تبیان، دستیار زندگی
واعظی چون منبر می رفت دزدان و قاطعان طریق را دعا می کرد و دست بر دعا بر می داشت که خدایا به بدان و مفسدان و طاغیان رحمت آور، آنان که اهل خیر را مسخره می کنند و کافر دل اند نیز مورد لطف خود قرار ده. او برگزیدگان را دعا نمی کرد بلکه از خداوند عافیت برای خب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت واعظی که خبیثان را دعا می کرد!


این ضرب المثل را شما نیز بارها شنیده اید که، عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. تمام اتفاقاتی که در این دنیا به وقوع می پیوندد برای خود نظم و قانونی دارد هر یک از موجودات این عالم هستی زنجیر وار به یکدیگر متصل اند و این اتصال و ربط و نسبت آنها به یکدیگر موجب می گردد که اعمال و افکارشان نیز بر دیگری تأثیر گذار باشد.
دعا

و این تأثیر گذاری گاه رو به سوی خیر است و گاهی شر. گاهی ارتباط انسان با انسانهای خداخواه و خیر و درستکار است و گاه ثمره ارتباطشان جز شر و زشتی نیست به گونه ای که وجود برخی برای بعضی افراد جز رنج و عذاب و گرفتاری نیست،اما این از نبوغ و استعداد آدمی است که می تواند از این شر و زشتی برای خویش خیر و نیکی فراهم سازد. به عبارت دیگر می تواند نیمه پر لیوان را ببیند نه نیمه خالی آن.

حکایتی از مثنوی

واعظی چون منبر می رفت دزدان و قاطعان طریق را دعا می کرد و دست بر دعا  بر می داشت که خدایا به بدان و مفسدان و طاغیان رحمت آور، آنان که اهل خیر را مسخره می کنند و کافر دل اند نیز مورد لطف خود قرار ده. او برگزیدگان را دعا نمی کرد بلکه از خداوند عافیت برای خبیثان طلب می نمود او را گفتند عادت مردمان این نیست که گم راهان را دعا می کنند واعظ گفت: آخر من از اینها خوبی دیده ام بدین جهت ایشان را دعا می کنم. آنان خبیث اند و جور و ظلم را بدان حد رساند اند که من از جانب شر به طرف خیر رهنمون شدم. من هرگاه رو به دنیا کردن از ایشان زخم و ضربت خوردم و این گرگان مرا به راه خیر و صلاح آوردند و چون سبب ساز خیر من شدند ایشان را دعا می کنم.

چون سبب‌ساز صلاح من شدند      پس دعاشان بر منست ای هوشمند

آری از نعمتی گله و شکایت کن که تو را از درگاه حق دور کند در حقیقت دشمن تو داروی درد تو از دوری حق است.

بنده می‌نالد به حق از درد و نیش     صد شکایت می‌کند از رنج خویش

حق همی گوید که آخر رنج و درد      مر ترا لابه کنان و راست کرد

این گله زان نعمتی کن کت زند         از در ما دور و مطرودت کند

گاهی ارتباط انسان با انسانهای خداخواه و خیر و درستکار است و گاه ثمره ارتباطشان جز شر و زشتی نیست به گونه ای که وجود برخی برای بعضی افراد جز رنج و عذاب و گرفتاری نیست،اما این از نبوغ و استعداد آدمی است که می تواند از این شر و زشتی برای خویش خیر و نیکی فراهم سازد. به عبارت دیگر می تواند نیمه پر لیوان را ببیند نه نیمه خالی آن

دعا گوی توام جانا

با این اوصاف شما چه کسی را دعاگو هستید؟ دوستان به ظاهر خوب و موجهی که هیچ راهی به سوی خیر و صلاح ندارند؟ و یا دشمنی که تو را به سمت عاقبت به خیری می خواند؟ دنیا کلاس درس است، زنگ تفریح نیز ندارد حتی خواب آن نیز در بردارنده بزرگترین درس زندگی است یعنی مرگ. از این رو می توان از  اطرافیان و حتی از خود درس گرفت اگر بدی دیدیم و ازآن رنجور و ناراحت شدیم دو راه را پیش روی ماست، یکی:

ما نیز رفتاری زشت تر و بدتر از طرف مقابل اتخاذ کرده تا رفتار زشت او را تلافی کرده باشیم و دیگر آنکه با چشیدن طعم تلخ بدی، خود آن را برای دیگران تجویز نسازیم و به زشتی عمل پی برده و آن را در زندگی خود کم رنگ و کم رنگ تر سازیم اینجاست که می توانی دعاگوی کسی باشی که در حقت بدی کرده چرا که تو را به خیر و صلاح نزدیک ساخته است.

حکایت همان حکایت لقمان است که او را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بی ادبان. هر آنچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم. امیر مۆمنان (علیه السلام) فرمودند: هر كه عیوب مردم را بیند و زشت شمارد ولى آنها را براى خود پسندد خود احمق باشد.(آداب معاشرت ( ترجمه بحار الأنوار)/ج‏2/34) تلافی کردن کار زشت یعنی حماقت و پسندیدن عیوب مردم برای خود.

با چشیدن طعم تلخ بدی، خود آن را برای دیگران تجویز نسازیم و به زشتی عمل پی برده و آن را در زندگی خود کم رنگ و کم رنگ تر سازیم اینجاست که می توانی دعا گویی کسی باشی که در حقت بدی کرده چرا که تو را به خیر و صلاح نزدیک ساخته است

دوستِ دشمن

اینجاست که دوست از دشمن جدا میشود دوست واقعی تو کسی است که تو را به حق و حقیقت نزدیک سازد ، امام على علیه السلام می فرمایند: خَیرُ اِخوانِكَ مَن دَعاكَ اِلى صِدقِ المَقالِ بِصِدقِ مَقالِهِ وَ نَدَبَكَ اِلى اَفضَلِ العمالِ بِحُسنِ اَعمالِهِ؛

بهترین برادرانت (دوستانت)، كسى است كه با راستگویى اش تو را به راستگویى دعوت كند و با اعمال نیك خود، تو را به بهترین اعمال برانگیزد.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص417) با تغییر نگاه و دیدگاهمان به دنیا به عبارت دیگر با تغییر جهان بینی مان دوست و دشمن نیز نزدمان تغییر خواهد کرد چرا که ملاک سنجش آن، حق و حقیقت می گردد آنچه ما را به حق نزدیک سازد دوست و آنچه موجب دوری ما از حقیقت گردد دشمن است. باید دنیا و سختی ها و نامردی هایش را به نفع خودمان تغییر دهیم. بینش ما نسبت به دنیا باید به گونه ای باشد که توجه بیشتری به مرگ و عالم آخرت داشته باشیم.

ما تنها در صورتی می توانیم خود را از چنگال دنیا نجات دهیم که آرزوهایمان را نسبت به آینده کم کنیم و به فکر لذت های دنیای نباشیم. تنها به فکر رفع نیاز امروزمان آن هم از راه مشروع باشیم و برای فردای مان که نمی دانیم زنده هستیم یا نه و نسبت به آن تکلیفی نداریم بی جهت فکر خود را مشغول نکنیم. ما اگر تکلیفی نسبت به آینده داشته باشیم مربوط به آخرت است و آخرت خواهی مساله دیگری است. از میان پیشآمدهای بد و ناگوار زندگی نیز می توان توشه آخرت برداشت و بدین وسیله از آن سود جست و این به دیدگاه تو نسبت به زندگی بستگی دارد.

فرآوری: پناهنده                

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

1)     داستان های مثنوی چون حکایت می کند، احمد دانشگر

2)     آداب معاشرت ( ترجمه بحار الأنوار)/ج‏2

3)     تصنیف غررالحکم و دررالکلم

4)     شیعه نیوز

مطالب مرتبط:

تاملی در مسأله دعا

تفاوت خواندن و شنیدن دعا

فلسفه دعا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.