4 سوال پیش از این که نویسنده-ناشر شوید
سوال اول: آیا ویژگیهای قهرمان داستانتان همان صفحه اول معلوم است؟
خوانندهها دلشان میخواهد همان اول بدانند این کتاب قرار است در مورد چهجور آدمی باشد. آیا شخصیتتان آدم متزلزلی است؟ پس اجازه بدهید خوانندهتان در همان پاراگراف اول بفهمد شخصیتتان آدم سستی است. آیا کتابتان در مورد نوجوان کنجکاوی است که از خانه فرار میکند؟ همان اول نشان بدهید که کنجکاو است. کشش کتاب از چالشی میآید که شخصیت کتاب با آن درگیر است.
سوال دوم: آیا به خوانندههایتان میگویید که چهجوری فکر کنند؟
خوانندهها باهوشاند. لازم نیست بهشان گفته شود چه کاری بد است و چه کاری خوب. اجازه بدهید شخصیتها کارشان را بکنند و با نتیجه کارشان روبهرو شوند… بعد هم نتیجه را به خوانندههایتان واگذار کنید. چند بار کلمه «باید» در داستانتان تکرار شده؟ چند بار راوی داستانتان مستقیم به خواننده گفته که شخصیت «عصبانی» «ناراحت» یا «خوشحال» است؟ کاری کنید شخصیتتان چالشهای هیجانانگیز داشته باشد و اجازه بدهید خواننده خودش در مورد این چالشها نتیجهگیری کند.
سوال سوم: آیا اتفاقات اصلی داستان در لحظه میافتند یا تعریف میشوند؟
ممکن است مثلا صحنهای نوشته باشید که در آن صحنه در حال خوردن یک استکان چای برای خواهرتان تعریف میکنید که تصادف شده. چرا به جایاش صحنه تصادف را ننویسید؟ اجازه بدهید خواننده کلمات دقیق را در مورد این تصادف از زبان خود مسافرها بشنود تجربه خرد شدن و له شدن آهنپارهها و خودش هیجان ناشی از این اتفاق را بچشد. خواننده را با خودتان به این صحنه ببرید ماجرای دستدوم برایاش تعریف نکنید. در نمایشنامههای شکسپیر اغلب نبردها بیرون از صحنه اتفاق میافتند و شخصیتها میآیند روی صحنه و نبردها را تعریف میکنند. این کار به این دلیل بود (و هنوز هم هست) که اجرای چنین صحنههای بزرگی روی سن کوچک سخت است. اما کتاب شما از این محدودیتهای فیزیکی ندارد. ما را با خودتان به این صحنهها ببرید.
اگر این چهار سوال را قبل از چاپ کتاب از خودتان بپرسید و آنها را به کار ببندیدظ مطمئن باشید کتابتان جاندارتر خواهد شد و خواننده هم رغبت بیشتری برای خواندن کتاب نشان خواهد داد. هر چه تعداد خوانندگانی که کتابتان را تحسین میکنند بیشتر باشد مطمئن باشید حرف و سخن در مورد کتابتان بیشتر خواهد بود. و خب عمل کردن به این چهار سوال هم کار طاقتفرسایی نیست.
سوال چهارم: آیا چیزی را که خواننده خودش میداند دوباره تعریف میکنید؟
این را بدانید که خواننده نکتههای اصلی پیرنگ داستان و توصیف شخصیتها را به خاطر دارد. قبل از این که تصمیم بگیرید کتابتان را خودتان چاپ کنید از دوست قابلاعتمادی بخواهید کتابتان را بخواند و وقتی به بخشهایی میرسد که داستان به نظرش تکرار شده برایتان یادداشت «خودم میدانم» بگذارد. در داستانهای معمایی وقتی شخصیت جدیدی به داستان اضافه میشود کارآگاه نیاز دارد داستان را خلاصه برایاش تعریف کند. حواستان باشد که کارآگاه شخصیت جدید را در جریان بگذارد اما کل داستان را دوباره برای خواننده تعریف نکند.
اگر این چهار سوال را قبل از چاپ کتاب از خودتان بپرسید و آنها را به کار ببندید مطمئن باشید کتابتان جاندارتر خواهد شد و خواننده هم رغبت بیشتری برای خواندن کتاب نشان خواهد داد. هر چه تعداد خوانندگانی که کتابتان را تحسین میکنند بیشتر باشد مطمئن باشید حرف و سخن در مورد کتابتان بیشتر خواهد بود. و خب عمل کردن به این چهار سوال هم کار طاقتفرسایی نیست.
منبع: نوگام