زن مایه زحمت است.....
دو نظریه اصلی در مسئله «زن از نظر اسلام» وجود دارد؛ بعضی زن را موجودی ناقص میدانند و تساوی مرد و زن را رد می کنند و بعضی کلا منکر این هستند و میگویند: تمام حقیقت انسان روح اوست و روح نه مذکر است نه مونث، و زن و مرد یک حقیقت هستند و اصلاً طرح این سوال که آیا زن و مرد مساویند یا فرق دارند؟ صحیح نیست. 1
اما باید دانست که همه علماء قائلند که زن و مرد در جزا و پاداش اخروی و قرب الهی از شرائط مساوی برخوردارند:
مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ.
هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مومن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد . 2
اما راجع به بیان حضرت علی(علیه السلام) نسبت به زنان (وَ قَالَ ع: الْمَرْأَةُ شَرٌّ کُلُّهَا وَ شَرُّ مَا فِیهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا) زنان همگی شر هستند و از همه بدتر اینکه چاره ای از آنان نیست" 3
چندین نظریه قابل طرح است که ذیلاً به بعضی از آنها اشاره میشود:
1ـ بعضی مفهوم کلام امیر المومنین را به معنای معروفی گرفتهاند که نسیم شمال آن را در شعری آورده است:
زن بلا باشد به هر کاشانهای بی بلا هرگز نباشد خانهای
یعنی زن مایه زحمت است، از جهت جنسی، از جهت حفظ ناموس، از جهت حفظ امنیت و ...؛ و پر زحمتترین چیز درباره او همین است که با تمام این زحمات، همگان برای ادامه زندگی، ناچار از ازدواج هستند.
این مطلب برداشتی است از آنچه اندیشمند گرامی محمد جواد مغنیه در ج 3 کتاب «فی ظلال نهج البلاغه» که شرح نهج البلاغه است، آورده است.
2ـ ممکن است این حدیث را به نحو دیگری توضیح داد و آن اینکه، آری زن شر است و مردان نیز چارهای از او ندارند، ولی بدی و شر از جهت بدنی و تن خاکی زن است و در ارتباطی است که با مرد دارد؛ چه اینکه در نشئه ماده اگر از زنان هم پرسیده شود ممکن است همین نظریه را نسبت به مردان داشته باشند، یعنی بگویند: آری زن می تواند برای خودش زندگی راحتی داشته باشد ولی با ازدواج زحمات بسیاری را باید تحمل نماید، زحمت شوهرداری، زحمت مادر شدن و ... که همگی از جانب مرد است؛ لکن چارهای نیست و اگر کسی بخواهد به زندگی ادامه دهد باید ازدواج کند [و مردان را تحمل نماید].
و اینچنین نیست که حدیث شریف آن قسمت دیگر را نفی کرده باشد، بلکه می توان گفت این کلامی است که حضرت با مردان و از جهت جایگاه شوهر در مقابل زن فرموده است و اگر شرائطی بود که زنان نیز گلایه یا مطالبی از مردان عرض می کردند و جا داشت، ممکن بود حضرت همین کلام را برای زنان بفرماید که الرجل شر کله و شر ما فیه انه لا بد منه.
در نتیجه این نه خصوصیتی برای زن است و نه به حقیقت زن بر میگردد بلکه حقیقت زن انسانیت اوست و ملاک ارزش آن هم تقوی الله است.
« إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ »
" گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست"
در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. 4و در این جهت زن و مرد فرقی ندارند .
3ـ سومین برداشتی که میتوان از این حدیث بیان کرد، آن است که زن از این جهت که محبوب، جذاب و مورد علاقه جنسی مرد است:
"زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ اْلأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ"
محبّت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی) اینها (در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادی) است؛ و سرانجام نیک (و زندگیِ والا و جاویدان)، نزد خداست . 5
از این جهت همیشه مایه گرفتاری و شرور است؛ چنانکه گفته میشود ریشه بسیاری فتنهها بنحوی به دعوا یا رقابتی بر میگردد که بر سر یک یا چند زن میباشد و همچنین روایت است که پیامبر فرمود: "اکثر ما تلج به امتی النار الأجوفان، البطن و الفرج" یعنی بیشترین چیزی که امت من بوسیله آن در آتش میافتند دو شیء اجوف [توخالی] است: شکم و دامن. 6
و این مطلب درست مثل آن است که میگویند بسیاری از دعواها در دنیا بر سر طلا، مال و ثروت انجام میشود؛ آیا این مسئله موجب منفور شدن طلا و ثروت میشود؟
خیر؛ بلکه گرچه مال و ثروت مایه فتنههای دنیائی است ولی هیچ انسانی چارهای ندارد جز اینکه برای تأمین معاش و معاد بدنبال مال و ثروت برود.
درباره زن نیز چنین است که اگر چه زن از جهت جنسی مایه بسیاری از فتنههای دنیاست، ولی مردان نمیتوانند بکلی او را فراموش کنند و به اصطلاح نیاز به زن و مسئله جنسی را به حاشیه زندگی برانند، بلکه چارهای جز متعادل کردن روابط خود با زن را ندارند، چنانکه در رابطه با مال و ثروت و نمودهای دیگر جهان نیز همین راه در برابر آنان است.
بنابر این شر بودن اینگونه ربطی به ذات و حقیقت زن ندارد، بلکه مربوط به ارتباط ناصحیح جامعه با زن است و الا حقیقت زن با حقیقت مرد یکی است.
پی نوشت:
1 برای توضیح بیشتر نظریه دوم به کتاب زن در آیینه جلال و جمال صفحه 73 مراجعه شود
2 سوره نحل، آیه 97 3
3نهجالبلاغه، حکمت 238 ص510، انتشارات دار الهجره، قم) 4
4 سوره حجرات، آیه 13
5 سوره آل عمران، آیه 14
6 کتاب کافی، ج2، باب العف، ص 97
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه
مطالب مرتبط:
قرائتى نوین از نقش و جایگاه زن در حقوق اسلامى