همسر روزهخوار من!
روزهای اول این طور نبود اما کم کم عقایدش تغییر کرد ، هر روز بیشتر از هم فاصله گرفتیم .فکر می کردم بالاخره به اعتقادات گذشته اش بر خواهد گشت اما این طور نشد.چند سالی ست نه به بهانه ی بیماری که به خاطر بی علاقگی به روزه ،ماه رمضان را برایم سخت کرده است.
همسرم ، مرد بدی نیست،اخلاقش خوب است و زندگی خوبی داشتیم تا اینکه او تغییر کرد.او خیلی راحت روزه خواری می کند و تنها به این حرکت اکتفا نکرده و گاهی مرا هم مسخره می کند. بی اعتقادی اش از زمزمه های «دلت پاک باشه »و «خدا بزرگ تر از این حرف هاست که به نماز و روزه ی من و تو نیاز داشته باشد»،شروع شد اما این روزها خیلی راحت بی اعتقادی اش را در خانه فریاد می زند.
من دو فرزند دارم. یک پسر 10 ساله و یک دختر 5 ساله. نمی دانم چگونه رفتار کنم؟ از او جدا شوم، بچه ها و آیندهشان چه می شود؟
از یک طرف رفتارهای او در فرزندانم هم تاثیر گذاشته است و دوست دارم کاری کنم که آنها افراد دینداری شوند اما با این پدر چگونه ممکن است؟ کمکم کنید، چگونه رفتار کنم؟
مطالب مرتبط:
داستان زنان متاهل و پسران مجرد!!