تبیان، دستیار زندگی
عشق نا فرجام، جاه طلبی، حرص و طمع، حسادت، ترس؛ اگر قصد نوشتن داستانی درباره ی چنین مسائلی دارید، بدون شک نمایشنامه ای از شکسپیر در این مورد خواهید یافت. شکسپیر در زمان نوشتن نمایشنامه هایش به خوبی این موضوع ها را از آن خود کرد. پس تعجب آور نیست که او الها
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ده رمان متأثر از شکسپیر

عشق نا‌فرجام، جاه‌طلبی، حرص و طمع، حسادت، ترس؛ اگر قصد نوشتن داستانی درباره‌ی چنین مسائلی دارید، بدون شک نمایشنامه‌ای از شکسپیر در این مورد خواهید یافت. شکسپیر در زمان نوشتن نمایشنامه‌هایش به‌خوبی این موضوع‌ها را از آن خود کرد. پس تعجب‌آور نیست که او الهام‌بخش نویسندگان بسیاری، از هرمان ملویل تا آنجلا کار‌تر باشد.

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
شکسپیر

شکسپیر پیش از اینکه کسی چیزی در مورد الگوهای اولیه بداند، با آن‌ها سر و کار داشت و توانایی‌اش در استفاده از یک احساس یا وضعیت و چارچوب بخشیدن به آن، باعث شد تا نمایشنامه‌هایی خلق کند که بی‌وقفه چاپ و به روی صحنه برده می‌شوند. به غیر از نمونه‌های زیر، «رومئو و ژولیت» الهام‌بخش «ایکس اُو» اثر مالوری بلکمن است، در «پارک مهتابی» نوشته‌ی برت ایستن الیس نیز ارجاعاتی به هملت وجود دارد و در «مغ» اثر جان فولز به «توفان» اشاره می‌شود.

اما مکبث نمایش مورد علاقه‌ی من است. علاقه‌ای که ظاهراً بین من و جو نسبو که اخیراً اعلام کرد رمان نوآر جنایی جدیدش بی‌تأثیر از نمایشنامه‌ی اسکاتلندی نیست، مشترک است، چرا که جادوی شوم آن نیز الهام‌بخش رمان تاریخی من آمیلیای تاریک است. در زمان سلطنت جیمز اول و دوم انگلیس، غیب‌گویی به بخشی از زندگی روزمره تبدیل شده و جادو هم ترس‌آور و هم منبع مفیدی بود. من تلاش کردم که مقداری از این موضوع استفاده کنم و تصویر روانی این عصر ترسو و خرافاتی را از نو خلق کنم.

1ـ موبی‌دیک، نوشته‌ی هرمان ملویل (مکبث/ شاه‌لیر)

رمان برجسته‌ی ملویل هم به کتاب مقدس و هم به افسانه‌های شکسپیر نزدیک است. کاپیتان اَهب مردی بزرگ، بی‌دین و خدامانند است که پیگیری‌اش برای شکار نهنگ سفید حکایتی است درباره‌ی زیاده‌خواهی. درست مانند مکبث و شاه‌لیر که نظم طبیعی امور را از بین می‌برند، اَهب نیز طبیعت را برای خواسته‌ی خود یعنی کشتن نهنگ به خدمت می‌گیرد و این کاوش متکبرانه از‌‌ همان ابتدا محکوم به شکست است.

2ـ دختر زمان، نوشته‌ی جوزفین تِی (ریچارد سوم)

ریچارد سوم تأثیر به‌سزایی بر رمان پلیسی سال 1951 جوزفین تِی دارد. کاراگاه آلن گرانت که به‌علت تصادف مجبور به ماندن در رختخواب شده، پس از مطالعه‌ی توصیفی از پادشاه بدنام، به آن علاقه‌مند می‌شود. تِی مطرح می‌کند که اگرچه ریچارد سوم به وضوح فردی حقیقی است، شکسپیر تصویری نادرست از او برای ما خلق کرده است. او به منظور تملق‌گویی برای حامی سلطنتی‌اش یعنی الیزابت اول، ریچارد سوم را پادشاهی بدذات و قاتل کودکان به تصویر می‌کشد.

3ـ دنیای قشنگ نو، نوشته‌ی آلدوس هاکسلی (طوفان)

هاکسلی در این رمانِ پاد‌ـ‌آرمان‌شهری، اشارات متعددی به آثار شکسپیر می‌کند و همچنین عنوان رمان از «طوفان» گرفته شده: «ای دنیای قشنگ نو! تو چنین مردانی را در خود داری؟» –جان (وحشی) همانند کالیبان، به خاطر ظاهرش منفور و مطرود است و هاکسلی نیز نظریه‌هایی را درباره‌ی قدرت هنر و طبیعت انسان بررسی می‌کند،‌‌ همان کاری که شکسپیر در احتمالاً آخرین نمایشنامه‌ی به یادماندنی‌اش انجام می‌دهد.

4ـ کیک و آبجو، نوشته‌ی ویلیام سامرست موآم (شب دوازدهم)

موآم را زمانی که حدوداً چهارده ساله بودم کشف کردم. او آن موقع از مُد افتاده بود و در حال حاضر کاملاً زیر ذره‌بین است. این رمان اثری جذاب درباره‌ی خودستایی ادبی است. تصویر بی‌قید و بندی رُزی دریفلد در شرایط امروزی جنسیت‌گراست اما خوش‌گذرانی بی‌عذر او الهام گرفته از سِر تابی بِلچ در شب دوازدهم است: «آیا تصور می‌کنی به خاطر اینکه تظاهر به تقوا می‌کنی دیگر کیک و آبجو برای کسی وجود نخواهد داشت؟»

5ـ آقای ریپلی با استعداد، نوشته‌ی پاتریشیا‌های اسمیت (مکبث)

ریپلی هم‌چون مکبث خواهان چیزی است که از آن دیگری است و درست مانند مکبث که دانکِن را به قتل می‌رساند، ریپلی نیز دیکی گرینلیف را می‌کشد تا جایش را بگیرد. سپس‌‌ همان‌طور که ریپلی برای حفظ موقعیتش تلاش می‌کند، تعداد قربانی‌ها هم اضافه می‌گردد. این رمان یک بازگویی مستقیم نیست اما به موازات روشن است که مکبث متهم به استفاده از رخت و هویت قرضی است و ریپلی به معنای واقعی کلمه لباس‌ها و هویت دیکی را می‌دزدد. به نظر من تفاوت اصلی بین پادشاه اسکاتلندی و جوان آمریکایی این است که ریپلی بیمار روانی کاملی است، او احساس ندامت و پشیمانی نمی‌کند.

فورسایت در عنوان رمانش، در مورد مبارزه‌ی مزدورانی در یک جمهوری آفریقایی تخیلی، به ژولیوس سزار اشاره می‌کند: «هیچ کس در امان نیست و سپس سگانِ جنگ را‌‌ رها می‌کند». این نمایش، وحشیانه مردان بی‌رحمی را که به اصولشان عمل می‌کنند نشان می‌دهد. استوار اما بی‌رحم و همچنین دشوار برای فهم خارجی‌ها.

6ـ شاهزاده‌ی سیاه، نوشته‌ی آیرس مرداک (هملت)

این اثر تصویر درخشانی از عشق وسواسی است، هرچند که طرحش از نوع معمولاً پیچیده‌ی مرداکی است که‌‌ همان‌قدر از فروید و افلاطون الهام گرفته که از هملت شکسپیر. داستان دوستی دگرگونی بین دو نویسنده را تعریف می‌کند و برخی صحنه‌های وقیحانه از نوع لباس مبدل را نمایش می‌دهد که جولیان (زنی جوان) مانند مرد دانمارکی غم‌زده‌ای لباس می‌پوشد. مرداک در نمایش غیرقابل پیش‌بینی بودن عشق و کمدی سیاه ناشی از آن تبحر دارد.

7ـ سگ‌های جنگ، نوشته‌ی فردریک فورسایت (ژولیوس سزار)

خشونت و خیانت در آثار شکسپیر الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان معاصر بوده است. فورسایت در عنوان رمانش، در مورد مبارزه‌ی مزدورانی در یک جمهوری آفریقایی تخیلی، به ژولیوس سزار اشاره می‌کند: «هیچ کس در امان نیست و سپس سگانِ جنگ را‌‌ رها می‌کند». این نمایش، وحشیانه مردان بی‌رحمی را که به اصولشان عمل می‌کنند نشان می‌دهد. استوار اما بی‌رحم و همچنین دشوار برای فهم خارجی‌ها.

8ـ کودکان دانا، نوشته‌ی آنجلا کار‌تر (رام کردن زن سرکش)

دوقلو‌ها و تناقض‌ها در رمان آخر کار‌تر همانند آثار شکسپیر به وفور یافت می‌شود. داستان دورا و نورا چَنس نظریه‌هایی در مورد پدر بودن و زنای با محارم را بررسی می‌کند. رمان در پنج بخش و مانند پنج پرده در نمایش‌نامه‌های شکسپیر نوشته شده است. یکی از مضمون‌ها «هنر والا در برابر هنر پست» است. من عاشق جسارت و استعداد محض در این رمان و شیوه‌ی به چالش کشیدن و همچنین ستایش میراث شکسپیر شدم.

9ـ عشق در بطالت نوشته‌ی آماندا کَریگ (رویای یک شب نیمه‌ی تابستان)

این اثر نسخه‌ای مدرن از «رویای یک شب نیمه‌ی تابستان» و مطابق با توسکانی امروزی است که با ملایمت طبقات صاحب‌نظر پرحرف را تمسخر می‌کند. استعاره‌های آشنای کمدی شکسپیر همگی دیده می‌شوند. سردرگمی، اندوه و راه‌حل نهایی. همانند مرداک، کریگ هم با اسامی اندکی شوخی می‌کند ـ‌اسامی خاص مورد علاقه‌ی من تئو نوبل و اِلن و ایوو اسفنج هستندـ همچنین برخی از ضعف‌های اخلاقی و تناقض‌ها و ناسازگاری‌ها در رویکرد ما به عشق و ازدواج را نمایان می‌کند.

10ـ چهارصد هکتار، نوشته‌ی جین اسمایلی (شاه لیر)

اسمایلی در رمان برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزرش داستان شاه‌لیر را در آیووای امروزی بازنویسی می‌کند. رمان جریان یک مزرعه‌ی چهارصد هکتاری است که متعلق به پدری با سه دختر است و از زبان بزرگ‌ترین دختر یعنی جینی روایت می‌شود. برخلاف شکسپیر که تنها به نشان دادن طمع و بدجنسی دو دختر بزرگ‌تر اکتفا می‌کند، اسمایلی در رمانش رازهای خانواده که زیربنای درام هستند را بررسی می‌کند و اهمیت زمین را به خودی خود نشان می‌دهد.


منبع: شهر کتاب به نقل از گاردین ـ سالی اریلی/ ترجمه‌ی شهاب رحیمی