تبیان، دستیار زندگی
«کنایه» واژ ه ای عربی است که در زبان فارسی نیز به کار می ‏رود. از نظر واژگانی: پوشیده گویی و نداشتن صراحت در گفتار معنی می ‏دهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«کنایه» و کاربرد آن در زبان فارسی

«کنایه» واژ‌ه‌ای عربی است که در زبان فارسی نیز به کار می‌‏رود. از نظر واژگانی پوشیده‌گویی و نداشتن صراحت در گفتار معنی می‌‏دهد.

فرآوری: مهسا رضایی -بخش ادبیات تبیان
کنایه در زبان فارسی

قبل از آن‌که به بحث و تحلیل تعریف‏‌های کنایه بپردازیم، به‌تر است تعریفی اجمالی از آن بیاوریم: هر گاه کلمه یا کلام را طوری بیان کنیم که علاوه بر معنی لفظی و حقیقی معنای پوشید‌ه‌ای نیز داشته باشد و مقصودمان همان معنای دوم مجازی (پوشیده) باشد، از صنعت ادبی کنایه سود برد‌ه‌ایم. چنان‌که اگر بگوییم «کلاه فلانی پشم ندارد»، نبودن پشم در کلاه او ظاهر کلام و معنی حقیقی آن است، اما اگر مقصودمان زبونی و بی‌‏دست‌و‌پایی او باشد، این کلام، کنایه است.

استاد دکتر زرین‌کوب با رعایت کلیه‌ی موازین و ویژگی‌های یک تعریف جامع و مانع در مبحث بیان، پس از تشریح حقیقت و مجاز و استعاره می‌افزایند:

«اما یک نوع دیگر هست از کلام که گوینده در طی آن سخن را -از لف1 اسناد یا انشاء- در معنای حقیقت به کار نبرده است و نظر به مجاز داشته است، لیکن مانعی ندارد که معنی حقیقت هم از آن کلام استنباط شود. این هم البته نوعی مجاز است، اما با انواع دیگر آن تفاوت دارد. مخصوصن از این جهت که ایهام دارد و دوپهلوست. این طرز بیان را کنایه می‌‏گویند».

پس در تعریف مفهوم کنایه می‌‏توانیم به‌طورخلاصه بگوییم: «کنایه سخنی است که علاوه بر معنای حقیقی زبانی دارای معنای مجازی هنری نیز باشد.»

در کتاب «التبیان» که از اهم منابع بلاغی قرن هشتم به حساب می‌‏آید، کنایه این‌گونه تعریف شده است: «هی ترک التصریح بالشئ الی ما یساویه فی اللزوم ینقل منه الی الملزوم».

یعنی به‌صراحت بیان‌نکردن چیزی که لازم و ملزومش یکسان است و از معنای لازم آن به ملزوم می‌‏رسیم.

لازم و ملزوم چیست؟

ساختار یک ترکیب یا جمله‌ی کنایی بر اساس «التزام» استوار است. یعنی رابطه‌ی بین لازم و ملزوم. وقتی یک کنایه را در نظر می‌‏گیریم، الفاظ و معنای ظاهری و اولیه آن را مکنی به (لازم)، و معنای مقصود و ثانویه را، مکنّی عنه (ملزوم) می‏‌گوییم. به قول سکاکی: «کنایه هم حقیقت است، هم مجاز». یعنی وقتی می‌‏گوییم «در خانه من همیشه به روی مردم باز است»، مفهوم مجازی میهمان‌‏نوازی خود را اراده می‌‏کنیم. جمله دارای معنای حقیقی نیز هست که همان بازبودن در بر روی مهمان است. مثلن انگشت بر چشم نهادن، به روش زیر توجیه می‏‌شود:

انگشت بر چشم نهادن. معنای حقیقی: گذاشتن انگشت بر چشم -لازم

معنای مجازی: اطاعت کردن، قبول کردن و... -ملزوم

1-معنی حقیقی (زبانی، غیرهنری، غیرادبی، حقیقی، قاموسی)

2-معنی کنایی (ادبی، هنری، فراقاموسی) که این معنی از معنای زبانی، قوی‌‏تر، زیباتر و شاعرانه‌‏تر است. ازاین‌جهت گفته‌اند: «الکنایة ابلغ من الصراحة» (25) (التصریح)

رابطه‌ی معنای زبانی و کنایی را به‌خوبی می‏‌توان در بیت زیر نشان داد.

تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد / پا از گلیم خویش نباید دراز کرد (صائب)

مصراع دوم دو معنی دارد:

1-معنای زبانی (غیرادبی) لازم:باید پای هر کسی روی گلیم خودش باشد.

2-معنای ادبی (کنایی) ملزوم: هر کس باید به حق خود قانع باشد و به حقوق دیگران تجاوز نکند.

البته باید متذکر شویم که کنایه فقط ویژه‌ی شعر نیست. در بسیاری از گفتار‌های روزانه ما، کنایاتی به کار می‌‏روند که بعضی در نوع خود بسیار شاعرانه و زیبا هستند. مثلن وقتی می‌‏گوییم: «کاش می‏‌توانستیم برای پسرمان دستی بالا کنیم» به کنایه آرزوی «ازدواج فرزندمان» را کرد‌ه‌ایم. همچنین وقتی که می‌‏گوییم: «فلانی ناخن‌خشک است» یا «آب از دستش نمی‌‏چکد» به‌طورپوشیده «خست و بخل» او را بیان کرد‌ه‌ایم.

همچنین «درازگردن کشیده‌بالا»، کنایه از «احمق و نادان و کودن»، در جمله‌ی زیر از کلیله و دمنه: «این فصول با اشتر درازگردن کشیده‌بالا بگفتند.»

اکنون که مفهوم لازم و ملزوم روشن شد، ذیلن چند مثال دیگر از استادان سخن پارسی می‌‏آوریم و فقط به ذکر ملزوم (معنای کنایی) آن می‌‏پردازیم:

دگر پارسایان خلوت نشین به عیبش فتادند در پوستین

در پوستین...افتادن: عیب‌جویی و غیبت‌کردن.

دامن‌کشان (-با ناز و خرام) و غبار کالبد به هوا رفتن (-مردن و نابودشدن) در بیت زیر:

دامن‌کشان که می‌‏رود امروز بر زمین فردا غبار کالبدش بر هوا رود

«دامن کسی را گرفتن» کنایه از:

1-التماس‌کردن و متوسل‌شدن

مرا هر آینه روزی تمام کشته ببینی گرفته دامن قاتل به هر دو دست ارادت

2-تظلم و دادخواهی‌کردن

دست گیر این پنج روزم در حیات تا نگیرم در قیامت دامنت

3-بازداشتن و منع‌کردن

سحر سرشک روانم پی خرابی داشت گَرَم نه خون جگر می‌‏گرفت دامن چشم

4-دستگیری و کمک‌کردن

شیخ گفتش زان همه قرآن دمی دامنش نگرفت یک آیت همی

کنایه سخنی است که علاوه بر معنای حقیقی زبانی دارای معنای مجازی هنری نیز باشد.

جوش‌خوردگی بدیع و بیان

الف-ایهام و کنایه

ایهام یکی از مباحث مهم در علم بدیع است، که به معنای به‌گمان‌افکندن است و به قول شمس قیس «این صیغ چنان بود که لفظی ذو معنیین به کار دارد، یکی قریب و یکی غریب تا خاطر سامع نخست به معنی قریب رود و مراد قایل، معنی غریب باشد.» چنان‌که واژه‌ی «مدام» در شعر حافظ:

ما در پیاله عکس رخ یار دید‌ه‌ایم/ ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

در نگاه نخست «مدام» به معنای همیشه (- نوشیدن همیشگی) و در نگرش دوباره معنای شراب را به ذهن می‌‏آورد.

حال اگر یک کنایه به شکل یک ایهام، هم در معنای حقیقی و زبانی خود دلالت کند و هم به معنای مجازی و فراقاموسی باشد، به آن «ایهام کنایی» می‏‌گوییم.

مانند:

ز شرم جلوه‌ی مستانه‌ی تو، سر و پا در گل/ ز طوق قمریان چون دود از روزن هوا گیرد (صائب)

پا در گل بودن معنای زبانی نزدیک:در خاک بودن ریشه و ساقه‌ی سرو

معنای فراقاموسی دور (کنایی): گرفتار و مقید بودن سرو

نمونه‏‌ی دیگر از حافظ:

جایی که تخت و مسند جم می‌‏رود به باد/ گر غم خوریم خوش نبود به که می، خوریم

به باد رفتن. معنای نزدیک زبانی: حرکت کردن مسند و تخت جم (سلیمان) با باد

معنای دور کنایی: نابودشدن و از میان رفتن تخت و مسند سلیمان

ب-استخدام، ایهام و کنایه

«استخدام» یکی دیگر از مباحث علم بدیع است و آن اسم یا فعلی است که دو معنا داشته باشد و در هر یک از دو معنا با اسم یا فعل دیگری در جمله ترکیب شود. مانند این بیت از سعدی:

باز آ که در فراق تو چشم امیدوار/ چو گوش روزه‏دار بر الله اکبر است

الله اکبر دو معنی دارد، یکی معنی معروف و یکی درواز‌ه‌ای به همین نام در شیراز.

بنابراین حاصل معنا این‌طور می‌‏شود:

1- در فراق تو چشم من به دروازه الله اکبر است (انتظار آمدن تو را می‏‌کشم).

2- گوش آدم روزه‌‏دار که برای شنیدن اذان افطار انتظار می‏‌کشد.

البته نوع دیگری از صنعت استخدام آن است که لفظی دارای دو معنی باشد و واژ‌ه‌ای با ضمیر بیاورند که به معنی دیگر واژه راجع باشد.

حال با درنظرگرفتن این صنعت بدیعی باید بگوییم که بعضی کنایه‏‌ها طوری بار گرفته می‏‌شوند که در ارتباط با دو مسندالیه یا مسند یا...به جای دو بار، یک بار به کار می‌‏روند و دو معنای «مجازی-حقیقی» یا «کنایی-زبانی» دارند و چون شبیه به صنعت استخدام در علم بدیع هستند، ایهام استخدامی نامیده می‏‌شوند.

مانند:

مرا سرو چمن به خاک راه نشاند زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست (48)

به خاک راه نشاند. معنای زبانی و حقیقی در پیوند با «سرو»: کاشت (در خاک قرار داد) معنای کنایی و مجازی در پیوند با «مرا»: بدبخت و بیچاره و درمانده ساخت.

ج-ارداف (تشبیه کنایه)

در حاشیه‌ی بحث کنایه در کتاب‌های بلاغت عربی، بحث دیگری آمده است با این محتوا: یکی از صنایع ادبی آن است که گوینده وقتی می‏‌خواهد مطلبی را بیان کند، معنی دیگری را که از توابع و لوازم معنای مقصود باشد بیاورد و از معنی گفته‌شده به معنی خواسته‌شده اشاره کند. این صنعت را اهل بدیع «ارداف» گفته‌اند و سیوطی آن را «تشبیه کنایه» نامیده است.

در کتاب‌های بدیع فارسی نیز، بحث «ارداف» آمده است. چنان‌که «واعظ کاشفی» می‏‌گوید: ارداف لغة «از پی فرا شدن» است و در اصطلاح آوردن کلامی که لفظ گفته‌شده اراده معنای حقیقی را نکند، بلکه آوردن لفظی مرادف آن باشد، مثلن وقتی شاعر می‏‌خواهد رفت و آمد و اجتماع مردم را بر در خانه ممدوح تصویر کند، می‏‌گوید:

کسی ندید در خانه‌ی تو را بسته کسی نیافت سر کوچه‌ی تو را خالی

زیرا بازبودن در خانه از لوازم رفت‌و آمد‌های مردم‏ است.

بنابراین آن‌چه در معیار‌های شناخت کنایه گفتیم، مثال‌های بالا را می‌‏توانیم کنایه به حساب آوریم و آن‌چه در این‌جا «ارداف» نامیده شده است را نیز یکی از انواع کنایه بدانیم، زیرا «بازبودن در خانه» یا «بسته‌نبودن» آن، کنایه از میهمان‌نوازی است.


منبع: مجله‌ی کیهان اندیشه/ منصور میرزانیا