تبیان، دستیار زندگی
وقتی انسان نعمت ها را از خدا بداند و خدا را فوق همه اشیا بداند، هر اندازه نعمت ها فزونی یابد، همان قدر باید متواضع تر و حق پذیرتر باشد؛ مانند درختی که هر چه میوه اش بیشتر باشد، شاخه هایش بیشتر به سمت زمین خم می شود و دسترسی به آن ها راحت تر است. خداوند به
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این بیماری واگیردار است مواظب باش!

تعصب

تعصب یکی از مهلکات است و اگر کسی گرفتار این صفت رذیله شود، کور می‌شود و حقیقت را نمی‌بیند؛ مرض واگیرداری که گاهی یک طایفه یا گروه سبب سرایت این بیماری به طایفه و گروه دیگر می‌شوند و آن‌ها بر اساس همین رشته به دفاع از خود می‌پردازند یا به دیگران تعدی می‌کنند.

وقتی که کور می‌شویم!

«تعصب» و «تحجر» به‌ معنای‌ ایستایی، تحول‌ناپذیری، جمود و برنتابیدن‌ فرهنگ‌ و ارزش‌های حق‌ و متعالی‌ است‌ که‌ هم‌ در ساحت‌ بینش‌ و دانش‌(تحجر) و هم‌ در حوزه‌ گرایش‌ و رفتار(جمود) بروز و ظهور دارد و عقل‌ و دل‌ و ابزارهای‌ معرفت‌یاب‌ و منابع‌ شناخت‌زا را نیز شامل‌ می‌‌شود. «عصبیت» از نظر علمای اخلاق، یکی از اخلاق باطنه نفسانیه است که دفاع از آن به دلیل تعلق و ارتباط است، نه حق بودنش. این دفاع اگرچه باطل باشد، به سبب رشته ارتباط بین دو طرف صورت می‌گیرد و یکی از اخلاق رذیله به حساب می‌آید.(1)

تعصب یکی از مهلکات است و اگر کسی گرفتار این صفت رذیله شود، کور می‌شود و حقیقت را نمی‌بیند؛ مرض واگیرداری که گاهی یک طایفه یا گروه سبب سرایت این بیماری به طایفه و گروه دیگر می‌شوند و آن‌ها بر اساس همین رشته به دفاع از خود می‌پردازند یا به دیگران تعدی می‌کنند. امام علی(علیه السلام) در نکوهش آن می‌فرماید: «فَعَدُوُّ اللَّهِ‏ إِمَامُ‏ الْمُتَعَصِّبِینَ‏ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیة؛ همانا دشمن خدا(شیطان) پیشوای متعصب‌هاست و پیشاهنگ متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد».(2)

عوامل تعصب

پیروی از بزرگان متکبر

پیروی ناآگاهانه و دفاع افراطى از پدران و اجداد و شخصیت‌های بزرگ قوم و قبیله، سرچشمه بسیارى از جنگ‌ها در طول تاریخ بوده است و عاملى براى انتقال خرافات و زشتی‌ها - تحت عنوان آداب و سنن قبیله و نژاد- به اقوام دیگر شده است. امام علی(علیه السلام) ضمن هشدار به حرکت در سایه بزرگان متکبر می‌فرماید: «أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ‏ طَاعَةِ سَادَاتِكُمْ وَ كُبَرَائِكُمْ الَّذِینَ تَكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِینَةَ عَلَى رَبِّهِمْ‏ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مُكَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِیةِ وَ دَعَائِمُ أَرْكَانِ الْفِتْنَةِ وَ سُیوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِیة؛ زنهار، زنهار! از پیروی آقایان و بزرگان‌تان؛ آن‌ها که به اصل و حسب خود می‌نازند و نژاد خویش را برتر دیدند و کارهای ناپسند را به خدا نسبت می‌دهند و نعمت‌های گسترده خدا را انکار می‌کنند تا با خواسته‌های پروردگار مبارزه کنند و نعمت‌های او را نادیده انگارند. آنان پایه‌های تعصب‌اند و ستون‌های فتنه‌اند و شمشیرهای کشیده شده جهل و نادانی‌اند».(3)

وقتی انسان عقل و اندیشه را بیدار کند و از آن، بهره بگیرد، می‌تواند کم‌خردی را که یکی از عوامل تعصب است برطرف کند. راه بهره‌وری از عقل، حفظ و نگه‌داری تجربه‌ها و استفاده صحیح از آن‌هاست و در این مسیر باید نه تنها از تجربه خود، بلکه با تعمق در تاریخ از تجربیات بشر نیز بهره‌مند شود؛ هم‌چنان که امام نیز به این مسئله اشاره کرده‌اند: «وَ العَقلُ حِفظُ التَجَارُب؛ عقل، نگهداری تجربه‌هاست»

تعصب بزرگان ریشه در تکبر دارد که همه خوبی‌ها را از خود می‌دانند و بلاها و مصیبت‌ها را به خدا نسبت می‌دهند. مسائل نژادی را روز به روز در مقابل چشم‌های زیردستان پررنگ می‌کنند تا حدی که غیر از رشته ارتباط و علاقه، چیز دیگری را نبینند و با این رشته، هر جا که خواستند، آن‌ها را سوق دهند.(4)

پرداختن به رویای گذشته

نادیده انگاشتن حال و توجه به گذشته و اصل و ریشه، یکی دیگر از عوامل بسیار اثرگذار در ابتلا به این صفت رذیله است. اتصال به گذشته سبب می‌شود فرد از پذیرش حق و تسلیم شدن در برابر آن سر باز زند و احساس کند چون در گذشته دست برتر داشته، اکنون نیز آن حالت برای او باقی است و این توهم است که مانع پذیرش حق می‌شود؛ هم‌چنان‌که امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «وَ تَعَصَّبَ عَلَیهِ لِأَصلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ‏ إِمَامُ‏ الْمُتَعَصِّبِینَ؛ و شیطان به خاطر طینت و اصل خود بر او تعصب ورزید، پس دشمن خدا، شیطان پیشوای متعصبان است».(5)

جهل و نادانی

یکی دیگر از علل ابتلا به این بیماری، جهل و نادانی است که بزرگان متکبر با این حربه از مردم بهره می‌گیرند و حمیت و تعصب را در وجودشان شعله‌ور می‌کنند: «لَقَدْ نَظَرْتُ‏ فَمَا وَجَدْتُ‏ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ یتَعَصَّبُ لِشَی‏ءٍ مِنَ الْأَشْیاءِ إِلَّا عَنْ عِلَّةٍ تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ الْجُهَلَاءِ أَوْ حُجَّةٍ تَلِیطُ بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیرَكُم؛ من در اعمال تعصب‌آمیز جهانیان نگریستم، هیچ یک از جهانیان را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب ورزد، مگر به خاطر اینکه نادان را بفریبد یا تعصب را دلیلی قرار دهند، تا بی‌خردان او را قبول کنند».(6)

راه درمان

برای رفع بیماری‌‌های روحی و روانی باید به منشأ بیماری توجه کرد و با بررسی عوامل ابتلا، درصدد رفع آن‌ها برآمد و در این راه از صبر و ایمان به خدا و قیامت مدد جست.  بهترین راه مبارزه با این خوى زشت و طریق نجات از این مهلكه بزرگ، تلاش و كوشش براى بالا بردن سطح فرهنگ و فكر و ایمان هر قوم و جمعیت است.

تعصب

پرهیز از حرکت در مسیر بزرگان متعصب

یکی از عوامل مصون ماندن یا درمان بیماری تعصب، خروج از فرمان بزرگانی است که عملکرد آن‌ها بر پایه تعصب است؛ هم‌چنان‌که امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «أَلا فَالحَذَرَ الحَذَرَ مَن طَاعَةِ سَادَاتِکُم وَ کُبَرَائِکُم؛ آگاه باشید و بپرهیزید، بپرهیزید از فرمان‌بری مهتران و بزرگان».(7)

خروج از دایره تعصبات قومی و مذهبی و هر رشته‌ای که باعث حرکت در مسیر متعصبان می‌شود، بهترین راه برای نجات از این دام شیطان است. امام علی(علیه السلام) بزرگان متعصب و متکبر را پایه‌های تعصب و ستون‌های فتنه بر می‌شمارد و برای درمان این درد می‌فرماید: «کُن فِی الفِتنَةِ کَابنِ اللَّبُونِ‏ لا ظَهرٌ فَیُرکَبَ وَ لا ضَرعٌ فَیُلحَبَ؛ در فتنه‌ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا از او بدوشند».(8)

توجه به اهل‌بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله)

توجه به کلمات اهل‌بیت(علیهم السلام) به انسان آگاهی می‌دهد تا از کمند جهل و نادانی رهایی یابد و هنگامی که پرده جهل کنار رفت، عصبیت نیز از بین می‌رود: «هُمْ‏ عَیشُ‏ الْعِلْمِ‏ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِینَ یخْبِرُكُمْ حُكْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِم‏؛ خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) مایه حیات و زنده بودن دانش و نابودی جهل هستند. بردباری‌شان شما را از دانش آن‌‌ها و ظاهرشان، از صفای باطن آن‌ها خبر می‌دهد».(9)

تفکر و تعقل

یکی دیگر از راه‌های نجات از کمند تعصب جاهلانه، تفکر و اندیشه در ریشه و عافیت حرکت بر اساس تعصب است؛ زیرا فکر و اندیشیدن انسان را از سقوط در گمراهی و شیهات آگاه می‌کند. امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: «مَن تَفَکَّرَ أَبصَرَ؛ کسی که بیندیشد، یسنا و آگاه می‌شود».(10) هم‌چنین می‌فرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ‏ سَمِعَ‏ فَتَفَكَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَكَ جَدَداً وَاضِحاً یتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَةَ فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی‏ الْمَغَاوِی‏؛ حقیقت‌بین کسی است که بشنود و بیندیشد و نگاه کند. پس بینا شود و از عبرت‌ها بهره گیرد. سپس در راه‌های روشن گام بردارد و از راه‌هایی که به سقوط و گمراهی شبهات اغواکننده منتهی می‌شود، دوری جوید».(11)

وقتی انسان نعمت‌ها را از خدا بداند و خدا را فوق همه اشیا بداند، هر اندازه نعمت‌ها فزونی یابد، همان‌قدر باید متواضع‌تر و حق‌پذیرتر باشد؛ مانند درختی که هر چه میوه‌اش بیشتر باشد، شاخه‌هایش بیشتر به سمت زمین خم می‌شود و دسترسی به آن‌ها راحت‌تر است. خداوند به انسان نعمت‌های بسیاری بخشیده است؛ بنابراین وظیفه او نیز به همین اندازه سنگین‌تر می‌شود؛ چرا که هر آن‌چه که در دست اوست، امانت و قرض الهی است

وقتی انسان عقل و اندیشه را بیدار کند و از آن، بهره بگیرد، می‌تواند کم‌خردی را که یکی از عوامل تعصب است برطرف کند. راه بهره‌وری از عقل، حفظ و نگه‌داری تجربه‌ها و استفاده صحیح از آن‌هاست و در این مسیر باید نه تنها از تجربه خود، بلکه با تعمق در تاریخ از تجربیات بشر نیز بهره‌مند شود؛ هم‌چنان که امام نیز به این مسئله اشاره کرده‌اند: «وَ العَقلُ حِفظُ التَجَارُب؛ عقل، نگهداری تجربه‌هاست».(12)

باور به تعلق نعمت‌ها به خدا

وقتی انسان نعمت‌ها را از خدا بداند و خدا را فوق همه اشیا بداند، هر اندازه نعمت‌ها فزونی یابد، همان‌قدر باید متواضع‌تر و حق‌پذیرتر باشد؛ مانند درختی که هر چه میوه‌اش بیشتر باشد، شاخه‌هایش بیشتر به سمت زمین خم می‌شود و دسترسی به آن‌ها راحت‌تر است. خداوند به انسان نعمت‌های بسیاری بخشیده است؛ بنابراین وظیفه او نیز به همین اندازه سنگین‌تر می‌شود؛ چرا که هر آن‌چه که در دست اوست، امانت و قرض الهی است. امام علی(علیه السلام) در این زمینه و با استناد به آیات الهی فرموده است: «وَ اسْتَقْرَضَكُمْ‏ وَ لَهُ‏ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏ وَ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ یبْلُوَكُمْ‏ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا؛ در حالی از شما طلب وام دارد که گنج‌های آسمان و زمین به او تعلق دارد و خدا، بی‌نیاز و ستوده است؛ بلکه خواسته‌ است شما را بیازماید که کدام یک‌ از شما نیکوکارترید».(13)

پی‌نوشت:

1.      مرتضی مطهری، مجموعه‌ آثار، ج‌ 19، ص‌ 110.

2.      نهج‌البلاغه، خطبه 192.

3.      همان.

4.      سید حسین هاشمی، اخلاق در نهج‌البلاغه، ص 138.

5.      نهج‌البلاغه، خطبه 192.

6.      همان.

7.      همان.

8.      همان، حکمت 1.

9.      همان، خطبه 139.

10.  همان، نامه 31.

11.  همان، خطبه 153.

12.  همان، خطبه 1.

13.  همان، خطبه 183.

زهرا رضائیان        

بخش نهج البلاغه تبیان


مطالب مرتبط:

هیچگاه برای آموختن دیر نیست

3نصیحت شیطان به حضرت نوح(علیه السلام)!

چرا یادمون میره قراره بمیریم؟!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.