیست. گاه طوفانی بوده و تلاطم دارد. دریای وجود انسان نیز در مواقعی دچار تلاطم شده و تعادل و آرامش خود را از دست می دهد. انسان ها در هنگام عصبانیت ممکن است تعادل خود را از دست بدهند. نکته مشترکی که در عدم تعادل جسمی و روحی وجود دارد این است که چنین افرادی احساس تنش و ناراحتی کرده و به خودخوری و افسردگی خواهند پرداخت.
معلم شدن و ارتباط با دانش آموزان کار آسانی نیست. اعصاب سالم و نیرومندی می خواهد. معلم اگر اعصابش قوی نباشد و از تعادل روحی و جسمی برخوردار نباشد علاوه بر آن که سودمند نیست زیان آور نیز خواهد بود. مسئولان آموزش و پرورش نباید تنها به اصلاح محتوای کتاب ها بپردازند. در درجه اول باید دریابند که چه افرادی را به عنوان معلم به مدارس فرستاده اند. آیا همه این ها متعادل بوده و صلاحیت تدریس و تربیت را دارا می باشند یا نه.
بدیهی است که معلم بر اثر کثرت تدریس و زیادی ساعات تدریس و خسته شدن اعصاب رفتارش با شاگردان خشن می شود. بنابراین باید ساعات کار معلم متعادل بوده زیرا که تدریس زیادی بازدهی را کاهش می دهد. معلمانی که بر اثر ضعف اعصاب و روحیه دچار عدم تعادل روحی هستند، با کمترین رفتار خلافی که از شاگردان می بینند آنان را شدیدا مورد تنبیه بدنی قرار می دهند. این گونه معلمان گاهی بر اثر هیجان شدید در تشخیص دچار اشتباه شده و شاگردی را که اصلا تقصیری نداشته تنبیه می کنند. هنگامی که معلم خشمگین است، همه تصمیماتی که می گیرد عجولانه است و بیشتر از عواطف و احساسات برخوردار است تا عقل و منطق. مثلا وقتی شاگردی تکلیف خود را به درستی انجام نداده است، معلم نامتعادل و خشمگین دستور می دهد که باید صدبار مشق خود را بنویسد یا از اول کتاب تا فلان صفحه جریمه بنویسد. بدیهی است که این گونه تصمیمات منطقی و عاقلانه نیستند و در مواردی وقتی معلم از هیجان خارج می گردد و به سر عقل می آید در تصمیم گرفته شده تجدید نظر می کند.
معلم باید با شاگردان خود رفیق باشد. زیرا از این رهگذر امکان تربیت شاگرد بهتر عملی می گردد تا این که فقط به درس دادن بپردازد. وقتی معلمی با شاگرد دوست و رفیق باشد در مسائل آموزشی و تربیتی و حتی امور شغلی او نیز می تواند صاحب نظر باشد و او را به طور صحیح و دقیق راهنمایی کند. تجربه نشان می دهد که این گونه معلمان محرم اسرار شاگردان بوده و مسائلی را که شاگردان به پدران و مادران خود نمی گفتند برای آنان بازگو کرده و درخواست راه حل های مناسب می نمودند.
برخی از معلمان به جای این که روش ملایمت و خوش خلقی را رعایت کنند، تند و خشن بوده و در مواردی رو در روی شاگردان ایستاده و از نظر آموزش و انضباطی آنان را می کوبند. غافل از آن که کودک و نوجوان حساس است وقتی شخصیت خود را پایمال شده می بیند، برای حفظ شخصیت خود به تلاش برخاسته و به درگیری خواهد پرداخت. از این گذشته با کوبیدن شخصیت افراد و با خشم هیچ گاه نمی توان دانش آموزان را تربیت کرد. معلمان شایسته همیشه به طور متقابل شخصیت دانش آموزان را محفوظ نگه می دارند و معتقدند بدین وسیله بهتر می توانند شاگردان تنبل و بی انضباط را راهنمایی کنند تا با کوبیدن و از بین بردن شخصیت دانش آموزان.
معلمانی که به سرعت خشمگین می شوند کوچک ترین رفتارهای دانش آموزان را زیر نظر می گیرند و ملامت و توبیخ نثارشان می کنند، اولین نتیجه ای که از این کار عایدشان می شود، این است که احترام متقابل از بین برداشته می شود. و ضرر و زیانی که متوجه معلم می شود بیشتر از ضرر و زیانی است که متوجه دانش آموز می شود. معلمانی که به سرعت خشمگین نمی شوند و بردبار هستند، رفتارهای خلاف دانش آموزان را با زیرکی نادیده می گیرند و علاوه بر این که بر شخصیت خود لطمه ای نمی زنند بلکه به مقدار عظمت و عزتشان افزوده می شود.
امام جعفر صادق در این رابطه می فرمایند :
علیکم بالعفوفان العفو لا یزید العبد الا عزا فتعافوا یعزکم الله
یعنی: بر شما باد عفو و گذشت کردن چه بر اثر این کار شرافت و عزت آدمی فزونی می یابد.
رفتار برخی از معلمان خشمگین و خرده گیر بسیار سبک و نابخردانه است. یکی از عوامل موثر در موفقیت معلم در اداره کلاس و نحوه تدریس قدرت روحی اوست. بدون تردید عاملی که این قدرت روحی را توسعه می دهد روحیه گذشت و اغماض معلم است.