کنایه کاردان به «ماه عسل»
او گفته :«نیامدم گریه مردم را درآورم!» این جمله کنایه مستقیمی است به برنامه «ماه عسل» با اجرای احسان علیخانی.گزیده ای از گفته های داریوش كاردان، مجری و بازیگر تلویزیون پیش روی شما است:
چرا رفتم چرا برگشتم
گمان میكردم آن زمان یك مقدار فضای گفتوگو محدود است و نمیشود حرف زد. بخصوص در دولت قبلی با اینكه ادعا میكردند آزادی نزدیك به مطلق داریم اما به دلیل مشكلاتی كه در كشور وجود داشت و همینطور پایین آمدن آستانه تحمل مسئولان، عملا امكان حرف زدن وجود نداشت. انتقادهایی كه در مدت 20-25 سال در رادیو و تلویزیون چه به طنز و چه جدی میگفتم و هیچ اتفاقی نمیافتاد، تصور میكردم به خاطر فضای ملتهب سال های گذشته ، حتی یك دهم آنها را هم نمیتوانم بگویم. شرایط طوری بود كه در هر موردی حرف میزدی یك نفر ناراحت میشد. من هم كار كردن در چنین فضاهایی را دوست ندارم. دلم نمیخواست من با یك منظور دیگر، حرفی بزنم منتها گروههای مختلف سیاسی و افراد مختلف بیایند به نفع خودشان آن را تفسیر كنند یا بیایند آدم را به گروه خاصی بچسبانند. درحالی كه من مال هیچ گروهی نیستم. با هیچ گروهی هیچ گونه ارتباطی ندارم. من یك فروند داریوش كاردان كوچك هستم، با استخوان وزنم72 كیلو است. بیشتر از آن هم نیستم اما واقعا فكر كردم نمی شود حرف زد. بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر، مدتی است كه احساس میكنم میشود حرف زد. هم در صداوسیما وهم در مطبوعات. فضای كلی جامعه یك مقدار بازتر شده.
ماه رمضان، ماه گریه نیست
برای دعوت از مهمان ها شرط خاصی نداشتیم . تنها شرطی كه با حامد عقیلی، تهیه كننده برنامه گذاشتم این بود كه ماه رمضان، ماه گریه نیست. من برای گریه كردن و اشك ریختن نمیآیم. شبهای قدر و ایام شهادت حضرت علی (ع) برایم خیلی گرانقیمت است اما درباره سایر روزهای ماه رمضان، معتقدم ماه مهمانی خداست و جشن است. باید بگوییم و بخندیم و حتی جوك هم بگوییم. تنها شرطم همین بود. كم كم محك میزنیم میرویم جلو تا ببینیم صداوسیما چقدر اجازه میدهد به برخی بحثها ورود كنیم.
شاهد ضبط ربنا بودم
اولا باید بگویم ربنا یك بخشهایی از قرآن است كه به هیچ وجه دعای افطار نیست. ربنا دعایی است كه قبل از انقلاب توسط مرحوم ذبیحی خوانده شد و یك مرتبه تبدیل شد به یك رسم. بعد از انقلاب برای اینكه جایش خالی نباشد آقای شجریان آن را خواند. محض اطلاعتان باید بگویم من هم در آن استودیویی كه آقای شجریان ربنا را میخواند حضور داشتم. یادم میآمد شب اول ماه رمضان سال 57، تا ساعت 4 صبح بیدار بود و آن را میخواند. من تازه رفته بودم به رادیو. كار خاصی نمیكردم. مینوشتم، نامه میبردم، پولی هم دریافت نمیكردم. آن ربنا ادامه ربنای ذبیحی خواند و مردم پسندیدند. حالا بعد از سال 88 این ربنا شد یك وسیله مبارزه. حالا هم كه این جوان (محمد فکار) دوباره آن را برای «شهر باران» خوانده نمیدانم به چه دلیل اجازه پخش نمیدهند.
تنها شرطی كه با حامد عقیلی، تهیه كننده برنامه گذاشتم این بود كه ماه رمضان، ماه گریه نیست. من برای گریه كردن و اشك ریختن نمیآیم.
کنایه به مدیری
خوشحالم که در برههای از تاریخ توانستهام مردم را چه در تلویزیون و چه در رادیو بخندانم و حتی خوشحالم که تاکنون بیش از 70 نفر را به عالم بازیگری وارد کردم. اما ناراحتم از اینکه بعضیها در برنامههای ویژه نوروزی بیان میکنند که دارند به تلویزیون برمیگردند و حتی «نوروز 72» را هم به اسم خودشان تمام میکنند{ منظور مهران مدیری است} در حالی که بازیشان از آنجا شروع شده بود اما انگار که اصلا ما در آنجا نبودیم، با خدا بیامرز مهرداد خسروی کارگردانی مشترک «نوروز 72» را بر عهده داشتیم، او دستش از این دنیا کوتاه است و حداقل باید حق او ادا میشد. بعضی وقتها از این بیمهریها زیاد میبینیم که به حساب ناپختگیشان میگذاریم، اگرچه حتی مویشان هم سفیده شده باشد.
چرا با ده نمکی همکاری نکردم؟
برای بازی در فیلم های زیادی به من پیشنهاد کرده اند از سری فیلم های «اخراجی ها» گرفته تا «معراجی ها» ولی قبول نکردم. من اگر قرار باشد در اثری بازی کنم باید داستانش را دوست داشته باشم و عوامل سازنده را بپسندم. در سال های مشروطه امیرکبیر را کشتم و در «تبریز در مه» یکی از بزرگان زندیه را، در کلاه پهلوی جهانشیر بودم و در معمای شاه هم هویدا هستم که هر کدام برای خود یک وزنه محسوب می شوند و بازی آنها در روند سریال تاثیر دارد. من نمی توانم نقشی ر بازی کنم که کارش این است که از مقابل دوربین عبور کند و در نهایت فقط نامش در تیتراژ بیاید.
فرآوری: منیژه خسروی
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منابع: هفت صبح/ایسنا/جام جم