تبیان، دستیار زندگی
ماهی که با تو سپری کردیم فقط یک ماه نبود، یک عمر بود برای ما نه اینکه سخت گذشته باشد، نه؛ تنها به این دلیل که به اندازه یک عمر تصاویر زیبا از تو دیدیم، از عاشقانه های مردم با تو و جنب و جوش مردم در گوشه گوشه باغ موزه دفاع مقدس برای یافتن گمشده شان، حالا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آخرین ورق دفتر و حکایتی که همچنان باقی است

پایان نمایشگاه بیست و دوم و نگاه هایی به رنگ امید

نمایشگاه قرآن

ماهی که با تو سپری کردیم فقط یک ماه نبود، یک عمر بود برای ما نه اینکه سخت گذشته باشد، نه؛ تنها به این دلیل که به اندازه یک عمر تصاویر زیبا از تو دیدیم، از عاشقانه های مردم با تو و جنب و جوش مردم در گوشه گوشه باغ موزه دفاع مقدس برای یافتن گمشده شان، حالا پس از یک ماه به اندازه یک عمر تصاویر ناب با قرآن بودن را حک کرده ایم در ذهن تا اگر روزی به کویر سوزناک گم شدن اخلاق در جامعه رسیدیم، یکی از آن تصاویر را بیرون بکشیم و همه چیز برطرف شود.

حالا که یک ماه گذشته است این جرأت نیز از ما گرفته شده است تا کلمه وداع را از ذهن عبور دهیم و بگوییم بیا وداع كنیم، وداع ما با هم به معنای رفتن ما است و ماندن تو و اگر هم قرار باشد یکی از ما بماند، همان بهتر كه تو بمانى همچنان که 22 سال است مانده ای، برخی در طول این 22 سال با تو مانده اند و برخی هم تنها چند سال این سعادت را داشته اند ... تو همیشه می مانی چرا که کار تو به كار مردم این دنیا بیشتر مى آید، تو بمان تا ما همچنان با خود بگوییم که این ما هستیم که گم شده ایم، یا تو هستی که پیدا نمی شوی برای برخی!؟ نه تو هر سال هستی و همیشه هستی و این مائیم که گم می شویم هر سال و رمضان دوباره پیدایمان می شود.

حالا که زمان رفتن رسیده است امید داریم که به برکت قرآن در نمایشگاه قرآن و برداشتن گام هایی هر چند کوچک برای برگزاری با شکوهتر تو، در تاریکی دنیا رهایمان نکنی، حالا که یک ماه تمام در محضر تو بوده ایم باور زیباییهایت که پای منابر علما می شنیدیم راحت تر شده است، همانقدر باور زیبایی هایت برای ما باور کردنی است که یک آدم گرسنه معنای نان را باور کند.

می دانم که کلام کلمات نایی در درون خود ندارد و سوزناک شده اند و می دانم که می دانی از فراق تو است، پس از تو می خواهیم که دیوار سستی، تنبلی و هزاران دیوار دیگر که مانع از رسیدن ما به هم می شود را برداری تا هر شب ما، با آیات تو روشن شود و سفره هایمان قرآنی شود و باورهایمان قرآنی شود و ایمانمان قرآنی شود و وعده ای بگذاری برای ما که هر شب رودرروی هم بنشینیم تو با کلماتت و من با تمام وجودم.

روزهای اول شروع شدن همه یک صدا می گفتند که توان جذب مردم را نداری و نمایشگاه امسال بی رونق خواهد بود، اما مردم ما که همیشه و هر جا که اسمی از قرآن در میان باشد همانجا حضور خواهند یافت، هر روز بودند و هر روز شلوغ تر از روزهای قبل می شد.

و این روزها گذشت و یاد و خاطره بیست و دومین نمایشگاه قرآن نیز در تقویم رمضان های هر ساله به ثبت رسید؛ نمایشگاهی که با آستین های همت بالا زده بسیاری آغاز شد، جان گرفت، آرام آرام گام بر داشت تا در 24 رمضان 1435 به ثمر بنشیند و در میان جمعی از آنانی که بودند و ماندند و ساختند و حرکت کردند، جشن پایان این دوره خود را برگزار کند و با انبوهی از تجارب و حکایات و یافته و نیافته ها حرکت کند به سمت رمضانی دیگر و نمایشگاهی دیگر.

امروز 31 تیرماه روز آخرین ورق این دفتر است، دفتری که به پایان رسیده اما حکایتش همچنان و همچنان ادامه خواهد داشت؛ به سمت تعالی و کمال و رشد؛ و باغ موزه دفاع مقدس و شهدای گمنامش نیز میهمانان این دوره نمایشگاه قرآن بودند و به راستی چه عزیز میزبانانی و چه عزیز میهمانانی بودند که رمضان امسال بر عزت و میهمان نوازی و بلندی همت میهمانانش شهادت خواهد داد.

سوم تیرماه بود که در سالن خلیج فارس باغ موزه گردهمایی بزرگ قرآنیان بود و چشمان پر بیم و امیدی به دوره ای نو و نوین از نمایشگاه قرآن؛ و حال پس از 29 روز از آن آغاز زیبا و درخشان، پایانی پر تلالو را به نظاره خواهیم نشست؛ فرصت نمایشگاه بیست و دوم نیز به پایان رسید و امیدهایی که به نمایشگاه بیست و سوم دوخته شده است.

تنظیم: هومن بهلولی