تبیان، دستیار زندگی
روزهای جوانی ،روزهای فکر کردن و اندیسیدن است زیرا در ابتدای راه هستید و باید بیاموزید در لحظه لحظه ی زندگی تان درست بیاندیسید اما فرمول خاصی دارد که باید از آن پیروی کنید.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرمولی برای زندگی بهتر


روزهای جوانی ،روزهای فکر کردن و اندیشیدن است زیرا در ابتدای راه هستید و باید بیاموزید در لحظه لحظه ی زندگی تان درست بیاندیشید اما فرمول خاصی دارد که باید از آن پیروی کنید.

موفقیت

هر یک از ما با دید خاصی که به نظر خودمان درست‌ترین شیوه نگرش است به زندگی و جنبه‌های مختلف آن نگاه می‌کنیم. به همین دلیل وقتی با فرد دیگری که متفاوت از ما به موضوعات می‌نگرد برخورد می‌کنیم فکرهای مختلفی راجع به او می‌کنیم، به عنوان مثال با خود می‌اندیشیم که : "همین‌ها هستند که نمی‌گذارند دنیا گلستان شود"، "نمی‌دانم به من گوش نکرد یا حرفم را نفهمید"، "چقدر او آدم غیر منطقی و متعصبی است" و موارد دیگر. فرقی نمی‌کند این فرد یکی از نزدیکترین افراد خانواده ما باشد یا کسی که برای اولین بار در جریان جلسات کاری با او آشنا شده‌ایم، آنچه مهم است نقطه اشتراکی است که در برداشتهای همه ما از فردی با نظر متفاوت دیده می‌شود: ما تمایل داریم به افرادی که نظراتی متفاوت دارند به عنوان یک مخالف بنگریم. به دنبال این طرز تلقی در صدد برمی‌آییم تا نظر آن فرد را نسبت به موضوع مورد نظر عوض کنیم، برای نیل به این هدف با او وارد بحث و مجادله می‌شویم .ما نمی‌توانیم نظر دیگران را عوض کنیم مگر اینکه در بدو امر بتوانیم ذهنیت خود را نسبت به تفاوت و تعدد عقاید دیگران باز کنیم.

برای باز کردن بزرگراه ذهن خود می‌توانیم از راهکارهای زیر استفاده نماییم:

1."ما از زاویه‌های متفاوتی به یک موضوع نگاه می‌کنیم"

در اولین گام بیایید جمله بالا را آنقدر برای خود تکرار کنیم تا به سبک شناختی ما وارد شود.  همچنین توصیه می‌شود قبل از جرّ و بحث کردن با دیگران فرصتی برای خود ایجاد کنیم و عباراتی مثل جملات زیر را نیز برای خود بازگو کنیم: "اینکه ما نسبت به مسائل، نگاههای متفاوتی داریم اتفاق خوبی است. چون وقتی بچه بودیم فقط از یک بُعد به مسئله نگاه می‌کردیم چون فکر نمی‌کردیم می توان از چندین بُعد به یک موضوع نگاه کرد. اما حالا این را می‌دانیم و این یعنی قرار داشتن در مسیر رشد شناختی و نزدیک شدن به بلوغ فکری".

2. بپذیریم که تفاوت آراء و عقاید، در واقع یک نقطه اشتراک بین ماست

همانطور که گفتیم آحاد افراد بشر با دیدگاهی یگانه و منحصر به فرد به زندگی می‌نگرند، برای مثال من متفاوت از شما، شما متفاوت از دوست صمیمی‌تان، دوستتان متفاوت از مادرش، او متفاوت از دیگری و همینطور این تفاوتها ادامه پیدا می‌کند. به عبارت دیگر متفاوت بودن از نظرات دیگری ویژگی‌ای است که در همه انسانها وجود دارد بنابراین می‌توان از آن به عنوان یک نقطه اشتراک نام برد. پس اگر می‌خواهیم ذهنیت بازتری داشته باشیم باید تمرین کنیم تا به جای اینکه افرادی را که متفاوت از ما فکر می‌کنند مخالف تلقی کنیم و آنها را از مسیرکار و زندگی‌مان کنار بگذاریم، این واگویه را برای خود تکرار کنیم که "او (یعنی طرف دیگر) هم مثل من طرز فکر خاص خودش را دارد". اتخاذ این رویکرد به دلیل تأکیدی که بر شباهتهای موجود بین طرفین دارد بقای مسالمت آمیز ما را در چارچوب گفتگو و مذاکره تمدید می‌نماید .

3. "من چطور به دیدگاه فعلی‌ام درباره این موضوع رسیدم؟" یا به عبارت دیگر " داستان رسیدن من به این دیدگاه یا نظر چیست؟"

وقتی به تفاوتِ نظر می‌رسیم خوب است از خود بپرسیم: "چطور شد من در این زمینه به این دیدگاه رسیدم؟". در اینجا ما به دنبال این نیستیم که بدانیم چرا به این دیدگاه و یا نظریه رسیدیم بلکه فقط می‌خواهیم بدانیم این دیدگاه چگونه و چطور در ما ایجاد شده، رشد کرده و به شکل امروزی درآمده است. در این جریان گاهی به مواردی برمی‌خوریم که متوجه می‌شویم دیدگاههای فعلی ما آنقدر ها هم که فکر می‌کردیم بُن مایه قوی و مناسبی ندارد. این شیوه گشودگی ذهن ما را نسبت به آراء مختلف افزایش می‌دهد و کمک می‌کند تا از بین گزینه‌های متنوع و متعدد بهترین دیدگاه را انتخاب نماییم.

اگر می‌خواهیم ذهنیت خود را باز کنیم باید تمرین کنیم تا به چالش کشیدن تجربه‌های مان را کنار بگذاریم و به جای آن تفسیر خود را از این تجربه‌ها مورد بررسی قرار دهیم

4. « آیا تا به حال شده با کسی بحث کنم و از یک نقطه نظر دفاع کنم  و ناگهان بفهمم که نسبت به موضوع و دیدگاهم اطمینان زیادی ندارم، با این وجود به هر شکل به بحث ادامه داده‌ام چون نخواسته‌ام موضعم را از دست بدهم؟»

اگر می‌خواهیم ذهنیت بازتری نسبت به تفاوتها داشته باشیم لازم است تمرین کنیم که در برابر گشودگی ذهن، احساس امنیت و راحتی داشته باشیم. برای این که متوجه شویم چقدر نسبت به باز کردن ذهنیت خود احساس امنیت می‌کنیم می‌توانیم سۆال بالا را از خودمان بپرسیم. اگر پاسخ به این سۆال مثبت است نباید نگران شد، بلکه تا باز شدن بزرگراه ذهن باید صبر کرد و ممارست. یکی از تمرینهایی که در این زمینه مفید است تکرار مستمر این جمله با خود است: «من از این پس می‌خواهم با خودم راحت باشم و نقطه نظراتی را که به من کمک نمی‌کنند و سودی برایم ندارند کنار بگذارم».

5.تفسیرها را بررسی کنیم نه تجربه‌ها را

اگر می‌خواهیم ذهنیت خود را باز کنیم باید تمرین کنیم تا به چالش کشیدن تجربه‌های مان را کنار بگذاریم و به جای آن تفسیر خود را از این تجربه‌ها مورد بررسی قرار دهیم. هریک از ما تجربه‌های منحصربفردی در زندگی داشته‌ایم و این تجربه‌ها مهم و ارزشمند هستند اما آنچه که امروز ما را در جایگاه فعلی نشانده است لزوماً نه خود این تجربه‌ها بلکه شیوه تفسیر ما از آنهاست. بنابراین اگر قرار باشد تغییری در خود ایجاد کنیم باید از شیوه تعبیر و تفسیرمان آغاز کنیم. باز کردن ذهن نیز از این قاعده مستثنی نیست. پس اگر می‌خواهیم ذهنیت بازتری داشته باشیم باید سعی کنیم به شیوه‌های دیگری برای تفسیر تجربه‌های‌مان هم فکر کنیم.

6.«من می‌خواهم به چه چیزی دست یابم؟ طرف مقابل می‌خواهد به چه چیزی دست یابد؟»

جمله بالا سۆالی است که ما باید قبل از اینکه با کسی وارد بحث و جدل شویم از خودمان بپرسیم. یعنی از قبل باید بر هدف‌مان از بحث متمرکز شویم. تمرکز بر هدف به یاد ما می‌اندازد که چیزی که به دنبال آن هستیم از راه گفتگو به دست می‌آید و نه بحث و مجادله. اندیشیدن به این مطلب و پرسش کردن از هدف "ما" از گفتگو، پلی از تفاهم بین افراد ایجاد می‌کند، بهره برداری از این پل به ما کمک می‌کند تا دیگران را بیشتر درک کنیم، همگام با آنها در مسیر گفتگو حرکت کنیم، به درک بهتری از موضوع دست یابیم و چیزهای بیشتری بیاموزیم. و این به نوبه خود به باز شدن ذهن ما کمک می‌کند.

بعد از اینکه این راهکارها را با خودمان تمرین کردیم، از آنها در رابطه با دیگران نیز استفاده کنیم. دفعه بعد قبل از اینکه درباره هر مسئله‌ای مانند پروژه‌های درسی، ورزش، مسائل مالی، کارهای خانه، یا هر موضوع دیگری با کسی وارد بحث و جدل شویم:

1. با اظهار این جمله که "من و شما دو انسان متفاوت با دیدگاههای متفاوت هستیم و از ارزش درک تفاوت در رسیدن به بلوغ فکری آگاهی داریم" زمینه‌ای برای گفتگو ایجاد کنیم.

2. بپذیریم که تفاوت آراء و عقاید، در واقع یک نقطه اشتراک بین ماست.

3. داستانِ رسیدنِ طرف دیگر به این نظر را بپرسیم نه دلایل او را. این راهبرد زمینه‌ای فراهم می‌کند تا ما هم با بیان داستان خودمان به ارتقای فضای درک متقابل و احساس امنیت کمک کنیم.

4. احساس امنیت و آسودگی لازم نسبت به گشودگی ذهن را در دیگری ایجاد کنیم.

5. تجربه‌های فرد را معتبر بدانیم. شیوه‌هایی دیگر برای تفسیر تجربه‌ها را به فرد پیشنهاد کنیم.

6. هدف نهایی را در ذهن نگه داریم.

بعد از مدتی تمرین متوجه خواهیم شد که استقبال از گشودگی ذهن و جایگزین کردن گفتگو به جای بحث و جدل، می‌تواند ما را از تحمل چه مشکلات و دردسرهایی آزاد کند.

راحله فلاح

بخش خانواده ایرانی تبیان


مقالات مرتبط:

پاورقی مهم زندگی برای جوانان

من و بی‌حوصلگی‌هایم

نیاز جوانان مجرد و تعارض با والدین

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.