تبیان، دستیار زندگی
مرحوم کل احمد آقا، شاید از معدود اشخاصی بودند که به جماعت بزهکار و جاهل پیشه، با دیدی مثبت می نگریستند؛ و هیچ احدالناسی را به خاطر فساد ظاهر و گناهانش، مذمت نمی کردند. علی الخصوص که برنامه طغیان و ارتکاب گناه، در فواصل عهد جوانی صورت گرفته باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عالمی که به بزهکاران دیدی مثبت داشت!!


مرحوم کل احمد آقا، شاید از معدود اشخاصی بودند که به جماعت بزهکار و جاهل پیشه، با دیدی مثبت می نگریستند؛ و هیچ احدالناسی را به خاطر فساد ظاهر و گناهانش، مذمت نمی کردند. علی الخصوص که برنامه طغیان و ارتکاب گناه، در فواصل عهد جوانی صورت گرفته باشد.


کربلایی احمد

مرحوم کربلایی(کربلایی احمد میرزا حسینعلی تهرانی ) یادگار مادری به نام بتول بود که در خوی مردانگی و دلیری، شهرت زیادی داشت. شاید یکی از وجوه رشد فرزند، در این سلوک پر از مرارت و ملامت، همان مادر رشید و نترس تهرانی بود، که توانست رمز عاشق بودن و حیدری زیستن را با شیره جانش، در کام این بچه بچشاند.

پدرش علی اصغر نام داشت؛ و از کاسب های قدیمی تهران بود. کل احمد آقا، همیشه برای وی طلب مغفرت می کرد و دیگر هیچ نمی گفت.

کل احمد آقا، در اصل بزرگ شده محله پاچنار، حوالی میدان اعدام بود؛ و راه رسم زندگی را در همان کوچه و پس کوچه های تهران قدیم آموخت.

کودکی و نوجوانی

گاهی که کل احمد آقا، از ایام کودکی و خاطرات آن دوران تعریف می کردند، دریافته می شد، که عهد نوجوانی را بسیار پر انرژی و جسورانه سپری کرده اند، و در کودکی کردن و به قولی شیطنت های عهد شباب، گوی سبقت را از همه همزادان خویش ربوده و در این وادی، اسم و رسمی به هم زده بودند.

در روایتی آمده است که: « تستحب عرامه الصبی فی صغره، لتکون حلیما" فی کبره. ثم قال: ما ینبغی الا ان یکون هکذا »

«شایسته است که کودک در هنگام خردسالی بازیگوش باشد، تا در بزرگسالی صبور و شکیبا گردد.»

خود ایشان نیز در این باره می فرمودند:

«نفس من از همان کودکی خیلی چموش بود و عجیب لگد می زد. همین نفس جسور بود، که هر لحظه بار مرا سنگین و سنگین تر می کرد.»

کل احمد آقا، در مورد آن  دوران می فرمودند:

من در ایام کودکی، آنقدر شرور بودم که هر اتفاقی که در محله مان رخ می داد، و سر هر کسی که می شکست یا هر کتک کاری که در کوچه می شد، اول همه در خانه ما را می کوبیدند. گویا می پنداشتند که هر بلایی که اتفاق می افتد، زیر سر احمد است.

همیشه می فرمودند: «انسان گناهکار، در ذاتش گوهر محبت را داراست. یعنی در باطن همه، نور ولایت نهفته است. هر کسی قلبا" اهل بیت علیهم السلام را دوست دارد. اگر هم از سر غفلت، گناهی از وی سر زند، همان ولایتش دستش را خواهد گرفت و همان اکسیر محبت، توبه اش خواهد داد. خداوند بیش از این حرفها که فکر می کنیم، وهاب است»

بعضی وقتها که پدرم از جواب دادن و راضی کردن مردم فارغ می شد، خسته و آشفته به سراغ من می آمد و فریاد می زد: کی می شود که تو ازدواج کنی و من از دست تو خلاص شوم؟!»

بعضی افراد از کل احمد آقا می پرسیدند که رمز موفقیت شما در سلوک چه بوده است؟ ایشان نیز در پاسخ می فرمودند:

«نفس من خیلی بی باک و لاابالی بود. هیچ نفسی را به چموشی نفس خود ندیدم. بخاطر همین هم فشار برزخی من بسیار زیاد بود. باید قدرتی پیدا می شد تا این اسب چموش را آرام کند.

مخالفت با این نفس غدار، خیلی از باب ها را برایم باز کرد.

نکته جالب در اینجاست که مرحوم کل احمد آقا، شاید از معدود اشخاصی بودند که به جماعت بزهکار و جاهل پیشه، با دیدی مثبت می نگریستند؛ و هیچ احدالناسی  را به خاطر فساد ظاهر و گناهانش، مذمت نمی کردند. علی الخصوص که برنامه طغیان و ارتکاب گناه، در فواصل عهد جوانی صورت گرفته باشد.

لذا همیشه می  فرمودند: «انسان گناهکار، در ذاتش گوهر محبت را داراست. یعنی در باطن همه، نور ولایت نهفته است. هر کسی قلبا" اهل بیت علیهم السلام را دوست دارد.

اگر هم از سر غفلت، گناهی از وی سر زند، همان ولایتش دستش را خواهد گرفت و همان اکسیر محبت، توبه اش خواهد داد. خداوند بیش از این حرفها که فکر می کنیم، وهاب است.»

و صد البته که این مسئله و طرز تفکر کل احمد آقا، ریشه در همان تجربه شخصی ایشان داشته است. یعنی همان چموشی کودکانه و سرکشی ایام جوانی، که تا پانزده سالگی در وی رخنه کرده بود؛ و درست پس از ملاقات با اولیای حق و تجلی محبت الهی در خزانه دلش، به نور معرفت و محبت مبدل گردید.

« اگر برای مشکل و پیشآمد ناگواری، حالت بغض و گریه داشتید حتما آنرا به واقعه‌ی کربلا متصل کنید تا حضرت به واسطه‌ی آن، عنایت خاص به شما مبذول کند، و اشک ها هم ، نورانی شود»

محبت قلبی به اهل بیت علیهم السلام

کل احمد آقا در خصوص این جریان نهفته می فرمودند:

« چهار ساله بودم که وقتی با پدر و مادرم به دیدن دسته عزاداری حضرت سید الشهدا علیه السلام می رفتیم، به محض دیدن دسته و علم و کتل امام حسین علیه السلام، دیگر خودم را گم می کردم از همان طفولیت، اسم امام حسین علیه السلام دلم را با خود می برد. و چیزی را به شیرینی امام حسین علیه السلام نمی شناختم.

مرحوم کل احمد آقا، ارادتی عجیب به مقتل خوانی و گریه‌ی بر سیدالشهدا علیه السلام داشتند؛ و همیشه در مجالس و نشست‌های دوستانه، چند جمله‌ای هر چند کوتاه، مقتل خوانی کرده و سپس، مدح امیرالمومنین علیه السلام را آغاز می‌کردند؛ و به دوستان و رفقا می‌فرمودند: « مقتل سیدالشهدا علیه السلام، و مدح امیرالمومنین علیه السلام، عصاره‌ی توحید است.»

و همیشه به دوستان سفارش می کردند که:

« در جلسات دوستانه و محافل انس، حتما چند جمله‌ای مقتل قرائت کنید؛ و پس از آن، فضایل و مدایح امیرالمومنین علیه السلام را نقّالی کنید که نمک عالم در این است.»

و باز سفارش می‌کردند که:

« اگر برای مشکل و پیشآمد ناگواری، حالت بغض و گریه داشتید حتما آن را به واقعه‌ی کربلا متصل کنید تا حضرت به واسطه‌ی آن، عنایت خاص به شما مبذول کند، و اشک ها هم ، نورانی شود.»

فرآوری: محمدی                 

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع : سایت حکایات الصالحین

سایت امام رئوف

مطالب مرتبط:

کراماتی از شیخ حسنعلی نخودکی

شیخ بهایى قاضی نمی شود

خاطراتی از علامه طباطبایی (ره)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.