تبیان، دستیار زندگی
نگاه یک عارف و شاعر به دنیا با نگاه انسان های معمولی بسیار متفاوت است. آنکس که عارف است همه چیز را از دریچه ی دیگری می بیند و همواره با خود و هستی در صلح است. مولانا هم یکی از عرفایی است که به همه چیز متفاوت می نگرد. پرداختن به داستان موسی و فرعون آن هم ا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

موسی و فرعون هر دو مسّخر درگاهند

(رمز شناسی مولانا)

نگاه یک عارف و شاعر به دنیا با نگاه انسان های معمولی بسیار متفاوت است. آنکس که عارف است همه چیز را از دریچه ی دیگری می بیند و همواره با خود و هستی در صلح است. مولانا هم یکی از عرفایی است که به همه چیز متفاوت می نگرد. پرداختن به داستان موسی و فرعون آن هم از زاویه ای دیگر تنها به وسیله مولانا ممکن است.

آسیه بیاتانی -بخش ادبیات تبیان
مولانا

یکی از داستان های معروف در دین و ادبیات داستان موسی و فرعون است. داستان قرار گرفتن دو نیروی خیر و شر در مقابل هم و مجادله نماینده این دو نیرو با یکدیگر که در نهایت به پیروزی نیروی خیر می انجامد. اما مولانا همواره از زاویه ای دیگر به تمامی داستان ها می نگرد. با خواندن این مقاله این داستان را از زاویه دید مولانا مرور می کنیم.

داستان یا این بیت آغاز می شود:

موسی و فرعون معنی را رهی ظاهر آن ره دارد و این بی‌رهی

موسی و فرعون هر دو از نظر معنا، رهرو بودند. گرچه در ظاهر موسی در راه راست و فرعون در بیراهه بود.

این بیت را یکی از سخت ترین ابیات مثنوی می دانند، چرا که بر اساس این بیت هم موسی به حق ایمان داشت و هم فرعون، منتهی اختلاف آن دو در صورت بود نه در معنا.

اینکه فرعون را مومن بدانیم با مفاد قرانی و متون شرعی مغایرت دارد پس به ناچار باید نوع ایمان را توضیح دهیم.

صوفیان ایمان را دو قسمت کرده اند: 1. ایمان ایجادی: که همان فرمانبرداری و متابعت از اصول خلقت و قوانین حاکم بر امور تکوینی است که بالاجبار این قوانین بر همه موجودات و کائنات، حکم می راند.

2. ایمان ایجابی: همان ایمان شرعی است که به صورت ایمان به خدا و پیامبر نمودار می شود.

روز موسی پیش حق نالان شده نیمشب فرعون هم گریان بده

کین چه غلست ای خدا بر گردنم ورنه غل باشد کی گوید من منم

زانک موسی را منور کرده‌ای مر مرا زان هم مکدر کرده‌ای

زانک موسی را تو مه‌رو کرده‌ای ماه جانم را سیه‌رو کرده‌ای

بهتر از ماهی نبود استاره‌ام چون خسوف آمد چه باشد چاره‌ام

پروردگارا تو موسی را به نور هدایت روشن کردی و مرا نیز با علم اراده ات تاریک و تیره ساختی. تو موسی را مانند ماه روشن رخسار کردی و ماه جان مرا تیره و سیاه ساختی. ستاره اقبال من بهتر از ماه نیست، وقتی که ماه دچار خسوف می شود، ستاره اقبال من هم به خسوف گرفتار می آید و دیگر چه چاره ای خواهم داشت؟

روزها حضرت موسی در محضر حق می نالید و در نیمه شب ها فرعون در درگاه حق به ناله و زاری می پرداخت. ای خدا این چه غل و زنجیری است بر گردن من؟ اگر این من گفتن زنجیر گرانباری نیست، چه کسی اظهار تکبر می کرد و دم از من می زد؟

پروردگارا تو موسی را به نور هدایت روشن کردی و مرا نیز با علم اراده ات تاریک و تیره ساختی. تو موسی را مانند ماه روشن رخسار کردی و ماه جان مرا تیره و سیاه ساختی. ستاره اقبال من بهتر از ماه نیست، وقتی که ماه دچار خسوف می شود، ستاره اقبال من هم به خسوف گرفتار می آید و دیگر چه چاره ای خواهم داشت؟

نوبتم گر رب و سلطان می‌زنند مه گرفت و خلق پنگان می‌زنند

می‌زنند آن طاس و غوغا می‌کنند ماه را زان زخمه رسوا می‌کنند

من که فرعونم ز خلق ای وای من زخم طاس آن ربی الاعلای من

خواجه‌تاشانیم اما تیشه‌ات می‌شکافد شاخ را در بیشه‌ات

باز شاخی را موصل می‌کند شاخ دیگر را معطل می‌کند

مردم ار چه مرا خدا می خوانند، اما این مثل آن است که ماه گرفته باشد و مردم به طاس و طشت می کوبند که گرفتگی ماه را فاش کنند. مردم به هنگام خسوف به طاس و طشت می کویند و ماه را رسوا می کنند، من که فرعونم و مرا خدا می دانند. این نواختن بر طاس و طشت تیرگی روح مرا فاش می سازد.

خداوندا من و موسی هر دو غلام یک صاحب هستیم و بنده تو به شمار می آییم. ولی تیشه اراده و مشیت تو در باغ هستی، شاخه ای را می شکافد و جدا می سازد و باز به مقتضلی حکمت بالغه خود شاخه ای دیگر را پیوند می زند و شاخه دیگر را از جریان طبیعی خود بر کنار و عاطل می سازد.

باز با خود گفته فرعون ای عجب من نه دریا ربناام جمله شب

در نهان خاکی و موزون می‌شوم چون به موسی می‌رسم چون می‌شوم

رنگ زر قلب ده‌تو می‌شود پیش آتش چون سیه‌رو می‌شود

نه که قلب و قالبم در حکم اوست لحظه‌ای مغزم کند یک لحظه پوست

سبز گردم چونک گوید کشت باش زرد گردم چونک گوید زشت باش

لحظه‌ای ماهم کند یک دم سیاه خود چه باشد غیر این کار اله

پیش چوگانهای حکم کن فکان می‌دویم اندر مکان و لامکان

فرعون دوباره به خود گفت: شگفتا آیا من در تمام شب در حال ربنا گفتن نیستم؟

وقتی که در نهان و خلوت ام فروتن و سازگارم، اما همینکه به موسی میرسم ، حال دیگری پیدا می کنم، چرا چنین می شوم؟ به عنوان مثال اگر طلای تقلبی را ده بار هم اب طلا بزنند، همین که درون آتش نهاده شود، سیاه می گردد.

آن حاکم قدرتمند لحظه ای مرا ماه و دمی دیگر سیاه می کند. ما در پیش چوگان حکم و قضای الهی، مثل گوی چوگان در لا مکان و مکان می گردیم.

ادامه دارد............


منابع:
مثنوی معنوی، تصحیح کریم زمانی
مثنوی معنوی، تصحیح گلپینارلی